💖کافه شعر💖
2.79K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
بــرای بــال پـروانـه ،
هوایی چند می دزدم
به جام و شعر و پیمانه،
لب و پیوند ، می دزدم

دو تا لبخند بی مانند وُ
شوخ از عمق چشمانت
کنار چـای و #عصرانه
به هر ترفند می دزدم


#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کمان ابرو ، کمانچه می نوازی
به لب ، آهنگ غنچه می نوازی

عبورت می‌کند ، بلوا و آشوب
به هر #عصری که کوچه می نوازی


#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#عصرها ، باران بیاید ریز ریز
با کمی کیک و غزل ، گلبوسه نیز

در تراس عــاشـقـی های قــرار
قهوه لاته با تو می‌چسبد عزیز


#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
و من در تاریکترین مسیر
کسی را دیدم
که ناب بود ،
که مهتاب بود برای شب ها
آفتاب بود برای صبح دلبری ها
کسی که دست ابرها را گرفت
و هزار جور شکلشان داد.
بهار را داد زد
و به باغ‌ها رویای روییدن پاشید.

کسی را دیدم
به موهایش غزل بافت
و شبیه شعرها به خیال شورید
کسی که خوب بلد است چای دم کند
و عطر لاهیجان را به #عصرها بیاورد
کسی که با ماه می رقصد
با ستاره ها چشمک می‌زند
و با کهکشان های دور و نزدیک،
خویشاندی دارد.
شبیه هیچ کس نیست
ولی شباهتی عجیب به آزادترین سرو ها دارد
ندیدم کسی مثل او نگاه کند و چیزی نگوید، ولی شاعری کند.
کسی که پرواز می‌داند
وقتی به آغوشش می‌کشم، بال درمی‌آورم
و وقتی دست هایش را گرفتم
به بی نهایت یک شعر سلام کردم
وقتی پیشانی اش به لب هایم چسبید
ابدیت را در تابناک‌ترین حالت ممکن تجربه کردم‌.
کسی که موزون ترین کوچه باغ ها،
به قامتش بلندند.
و پایش را که در کوچه گذاشت
سنگ فرش ها به خود بالیدند
و سرکش ترین واژه ها به پایش کوتاه آمدند

من دیدم کسی را که
ثانیه ها با او به وجد می آید
برای ابد و یک روز.


#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خنده ات ، هم معنی #صبح دل است
بوسه هایت ، شعر خوب ساحل است

ای فدای موی و روی و بوی تو
هر کدامش چون بهاری کامل است


#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#تقویم_خسته ام ، هر روز بسته ام
از خویش و از جهان، جانی گسسته ام

افتاده ام چنان ، #تاریخ_واژگون
دستی بکش سرم ، بی پر نشسته ام


#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وقتی به لب هایت کشیدی طرح و جادو
دل را بریدی از من و خلق و جهانم

تا کوچه ی موی بلندت ، می کشانی
هر دم نفس هایم ، خیالم ، آسمانم

می در پیاله میدهی پی در پی امّا
هرگز نفهمیدی ، خرابات ِ مغانم

با تیر مژگان می زنی ، تا می توانی
دیدی نمی افتم! به قرآن! می توانم

پیرم به پایت ، دردهایم پینه بستند
در آستان ِ چشم و ابرویت دوانم

جاریست در رگهای سبزم رنگ #پاییز
با هر قدم دردیست در هر استخوانم

جانم! جوانم! مهربانم! خوبِ خاموش!
هر شب سکوتت می‌زند ، زخم زبانم

دیروز می‌گفتی؛ به دل ، رازی گرانی
امروز می بینم به کویت ، رایگانم

دمساز #مطرب گشتم و ساز شقایق
همراه و همراز غروب ارغوانم


#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب از دیوانه بازی های ما دیوانه تر می‌شد
کنار برکه ی چشمت حسابی شعر تر می‌شد

به دامن عشق می تابید و نیلوفر پر از آغوش
و مهتابی که از شرّ نگاهت پر شرر می‌شد

به موهای بلندت صد غزل بستم بتابانی
به پیچ و تاب گیسویت، غزلها پر ثمر می‌شد

شمار خنده ها از دستمان در رفته بود آنشب
چه زیبا بود وقتی لحظه ها وصل سحر می‌شد

نه هجرانی!، نه حیرانی! نه ویرانی نه غم دیگر
فقط شادّی و گلبوسه که سهم یکدگر می‌شد

لب و جام عسل گونت شراب ناب می داد وُ
تمام زخم ها یک آن به لعلت چون شکر می‌شد


#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کوچه ی «از جاده لبریز» م شده
بــا بـلـنـدایـش دلاویزم شده

آخ! بنازم.، رنگِ مویش را ببین!
#عصرِ زردِ شعرِ #پاییزم شده


#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سرخ است روی باغ و زرد است موی جالیز
نقّاش یک قلم را ، صد رنگ کرده تجویز

نارنجی و حنایی ، تا سبز و کهربایی
خوب است حال دفتر در کوچه باغ #پاییز


#مطرب🎶
#ابراهیم_حسینی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀