💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
گویا قطار وفایت
از ریل خارج گشته
و
ڪوپه ے تنهایے ات
واژگون گشته

ڪه اینچین گریزانے از مسیر نگاهم
و دل آزرده در تونل انتظارت به نظاره نشسته ام تمام مسیر آمدنت را


ڪمے حوصله ڪن در گم گشتگیهاے این زمانه ے پر هاے و هوے آدمهاے سرگشته

چمدان ڪسل خاطراتت را

از سایه هاے دیوار دلم
بردار وبرو


#شیدا_التيام

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
ههه

هوس کرده
اومده میگه عاشقتم
نه رفیق
اینطوریا نیست که
باید با گرمای عشق خشک بشی
با نسیمش پودر بشی
بریزی زمین
زیر پاهاش له بشی
هر ثانیه جون بدی
عاشقی مثل فواره میمونه
میفهمی که
با یه نگاه میبردت به اوج
با یه اخم میکوبوندت زمین
باید بلند بشی
دوباره برای اوج خیز برداری
هر دلی که عاشق نمیشه
هر گلی شقایق نمیشه
ببینم
این قرصهای منو ندیدی؟

#شیدا_التيام

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
می دانستی رفیق
بعضی آدمها
مثل یک سوال بی جوابند
مثل یک امر محال
انگار اصلا دل ندارند
درکت نمیکنند
برای همین ست که می روند
بهتره آرام از کنارشان رد بشوی
پشت سرت را هم نگاه نکن
دنبال دلت نگرد
پس نمیدهند
تو بی دل هم میتوانی
زندگی کنی
فقط بگذار و بگذر


#شیدا_التيام

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
عشقت را بسانِ  آویزه ای بر گوشِ دل گُذارده ام
و  دهلیز قلبم  را منزلگاه امنِ بودنت

بر  انگشتم  حلقه ای به نشانِ وفاداری

که افسوس، همچون زنبوری هرزه گرد

جانانه انگبینِ  جان  مکیدی ،

این نشان به آن نشان  بی دلدادگی  رمیدی
یادت باشد
یادم ترا فراموش


#شیدا_التيام

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از دست عشق خوردم افسوس بی نهایت
افتاده‌ام به دام ِ صیاد ِ بی کفایت

ویروس نفرت از او، یک جان ساده ازمن
این درد بی مداوا ، دارد به دل سرایت

در روستای چشمش راهی به من نمیداد
آن کدخدای ظالم، راندم از این ولایت

دریا و کوه و صحرا، خشکیده‌اند و نالان
از آه سرد ِ شیدا، نی میکند شکایت

میمردم از خیالش، هرچند عاشقم نیست
قلب ِ شکسته‌ی من، دارد از او حکایت

#شیدا_التيام

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
زمستان با تبر آمد ، برای ریشه کن کردن
برای طرح ِ عریانی، از اندام ِ وطن کردن

زمان‌،وقتیکه‌میخُشکَد،اَزآه ِسردخود،یعنی
زمین را در دل ِ سرما،جدا از پیرهن کردن

درخت‌از زخم ِنامردی،به‌پای مرگ می‌اُفتد
چه پایان ِ بدی دارد ، عبوراز یاسمن کردن

برای مــرگ ِ آزادی ، عــزا دار است آبادی
جهان راهی نداردجُز‌،لباس ِغم به تن‌کردن

دلم‌یک‌کوچ‌میخواهد،به‌جایی‌غیرازاین‌دنیا
به جایی که،بجای گل، تبرها را کفن کردن


#شیدا_التيام

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
"دلم میمیرد از دوری ولی با تو نمی مانم
من آن ابرم که از باران به دریاها گریزانم"

شدم دیوانه و گفتم که گویا دوستت دارم
ولی زان آشنایی سخت حیران و پشیمانم

اگر چه گفته بودم تا ابد هستم کنارت لیک
کنارت نیستم، پس میروم،اصلا نمی مانم

همان روزی که زیر آن درخت سبز رقصیدی
ببردی با همان رقصیدنت دنیا و ایمانم

ولی در آخرین بیتم برایت می‌نویسم که
تو بارانی ومن خیس از نگاهت مثل گیلانم


#شیدا_التيام

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باید این سرکشی رود به طغیان برسد
تا که این عاشق دیوانه به سامان برسد

نه فقط وحشت من رفتن تو باشد،چون
به لب آینه از رفتن تو جان برسد

کار این عشق بدون تو به اما برسد
سر آشفته ی من باز به دامان برسد

بوسه ای از لب سرخت به لبم بنشان و
بلکه این شاعر بیچاره به درمان برسد

بگذر از وضع بد و حالت بحرانی من
درد بی تو شدنم تا بن دندان برسد

قاصدک رفت و خبر از تو نشد میترسم
شاخه ی پیچک همسایه به ایوان برسد


#شیدا_التيام

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀