💖کافه شعر💖
2.79K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
چو مخلوقی، نه آخِر مرد خواهی؟
ز دستِ مرگ جان چون برد خواهی؟

اگر بی‌مرگ بودی پادشایی
بسا دعوی که رفتی در خدایی


#نظامی
 
❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای تن تو پاک‌تر از جان پاک
روح تو پرورده روحی فداک

نقطه گه خانه رحمت توئی
خانه بر نقطه زحمت توئی

عالم تردامن خشک از تو یافت
ناف زمین نافه مشک از تو یافت


#نظامی
#صبـح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای ز شب وصل گرانمایه‌تر
وز علم صبح سبک سایه‌تر

سایه صفت چند نشینی به غم
خیز که بر پای نکوتر علم

گر ملکی عزم ره آغاز کن
زین به نوا تر سفری ساز کن


#نظامی
#صبـح_بـخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب بی‌گَهَست ای‌ ماهِ من،
             مهمانِ من شــو ســاعتی
         هم‌خانه‌ی عشـــقِ تواَم،
     هم‌خانِ من شو ساعتی

     بـنـگـر به روی زردِ مـن
         وز سـینه بنشان گردِ من
             تا چنـد باشــــی دردِ من؟
                 درمانِ من شــــو ســاعتی


#نظامی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
محمد کافرینش هست خاکش
هزاران آفرین بر جان پاکش

چراغ افروز چشم اهل بینش
طراز کارگاه آفرینش

ریاحین بخش باغ صبحگاهی
کلید مخزن گنج الهی


#نظامی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چو شیرین را ز قصر آورد شاپور
ملک را یافت از میعادگه دور

فرود آوردش از گلگون رهوار
به گلزار مهین بانو دگر بار

چمن را سرو داد و روضه را حور
فلک را آفتاب و دیده را نور

پرستاران و نزدیکان و خویشان
که بودند از پی شیرین پریشان

چو دیدندش زمین را بوسه دادند
زمین گشتند و در پایش فتادند

بسی شکر و بسی شکرانه کردند
جهانی وقف آتش‌خانه کردند

#نظامی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلا منشین که یاران برنشستند
بُنه بر بند کایشان رخت بستند

درین کشتی چو نَتْوان دیر ماندن
بباید رخت بر دریا فشاندن

درین دریا سر از غم بر میاور
فرو بر غوطه و دم بر میاور

بفرساید زمین و بشکند سنگ
نماند کس درین بیغولۀ تنگ

پیِ غولان درین بیغوله بگذار
فرشته شو قدم زین فرش بردار

جوانمردان که دل در رنج بستند
به جان دادن ز جان‌آهنج رستند

ز جان دادن کسی جان برد خواهد
که پیش از مردن خود مرد خواهد


#نظامی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چند غرور؟ ای دغل خاکدان
چند منی؟ ای دو سه من استخوان

پیشتر از ما دگران بوده‌اند
کز طلب جاه نیاسوده‌اند

حاصل آن جاه ببین تا چه بود؟
سود بُد، امّا به زیان شد، چه سود؟


گر تو زمین‌ریزه چو خورشید و ماه
پای نهی بر فلک از قدر و جاه

گرچه از آن دایره دیر اوفتی
چونکه زمینی، نه به زیر اوفتی؟


#نظامی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دوزخ گوگرد شد این تیره دشت
ای خُنُک آن کس که سبکتر گذشت

آب دهانی به ادب گرد کن
در تَف این چشمۀ گوگود کن

باز ده این وام فلک داده را
طرح کن این خاک زمین‌زاده را

جمله برانداز به استادییی
تا تو فرو مانی و آزادییی

هرکه درین راه منی می‌کند
بر من و تو راهزنی می‌کند

خصمیِ کژدم بتر از اژدهاست
کان ز تو پنهان بوَد این برملاست

دشمن خُرد است بلایی بزرگ
غفلت از او هست خطایی بزرگ

خرد مبین گرچه بوَد خرد کین
خرد شوی گر نشوی خرد بین

خانه پر از دزد، جواهر بپوش
بادیه پر غول به تسبیح کوش

غارتیانی که ره دل زنند
راه به نزدیکی منزل زنند

ترسم از آن شب که شبیخون کنند
خوارت ازین بادیه بیرون کنند


#نظامی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بگفت از عشق کارت سخت زار است
بگفت از عاشقی خوشتر چکار است ؟

بگفتا جان مده ، بس دل که با اوست
بگفتا دشمنند این هر دو بی دوست

بگفتا در غمش می ترسی از کَس ؟
بگفت از محنت هجران او بس

بگفتا چونی از عشق جمالش ؟
بگفت آن ، کَس نداند جز خیالش

بگفت از دل جدا کن عشق شیرین
بگفتا چون زیم بی جانِ شیرین ؟

بگفت او آنِ من شد زو مکن یاد
بگفت این کی کند بیچاره فرهاد

بگفت اَر من کنم در وی نگاهی
بگفت آفاق را سوزم به آهی

چو عاجز گشت خسرو در جوابش
نیامد بیش پرسیدن صوابش

به یاران گفت کز خاکی و آبی
ندیدم کَس بدین حاضر جوابی

#نظامی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀