خورشیدِ زلفنارنجی! کِی آفتاب خواهیکرد؟
این برفهای چرکین را کی آبِآب خواهی کرد؟
توفانِ اَخم بر ابرو! کِی این سرای وحشت را
با ساکنانِ ارواحش از پِی خراب خواهیکرد؟
دریای چشمزنگاری! با نطفهی کدامین وصل
شنریزهی صدفها را دُرّ ِ خوشاب خواهی کرد؟
ابرِ سِتَبرِ پُرباران! در برکهی کدامین دشت
با موجِ چرخییِ لغزان رقصِ حباب خواهیکرد؟
ای تاک! دَلو و آب است این صد دست و صد رَسَن داری
کِی خوشههای نارس را پُر شهدِ ناب خواهیکرد؟
ای آسمان! سرِ خفتن با یارِ مهربان دارم
گهوارهی کمانت را کِی جای خواب خواهیکرد؟
آه ای دلِ تُهیدستم! مهمان که میرسد از راه
با سکّهی کدامین قلب نُقل و شراب خواهیکرد؟
ای شهسوارِ رؤیایی! میگویی و نمیآیی
با این درنگ میمیرم پس کِی شتاب خواهیکرد؟
گر بگذری به دیدارم تمثالِ عشق خواهدشد
نقشی که از منِ کولی در دیده قاب خواهیکرد.
اسفند ۶۹
#سیمین_بهبهانی
#خورشید_زلفنارنجی
از دفتر #یک_دریچه_آزادی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
این برفهای چرکین را کی آبِآب خواهی کرد؟
توفانِ اَخم بر ابرو! کِی این سرای وحشت را
با ساکنانِ ارواحش از پِی خراب خواهیکرد؟
دریای چشمزنگاری! با نطفهی کدامین وصل
شنریزهی صدفها را دُرّ ِ خوشاب خواهی کرد؟
ابرِ سِتَبرِ پُرباران! در برکهی کدامین دشت
با موجِ چرخییِ لغزان رقصِ حباب خواهیکرد؟
ای تاک! دَلو و آب است این صد دست و صد رَسَن داری
کِی خوشههای نارس را پُر شهدِ ناب خواهیکرد؟
ای آسمان! سرِ خفتن با یارِ مهربان دارم
گهوارهی کمانت را کِی جای خواب خواهیکرد؟
آه ای دلِ تُهیدستم! مهمان که میرسد از راه
با سکّهی کدامین قلب نُقل و شراب خواهیکرد؟
ای شهسوارِ رؤیایی! میگویی و نمیآیی
با این درنگ میمیرم پس کِی شتاب خواهیکرد؟
گر بگذری به دیدارم تمثالِ عشق خواهدشد
نقشی که از منِ کولی در دیده قاب خواهیکرد.
اسفند ۶۹
#سیمین_بهبهانی
#خورشید_زلفنارنجی
از دفتر #یک_دریچه_آزادی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️