صبح ،خیالم چون مرغان وحشی
به سویت پرواز می کند
می نشیند بر روی پلکهایت
من عاشق می شوم
تو معشوق،
تا در ما و منی
دوست داشتنم را بر روی چشمانت
به بوسه ای شیرین بخیر کنم.....
#ثریا_شجاعی_اصل
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبح ،خیالم چون مرغان وحشی
به سویت پرواز می کند
می نشیند بر روی پلکهایت
من عاشق می شوم
تو معشوق،
تا در ما و منی
دوست داشتنم را بر روی چشمانت
به بوسه ای شیرین بخیر کنم.....
#ثریا_شجاعی_اصل
#صبح_بخیر
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تنها تو را می خواهم
و تنها با اوای تو
چشم به هر سو می چرخانم
خواسته ام را
در ساحلی نگاه تو واریز می کنم
دستانم را به بازوانت فشرده
با تو همه دنیا را قدم می زنم
چشمان تو می درخشد
و آفتاب تصویر تو را
تا روزها به پلک های شب می بخشد
آغوشت
بوسه ات
عطرت
صدایت
حرفهایت
به نوع عاشقی من
عاشقی اش را زمزمه می کند.
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تنها تو را می خواهم
و تنها با اوای تو
چشم به هر سو می چرخانم
خواسته ام را
در ساحلی نگاه تو واریز می کنم
دستانم را به بازوانت فشرده
با تو همه دنیا را قدم می زنم
چشمان تو می درخشد
و آفتاب تصویر تو را
تا روزها به پلک های شب می بخشد
آغوشت
بوسه ات
عطرت
صدایت
حرفهایت
به نوع عاشقی من
عاشقی اش را زمزمه می کند.
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را دیدم
عشق را به محاصره ی قلبم دراوردی
لرز خواستن را به تنم نشاندی
وجودم لبریز شد
از پروانگی های احساس
دستانم یخ زد
شکوفه شب بو صدایم زد
در محاصره بازوانت به دور تنم
پهنای قلبم به وسعت بودن یک تو
به آغوش کشیده شد
عشقت زیباترم کرد
و چشمان زیتونی ام
در روشنی نگاه مهربانت
به رنگ ستاره درآمد
حس دلم در گیر و دار بودنت
به گل پُرناز چمن چشم دوخت
هاشور شاعرانه هایم
دور شانه هایت
شعر بافت
به التماس سبز ماندن
به موهایم عطر بهار پاشید
بدون آنکه بدانم
عشق در من جاری شد
زنگ قلبم به نام تو
به لبانم عطر سیب و گناه را چشید...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق را به محاصره ی قلبم دراوردی
لرز خواستن را به تنم نشاندی
وجودم لبریز شد
از پروانگی های احساس
دستانم یخ زد
شکوفه شب بو صدایم زد
در محاصره بازوانت به دور تنم
پهنای قلبم به وسعت بودن یک تو
به آغوش کشیده شد
عشقت زیباترم کرد
و چشمان زیتونی ام
در روشنی نگاه مهربانت
به رنگ ستاره درآمد
حس دلم در گیر و دار بودنت
به گل پُرناز چمن چشم دوخت
هاشور شاعرانه هایم
دور شانه هایت
شعر بافت
به التماس سبز ماندن
به موهایم عطر بهار پاشید
بدون آنکه بدانم
عشق در من جاری شد
زنگ قلبم به نام تو
به لبانم عطر سیب و گناه را چشید...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ثریا شجاعی اصل@ پاییز است
آوا رضا ماد☆REZA MAAD
🍁🍂
پاییز است
من زاده ی پاییز
متولد شده از جوانه ی درد
لبهایم خشک است
انگشتانم به صبر می نویسد
قلبم از درد ناعلاجی رنج می برد
گاهی خودم را
در سرزمینی می نشانم
دستانم را به وحشت
به سوی آسمان می گیرم
از رگ دستانم
شاخه شاخه گناه
به هذیان تب
به سوی آسمان
خیز برمی دارد
زندگی ام در پرده تن ابر
آغاز می شود
می گذرم...
از مسیر ماه و خورشید
لمس می کنم
هوای گرفته شده
در آسمان را
نوازش بارانه
از اعماق وجودم
پروانه ای پر می گیرد
صدایم روی لب هایم
طنین انداز می شود
من ملاقات می شوم با نور
با هر بار دیدن
قلبم چون اهو می لرزد
در اطرافم ابرها
به پچ پچ می افتند
نور ، گونه هایم را
نوازش می دهد
دوباره متولد می شوم
در پاییز
با گیسوانی باز
و چشمانی سبز
شمع خاموش....
✍#ثریا_شجاعی_اصل
🎙#رضا_ماد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پاییز است
من زاده ی پاییز
متولد شده از جوانه ی درد
لبهایم خشک است
انگشتانم به صبر می نویسد
قلبم از درد ناعلاجی رنج می برد
گاهی خودم را
در سرزمینی می نشانم
دستانم را به وحشت
به سوی آسمان می گیرم
از رگ دستانم
شاخه شاخه گناه
به هذیان تب
به سوی آسمان
خیز برمی دارد
زندگی ام در پرده تن ابر
آغاز می شود
می گذرم...
از مسیر ماه و خورشید
لمس می کنم
هوای گرفته شده
در آسمان را
نوازش بارانه
از اعماق وجودم
پروانه ای پر می گیرد
صدایم روی لب هایم
طنین انداز می شود
من ملاقات می شوم با نور
با هر بار دیدن
قلبم چون اهو می لرزد
در اطرافم ابرها
به پچ پچ می افتند
نور ، گونه هایم را
نوازش می دهد
دوباره متولد می شوم
در پاییز
با گیسوانی باز
و چشمانی سبز
شمع خاموش....
✍#ثریا_شجاعی_اصل
🎙#رضا_ماد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در ملودی نگاه تو می چرخم
خیره به چشمانم
یکی یکی ستاره ها را
از آسمان چشمانت چیده
پرمسماترینش را
به دهلیزه ی قلبم اویزان می کنم
می درخشی
با هر درخششت
تپش قلبم به تکرار
نام تو را به زبانم می آورد
دستانت آبنوس جهان می شود
عطر پیراهنت هوش از سر می برد
جلوه ی نیکویی تو
در سینه به مضراب نهان
نواخته می شود
پای کوبان سر به مسلخ عشق رفته
در اطاعت خالق
حس لمس لب در قصه ی تمام زندگی
معجزه ای جاودانه می ماند.
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در ملودی نگاه تو می چرخم
خیره به چشمانم
یکی یکی ستاره ها را
از آسمان چشمانت چیده
پرمسماترینش را
به دهلیزه ی قلبم اویزان می کنم
می درخشی
با هر درخششت
تپش قلبم به تکرار
نام تو را به زبانم می آورد
دستانت آبنوس جهان می شود
عطر پیراهنت هوش از سر می برد
جلوه ی نیکویی تو
در سینه به مضراب نهان
نواخته می شود
پای کوبان سر به مسلخ عشق رفته
در اطاعت خالق
حس لمس لب در قصه ی تمام زندگی
معجزه ای جاودانه می ماند.
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق در کوچه و بازار به سـاز صنمست
آنچه پندست و زین برکت شعر و قلمست
به حریم دل عاشق تو سخن خرده مگیر
چو که پروانه او گردش بین الحرمست
گرچه بر روی زمین عاشق و دلداده زیاد
شکم سیر کجا ؛ سفره ی شور حشمست
زان بهاری که اگر گل بــدهد دامن دشت
بلبل مست چنان نغمه ســرای خدمست
شعله از شمع به آتش بکشد هالــه عشق
سوختن در ره دل وصل به نـاز عدنست
همه عشاق خـدا فلسفه بازنـد و عجیب
قدمت یار در آن صومعه ثابت قدمست
کل اعـداد به اجرام جهان جـزر چــه شد
حاصل جزروعدن جزر عدم چند رقمست
گر به خود ظلم کنی و دگران در همه جا
محمل تو به فلک مجلس جور و ستمست
#ثریا_شجاعی_اصل
غزل فلسفه جهان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عشق در کوچه و بازار به سـاز صنمست
آنچه پندست و زین برکت شعر و قلمست
به حریم دل عاشق تو سخن خرده مگیر
چو که پروانه او گردش بین الحرمست
گرچه بر روی زمین عاشق و دلداده زیاد
شکم سیر کجا ؛ سفره ی شور حشمست
زان بهاری که اگر گل بــدهد دامن دشت
بلبل مست چنان نغمه ســرای خدمست
شعله از شمع به آتش بکشد هالــه عشق
سوختن در ره دل وصل به نـاز عدنست
همه عشاق خـدا فلسفه بازنـد و عجیب
قدمت یار در آن صومعه ثابت قدمست
کل اعـداد به اجرام جهان جـزر چــه شد
حاصل جزروعدن جزر عدم چند رقمست
گر به خود ظلم کنی و دگران در همه جا
محمل تو به فلک مجلس جور و ستمست
#ثریا_شجاعی_اصل
غزل فلسفه جهان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#اجرای_خاص ✨
میچرخم در شانه باد
دنیای نقاب ها
وحشتم را دو چندان می کند؟
نمی توانم..!
پنجره ی ماه و خورشید را ببینم
تاریکی در قلبم به ریتم سنگین
طعنه به زمین سفت و سخت می زند
خرمن گیسوانم را طناب دار می کنم
که دست باد در موجش فرو رفته است
در شکن شکن وجودم
نگاهم را به آسمان می دوزم
رعشه تمام هوا را در برمی گیرد
موریانه ها ابرها را می جوند
سرم سوت می کشد
سینه آه می کشد
دستانم در اسارت زنجیری
معلق میان زمین و زمان می ماند
عقربه ها دیگر نمی چرخند
قدمهایم تاب می خورند
به سمت چپ سینه ام گوش می کنم
دیگر نمی کوبد
آری مرگ در من رخ نمی دهد
✍#ثریا_شجاعی_اصل
🎙#رضا_ماد
🔺موزیک متن
🎙محمد معتمدی
🎧 گل سنگ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#اجرای_خاص ✨
میچرخم در شانه باد
دنیای نقاب ها
وحشتم را دو چندان می کند؟
نمی توانم..!
پنجره ی ماه و خورشید را ببینم
تاریکی در قلبم به ریتم سنگین
طعنه به زمین سفت و سخت می زند
خرمن گیسوانم را طناب دار می کنم
که دست باد در موجش فرو رفته است
در شکن شکن وجودم
نگاهم را به آسمان می دوزم
رعشه تمام هوا را در برمی گیرد
موریانه ها ابرها را می جوند
سرم سوت می کشد
سینه آه می کشد
دستانم در اسارت زنجیری
معلق میان زمین و زمان می ماند
عقربه ها دیگر نمی چرخند
قدمهایم تاب می خورند
به سمت چپ سینه ام گوش می کنم
دیگر نمی کوبد
آری مرگ در من رخ نمی دهد
✍#ثریا_شجاعی_اصل
🎙#رضا_ماد
🔺موزیک متن
🎙محمد معتمدی
🎧 گل سنگ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Telegram
attach 📎
ساحلیست نگاهت
در فصل تموز
در عصری گرم و سوزان
آشوب عشق را در گذر ثانیه ها
روی ورق های نفس گیر
به قلم عشق در می آورم
لبانت پر از عاشقانه های ناگفته
و نگاهت ذهن طوفانی مرا
به سوی آوای از دوستت دارم سوق می دهد
که رد پای عشق را
به بساط فیروزه ای ادامه دار می کند
و من دل شاد از پروانگی های قلبم
روی شانه های یادت
ورق رنگین احساس را
به یکه تازی واڗه ها رسانده
عریانی عشق را
در شبستان آغوشت
در وفای تو و در رویای تو
به ترنم چشمانت سپرده
می نویسم
محبوبم
تو را چنان عاشقم
که چشمانت مرغان دریایی دلم اند
و شهد،شیرین رنگ چشمهایت
هوس بوسه ای آرام را بر لبانم می خواند
نگاه
نگاه
با لبخندی
و پروانه ای رقصان دور قلبم
دفتر شعرم را می بندم
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ساحلیست نگاهت
در فصل تموز
در عصری گرم و سوزان
آشوب عشق را در گذر ثانیه ها
روی ورق های نفس گیر
به قلم عشق در می آورم
لبانت پر از عاشقانه های ناگفته
و نگاهت ذهن طوفانی مرا
به سوی آوای از دوستت دارم سوق می دهد
که رد پای عشق را
به بساط فیروزه ای ادامه دار می کند
و من دل شاد از پروانگی های قلبم
روی شانه های یادت
ورق رنگین احساس را
به یکه تازی واڗه ها رسانده
عریانی عشق را
در شبستان آغوشت
در وفای تو و در رویای تو
به ترنم چشمانت سپرده
می نویسم
محبوبم
تو را چنان عاشقم
که چشمانت مرغان دریایی دلم اند
و شهد،شیرین رنگ چشمهایت
هوس بوسه ای آرام را بر لبانم می خواند
نگاه
نگاه
با لبخندی
و پروانه ای رقصان دور قلبم
دفتر شعرم را می بندم
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می سرایمت ،به شعر
می خوانمت ،به زیباترین نشان عشق
نظاره در ساحل آبی چشمانت، می گویم
ای خواسته ترین خواسته ام
بال پروازی باشم
به شوق ترانه احساسی
رهایم نکن
با بی قراری اشک
تا آزادانه بسرایم
در زمزمه نگاهت
با لمس طراوت عشق
در عطر دلاویز گل رز
با سکوت چشم دل
این همه نگاه
این همه پرواز
این همه عشق را
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می سرایمت ،به شعر
می خوانمت ،به زیباترین نشان عشق
نظاره در ساحل آبی چشمانت، می گویم
ای خواسته ترین خواسته ام
بال پروازی باشم
به شوق ترانه احساسی
رهایم نکن
با بی قراری اشک
تا آزادانه بسرایم
در زمزمه نگاهت
با لمس طراوت عشق
در عطر دلاویز گل رز
با سکوت چشم دل
این همه نگاه
این همه پرواز
این همه عشق را
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به شانه هایت تکیه می کنم
باورم را ،
در کالبد جان و روح تو می کارم
اسمت را ،
به حافظه بلندمدتم سنجاق می زنم
آن شب چشمانت را،
به دریایی چشمانم می سپارم
و در ساحل امنش ،
به نظاره ماه و ستاره می نشینم
تا در کنار دلهریمان
،دست تو توان دستهای ناتوان من باشد
پاهایت در یک غزلی عاشقانه
قدم زدن را به خرد قلبم بدهد
تو با نگاه کردن به من آسمان شوی
و من مهتابی شوم در دل بکر و پاکت...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به شانه هایت تکیه می کنم
باورم را ،
در کالبد جان و روح تو می کارم
اسمت را ،
به حافظه بلندمدتم سنجاق می زنم
آن شب چشمانت را،
به دریایی چشمانم می سپارم
و در ساحل امنش ،
به نظاره ماه و ستاره می نشینم
تا در کنار دلهریمان
،دست تو توان دستهای ناتوان من باشد
پاهایت در یک غزلی عاشقانه
قدم زدن را به خرد قلبم بدهد
تو با نگاه کردن به من آسمان شوی
و من مهتابی شوم در دل بکر و پاکت...
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀