با تو ام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمیدانم!
هر چه هستی باش!
اما کاش...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش!
اما باش ...!
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای غم!
غم مبهم!
ای نمیدانم!
هر چه هستی باش!
اما کاش...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش!
اما باش ...!
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلتنگ غنچه ایم، بگو راه باغ کو؟
خاموش مانده ایم، خدا را چراغ کو؟
کو کوچه ای ز خواب خدا سبزتر، بگو*
آن خانه کو، نشانی آن کوچه باغ کو؟
چشم و چراغ خانه ی ما داغ عشق بود
چشمی که از چراغ بگیرد سراغ کو؟
دل های خویش را به گواهی گرفته ایم
اما در این زمانه خریدار داغ کو؟
شب در رسید و قصه ی ما هم به سر رسید
کو خانه ای برای رسیدن، کلاغ کو؟
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خاموش مانده ایم، خدا را چراغ کو؟
کو کوچه ای ز خواب خدا سبزتر، بگو*
آن خانه کو، نشانی آن کوچه باغ کو؟
چشم و چراغ خانه ی ما داغ عشق بود
چشمی که از چراغ بگیرد سراغ کو؟
دل های خویش را به گواهی گرفته ایم
اما در این زمانه خریدار داغ کو؟
شب در رسید و قصه ی ما هم به سر رسید
کو خانه ای برای رسیدن، کلاغ کو؟
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چنان داغ دل، داغ دل دیده ام
که حال خود از لاله پُرسیده ام
به هر جا چمن در چمن، گل به گل
همان مُهر داغ تو را دیده ام
کدامین چمن را گل از گل شکفت
کز آن بوی نام تو نشنیده ام؟
به بوی تو، تنها به بوی تو بود
که هر جا گلی دیده ام، چیده ام
دلم را به هر آب و آتش زدم
که چون شمع در گریه خندیده ام
همه هفت بندم همین یک نواست
چو نی در هوای تو نالیده ام
ز راز دلم باد بویی نبرد
که چون غنچه سربسته خندیده ام
ز باغ دلم یک بغل پر غزل
برای گل روی تو چیده ام
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
که حال خود از لاله پُرسیده ام
به هر جا چمن در چمن، گل به گل
همان مُهر داغ تو را دیده ام
کدامین چمن را گل از گل شکفت
کز آن بوی نام تو نشنیده ام؟
به بوی تو، تنها به بوی تو بود
که هر جا گلی دیده ام، چیده ام
دلم را به هر آب و آتش زدم
که چون شمع در گریه خندیده ام
همه هفت بندم همین یک نواست
چو نی در هوای تو نالیده ام
ز راز دلم باد بویی نبرد
که چون غنچه سربسته خندیده ام
ز باغ دلم یک بغل پر غزل
برای گل روی تو چیده ام
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای آرزوی اولین گامِ رسیدن
بر جادههای بیسرانجامِ رسیدن
کار جهان جز بر مدار آرزو نیست
با این همه دلهای ناکامِ رسیدن
کِی میشود روشن به رویت چشم من، کِی؟
وقت گل نِی بود هنگامِ رسیدن؟!
دل در خیال رفتن و من فکر ماندن
او پخته ی راه است و من خامِ رسیدن
بر خامیام نامِ تمامی میگذارم
بر رخوتِ درماندگی نامِ رسیدن
هر چه دویدم جاده از من پیشتر بود
پیچیده در راه است ابهامِ رسیدن
از آن کبوتر های بیپروا که رفتند
یک مُشت پَر جا مانده بر بامِ رسیدن
ای کالِ دور از دسترس! ای شعرِ تازه!
میچینمت اما به هنگامِ رسیدن
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر جادههای بیسرانجامِ رسیدن
کار جهان جز بر مدار آرزو نیست
با این همه دلهای ناکامِ رسیدن
کِی میشود روشن به رویت چشم من، کِی؟
وقت گل نِی بود هنگامِ رسیدن؟!
دل در خیال رفتن و من فکر ماندن
او پخته ی راه است و من خامِ رسیدن
بر خامیام نامِ تمامی میگذارم
بر رخوتِ درماندگی نامِ رسیدن
هر چه دویدم جاده از من پیشتر بود
پیچیده در راه است ابهامِ رسیدن
از آن کبوتر های بیپروا که رفتند
یک مُشت پَر جا مانده بر بامِ رسیدن
ای کالِ دور از دسترس! ای شعرِ تازه!
میچینمت اما به هنگامِ رسیدن
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پیش بیا پیش بیا پیشتر
تا که بگویم غم دل بیشتر
دوستترت دارم از هرچه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر
دوست تر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویشتر
هیچ نریزد به جز از نام تو
بر رگ من گر بزنی نیشتر
فوت و فن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه اندیشتر
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا که بگویم غم دل بیشتر
دوستترت دارم از هرچه دوست
ای تو به من از خود من خویشتر
دوست تر از آنکه بگویم چقدر
بیشتر از بیشتر از بیشتر
داغ تو را از همه داراترم
درد تو را از همه درویشتر
هیچ نریزد به جز از نام تو
بر رگ من گر بزنی نیشتر
فوت و فن عشق به شعرم ببخش
تا نشود قافیه اندیشتر
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
گاهی خیال میکنم از من بریده ای
بهتر زمن برای دلت برگزیده ای
از خود سوال میکنم آیا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟
فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم
گویا از این نمونه مکرر شنیده ای
از من عبور میکنی و دم نمیزنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای
یک روز می رسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاهی خیال میکنم از من بریده ای
بهتر زمن برای دلت برگزیده ای
از خود سوال میکنم آیا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟
فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم
گویا از این نمونه مکرر شنیده ای
از من عبور میکنی و دم نمیزنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای
یک روز می رسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای عشق ای ترنم نامت ترانهها
معشوق آشنای همه عاشقانهها
ای معنی جمال به هر صورتی که هست
مضمون و محتوای تمام ترانهها
با هر نسیم دست تکان میدهد گلی
هر نامهای ز نام تو دارد نشانهها
هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه خوشهی گندم به دانهها
شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز
دریا به موج و موج به ریگ کرانهها
باران قصیدهای است تر و تازه و روان
آتش ترانهای به زبان زبانهها
اما مرا زبان غزلخوانی تو نیست
شبنم چگونه دم زند از بیکرانهها
کوچه به کوچه سر زدهام کو به کوی تو
چون حلقه در به در زدهام سر به خانهها
یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم
سودا کند دمی به همه جاودانهها
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
معشوق آشنای همه عاشقانهها
ای معنی جمال به هر صورتی که هست
مضمون و محتوای تمام ترانهها
با هر نسیم دست تکان میدهد گلی
هر نامهای ز نام تو دارد نشانهها
هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:
گل با شکوفه خوشهی گندم به دانهها
شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز
دریا به موج و موج به ریگ کرانهها
باران قصیدهای است تر و تازه و روان
آتش ترانهای به زبان زبانهها
اما مرا زبان غزلخوانی تو نیست
شبنم چگونه دم زند از بیکرانهها
کوچه به کوچه سر زدهام کو به کوی تو
چون حلقه در به در زدهام سر به خانهها
یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم
سودا کند دمی به همه جاودانهها
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
گاهی خیال میکنم از من بریده ای
بهتر زمن برای دلت برگزیده ای
از خود سوال میکنم آیا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟
فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم
گویا از این نمونه مکرر شنیده ای
از من عبور میکنی و دم نمیزنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای
یک روز می رسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاهی خیال میکنم از من بریده ای
بهتر زمن برای دلت برگزیده ای
از خود سوال میکنم آیا چه کرده ام؟
در فکر فرو می روم از من چه دیده ای؟
فرصت نمیدهی که کمی درد دل کنم
گویا از این نمونه مکرر شنیده ای
از من عبور میکنی و دم نمیزنی
تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای
یک روز می رسد که در آغوش گیرمت
هرگز بعید نیست، خدا را چه دیده ای
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاهے چہ بے گناہ ، دلت پیر میشود
اینجا همان دمے است ڪہ زود دیر میشود
گاهے بہ رغم تشنگے عشق ، عاقبت
با حسرتے فقط ، عطشت سیر میشود
گاهے همان دو چشم ڪہ رامت نمودہ بود
بے رحم چون ڪمان ڪمانگیر میشود
گاهے همان گلے ڪہ بہ دِل پروراندیش
خارش بہ سینہ ات چہ نفس گیر میشود
گاهے ڪہ آرزوست بغل سازیش بہ مِهر
تنها سراب اوست ڪہ تصویر میشود
گاهے نیایشت ڪہ فقط بهر وصل بود
چون نیست قسمتت ، بہ دلت تیر میشود
گاهے صداے بارش باران ڪہ دلرباست
با چتر تڪ سوارہ چہ دلگیر میشود
گاهے ڪہ ضرب و جمع بہ راهے نمے رسد
من ڪم شوم ز یار ، چہ تفسیر میشود
گاهے مسیر عشق ، ز پیڪار عقل و دِل
از تیزے و خطر ، چو شمشیر میشود
گاهے ڪہ منطقت ندهد پاسخت بہ دِل
باید نشست و دید ، چہ تقدیر میشود ...
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اینجا همان دمے است ڪہ زود دیر میشود
گاهے بہ رغم تشنگے عشق ، عاقبت
با حسرتے فقط ، عطشت سیر میشود
گاهے همان دو چشم ڪہ رامت نمودہ بود
بے رحم چون ڪمان ڪمانگیر میشود
گاهے همان گلے ڪہ بہ دِل پروراندیش
خارش بہ سینہ ات چہ نفس گیر میشود
گاهے ڪہ آرزوست بغل سازیش بہ مِهر
تنها سراب اوست ڪہ تصویر میشود
گاهے نیایشت ڪہ فقط بهر وصل بود
چون نیست قسمتت ، بہ دلت تیر میشود
گاهے صداے بارش باران ڪہ دلرباست
با چتر تڪ سوارہ چہ دلگیر میشود
گاهے ڪہ ضرب و جمع بہ راهے نمے رسد
من ڪم شوم ز یار ، چہ تفسیر میشود
گاهے مسیر عشق ، ز پیڪار عقل و دِل
از تیزے و خطر ، چو شمشیر میشود
گاهے ڪہ منطقت ندهد پاسخت بہ دِل
باید نشست و دید ، چہ تقدیر میشود ...
#قیصر_امین_پور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صبحِ بی تو، رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
بی تو میگویند: تعطیل است کارِ عشق بازی
عشق، اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
جُغد، بر ویرانه میخواند به انکارِ تو اما
خاک این ویرانهها، بویی از آن ویرانه دارد
خواستم از رنجشِ دوری بگویم، یادم آمد
عشق با آزار، خویشاوندی دیرینه دارد
رویِ آنم نیست تا در آرزو، دستی برآرم
ای خوش آن دستی که رنگِ آبرو از پینه دارد
در هوای عشقِ تو پر می زند با بی قراری
آن کبوترْ چاهیِ زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفلِ بزرگ تیرگی را میگشاید
آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد
❤️
#قیصر_امین_پور
#صبحتون_بهشت♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
بی تو میگویند: تعطیل است کارِ عشق بازی
عشق، اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
جُغد، بر ویرانه میخواند به انکارِ تو اما
خاک این ویرانهها، بویی از آن ویرانه دارد
خواستم از رنجشِ دوری بگویم، یادم آمد
عشق با آزار، خویشاوندی دیرینه دارد
رویِ آنم نیست تا در آرزو، دستی برآرم
ای خوش آن دستی که رنگِ آبرو از پینه دارد
در هوای عشقِ تو پر می زند با بی قراری
آن کبوترْ چاهیِ زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفلِ بزرگ تیرگی را میگشاید
آن که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد
❤️
#قیصر_امین_پور
#صبحتون_بهشت♥️
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀