از راه دور
مے نویسم
با قلم فاصله را مے شڪنم
با شعرم فاصله را در هم مے ڪوبم
هِق هِق و بغضم را به باد مے سپارم
ساعت دلتنگیم را ڪوک میڪنم
به وقت خیالت
پیچک عطر تلخ نبودنت
پشت پنجره #عصر
چنان بے تابم مے ڪند
ڪه گُم مے شوم در خود
تو مرا پیدا ڪن
حجم خیال آبے تو
مے شڪند عاشقانه هاے
#عصرم را
در هیاهوے حریر احساسم
تو مرا آرامم ڪن

#سیامڪ_جعفری
#براے_آنڪس_ڪه_خودش_میداند
‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

#عصرِ
چشمان‌ تو بوے شعر تازه مے دهد
همراه با‌ ے فنجان دوست داشتن
رو به پنجره بودنت
در پس پرچین نیلوفر آبے
روے برڪه ے خواستنت
بوے بهار نارنج و طعم یاس
آغوشت
در بے ڪران #عصرے مفرح
ڪه پُر مے شود از بوے حریر
عطر تنت
در امتداد ڪوچه هاے بے قراری

#سیامڪ_جعفری
#براے آنڪس ڪه خودش میداند


‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

#عصر و شور شعر من
رقص #دلتنگے بر پیچک
احساسم
چشمک زدن قلم به واژه ها
دلبر جان
دورے تو گلوے تنهائیم
را میفشارد
سڪوتم بغض میڪند
هِق هِق خیالم
به هواے نفس ڪشیدن تو
در بے تابے ساعت های
بیقراری
دلم بودنت را میخواهد
بودنے از جنس شُر شُر
شعر بر چتر با تو بودن

#سیامڪ_جعفرے
#براے آنڪس ڪه خودش میداند
‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

#سپیده دم شد
#صبح چشمانت در راه است
طلوع ڪن
ے تو باشے و ے من
ے #صبح پر از آغوش تو
#صبح چشمانت را به من
بسپار
تا قدم بزنیم لا به لاے
غزل بودنت
تو ڪه باشے صبح را هم
نمیخواهم

#سیامڪ_جعفری
#براے آنڪس ڪه خودش میداند😉😘
‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

جانا
هر #صبح
موجهاے خیالت
دریاے چشمانم را به طلوع
نگاهت باز مے ڪند
ساحل اَمن اغوشت
را به تن مردانه ام بسپار
بوے پیچیک موهاے ارغوانیت
همراه یک فنجان عشق دَم ڪرده
با طعم یاس لبهات
در چند قدمے پاییز
#صبحے نیلگون را در امتداد
حریر بودنت رقم میزند

#سیامڪ_جعفری

#براے_آنڪس_ڪه_خودش_میداند
‌‌
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

#عصرها
ڪوچه ے خیالت
تنگتر از تنگ مے شود
شعرم پَر مے ڪشد
به هواے آسمان چشمان تو

دورے ، نیستی
امّا یادت نفس است ، نفس

بوسه اے را همراه مے ڪنم
با گُل شقایق
سنجاقش مے ڪنم به تنِ باد
شاید باد لمس ڪند گونه هاے تو را

راستے
خبر دارے اینجا
من و #عصر خیره مے شوم
به جاده ے بودنت .......




#سیامڪ_جعفرے
#براے آنڪس ڪه خودش میداند

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀