💖کافه شعر💖
2.78K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
میشود از یار گفت و در عمل بی یار بود
جمعه ها در ندبه اما شنبه ها سربار بود

ظرف در بسته درون آب نیلم تشنه است
می‌شود در خانه ی عطار هم بیمار بود

بر سر سجاده هم گاهی خدا گم می‌شود
میشود بر روی منبر هم پی آزار بود

می‌شود با ذکر و زاری حضرت ابلیس شد
ظاهرأ اهل جنان و باطنا در نار بود

مثل سیبی که درونش کرم باشد می‌شود
جای مشک ناب و انبر لاشه ی مردار بود

پیش حق گر سر نکردی خم ، چو شیطان میشود
جای اهل حق شدن از حق به جان بیزار بود

خانه ی موری اگر ویران کنی پس می‌شود
مثل ضحاکان دوران بر زمین جبار بود

می‌شود عمری به روی صورتت باشد نقاب
پشت ریش و سجده و سجاده هم غدار بود

کوفیان هم منتظر بودند پس ای دل بترس
می‌شود از یار گفت و در عمل بی یار بود

#سجاد_احمدیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در فراقت همه شب در غزلم میمردم
چقدر زهر من از دست دل خود خوردم

مثل شبگرد غریبی شده ام در دل شهر
همه را مثل دل تنگ خودم آزردم

من همان دلقک دلخون غریب وطنم
پشت لبخند پر از بغض دلم افسردم

رفتم از شهر تو و در چمدانم ، سوگند
همه ی خستگی و بیکسی ام را بردم

به وفا باختم و او به جفا برد ولی
بازی باخته ام را سر آخر بردم

#سجاد_احمدیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
حسرت فرهـاد را در کوله بارم کرد و رفت
من زلال عشق بودم شوره زارم کرد و رفت

خــواستــم قسمت کنم تنهــاییم را با دلـش
خسته بودم خسته‌تر، از روزگارم کرد و رفت

عــاقلی بیگـــانه با عشـــق و جنـون بودم ولی
عاشقی رسوا در این شهر و دیارم کرد و رفت

با خودش می‌برد جــان بی‌قــرارم را ندید
او قرارم بــود امــا بی‌قـــرارم کـــرد و رفت

گفت می آید، گمانم بر مزارم قصد اوست
بین دوری و اجل چشم انتظارم کرد و رفت


#سجاد_احمدیان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
🔸تقدیم به پیشگاه امام حسین🔸

خدا خود در شب جمعه میان زائرانت هست
ز هر دل سوی شش گوشه یقین دارم دری باشد

کلاه عقل افتاده ز بس که قله ات بالاست
برای فتح این قله کجا بال و پری باشد

تو آغوش خدا هستی به روی عالم خاکی
چنین غوغای طوفانی ز داغ حنجری باشد؟

اُبهت های مردن را کسی مثل تو نشکسته
سر از دریا بریدن کی توان خنجری باشد

کجا باور کنم باران نوای العطش دارد
که سرچشمه بگیرد از لبت گر کوثری باشد

ندارم واجبی ، واجب تر از گریه برای تو
به یادت گریه خواهم کرد اگر چشم تری باشد

برای گریه کن هایت چه غوغایی کند محشر
در عالم کی شبیه مادر تو مادری باشد

برای دیدن بی سر نباشد از ادب دانم
به روی شانه های من به پیش تو سری باشد

#سجاد_احمدیان‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
"تقدیم به پیشگاه پیغمبر مهربانی ها"

صاحب حوض کوثر و آب بقا محمد است
آینه در آینه تکرار خدا محمد است

خدا هر آنچه بخشد از طفیلی وجود اوست
خالق بی چون و چرای ماسوا محمد است

علی روایتش کند اولنا محمد و
اوسطنا محمد و اخرنا محمد است

قبله به سوی مرتضی سجود میکند ولی
قبله به وقت هر نمازِ مرتضی محمد است

کعبه طواف می‌کند پای برهنه گرد او
صفای سنگ وا نهم سعی و صفا محمد است

تربت کربلا اگر شفا دهد به اذن اوست
راز شفای تربت خون خدا محمد است

اگر چه اژدها شود عصای موسای نبی
معجزه کار او بُوَد ذکر عصا محمد است

اقامه ی نماز ما سوی مدینة النبی ست
قبله نمای شیعیان در همه جا محمد است

تربت او مدینه و در همه جا حضور اوست
مثل خداست ذات او نگو کجا محمد است

ظاهر لوح و قلم و کرسی و عرش جسم اوست
سِرِ احد در دل اسرار دعا محمد است

میم میان اسم او تمام راز خلقت است
ذات درون ذات ها یقین نما محمد است

فرق میان عابد و شکوه معبود کجاست؟
تمایزش نقطه بُود نقطه ی با محمد است

نبی و صدیق و ولی عاصی و فرزانه و مست
چشم امید همگان روز جزا محمد است

طبیب نوح و آدم و دوای موسی و مسیح
بخوان تو یا من اِسمَهُ چون که دوا محمد است

تو را رها نمی‌کند گر چه رهایش بکنی
رفیق روز بی کسی در دو سرا محمد است

#سجاد_احمدیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
"تقدیم به پیشگاه امام حسن مجتبی"

بر سر سفره ی غم تا به سحر مهمان است
آه در چاه دلش مثل علی گریان است

غیرتت گر بخورد زخم غمش را دانی
ساحلی ساکت و در باطن خود طوفان است

چشم در چشم مغیره بشود وقت اذان
پشت این خنده ی تلخش چه غمی پنهان است

نیست جای گله از دشمن و بیگانه ولی
زخم زخم جگرش از نمک یاران است

هستیش را همه بخشید نگویید سه بار
این سخن هجمه به جود و کرم باران است

با غم کوچه چهل سال هلاهل خورده
صبر از این همه صبرش چقدر حیران است

ضرب شستش به تن اهل جمل مانده هنوز
اسد شیر خدا و اسد یزدان است

مادر فتنه نگه داشته در دل کینش
رهبرش قبل جمل بعد جمل شیطان است

جای گل دوخت به تابوت تنش را ، چقدر
تیر بر جان و تنه خسته ی این قرآن است

پیکرش شعر مرا تا ته گودال کشید
روضه اش روضه ی گودال و تن عریان است

بد تر از بی کفنی این کفن خونین است
جگر این تن مسموم عجب عطشان است

زیر بار غم او قامت شعرم بشکست
شرح این داغ هزار و صد و ده دیوان است

#سجاد_احمدیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سود حاصل ز همه مقبره هارا بردند
کل تاریخ و همه پیکره ها را  بردند

خانه و شهر و دیارم همه دیوار شده
کس نفهمید چرا پنجره ها را بردند

نخ تقدیر مرا صد گره کور زدند
پیش قاضی گنه آن گره ها را بردند

هر که بالا برود ساده به پایین بکشند
همه ی خاصیت سرسره ها را بردند

شاعرانی که ز جمع خود و اهداف خودند
همه ی جایزه ی کنگره ها را بردند

بس که از پر خوری خون خلایق سیرند
آبروی همه ی خرخره ها را بردند

نگو از ظلم چرا لاف زنید ای مردم
امنیت آمده و دلهره ها را بردند😏

با عدالت تر از این ها چه کسی هست بگو؟
سِره در جای خود و ناسره ها را بردند

حرف مردم همه در کنج گلو بغض شده
زهره ی شیر دل حنجره ها را بردند

#سجاد__احمدیان‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در دو چشم نیلگونت شد خلاصه آسمان
عطر عطاران وزد از گیسوانت هر زمان

بیشتر از باد سرگردان کوی و برزنم
بی تو حتی من ندارم زیر خاکم آشیان

دست سرد باد پاییزی سپردی عشق را
تا بدانم در تبانی آشنایی با خزان

کاش از غم تو بیاموزی وفا را بی وفا
مثل غم در هر زمان و هر مکان با من بمان

چله ی ابرو بکش تا تیر محکم تر شود
از دم این تیر غیر از قلب من را وارهان

پای دل را بیشتر با زلف پیچانت بپیچ
تا که فکر رفتن از دامت نیفتد در نهان

من تو را یکتا پرستی در وفا آموختم
بت پرستی را کجا آموختی با دیگران

#سجاد_احمدیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
درد یعنی زلف تو باشد به دست دیگران
من خمار چشم تو باشم تو مست دیکران

من که پا بست تو بودم عشق خود باشد گواه
ظلم یعنی که تو باشی پای بست دیگران

#سجاد_احمدیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در دل کشکول ذاتم  دولتِ منصور هاست
جام خشک و خالیِ من حسرت انگورهاست

هیچ وقت از کس نمی ماند به یادم کینه ای
جرم من آیینه بودن در دیار کورهاست

قانع ام ، ای که تنت را فربه کردی از حرام
این تنِ آلوده ات روزی غذای مورهاست

هر چه میخواهی ذخیره کن که سهم دیگرست
بی گمان متری کفن سهم تو در این گورهاست

"دائماً یکسان نماند حال دوران غم مخور "
جام ساقی روزی ام سهم من و مخمورهاست

از سکوتم تیز تر تیغی ندارم در کفم
تیغ تیز من جواب تندی مغرورهاست

گر چه درویشم غنی هستم به لطف طبع خویش
در دل کشکول ذاتم دولت منصورهاست

#سجاد_احمدیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باغ سر سبز امید همگان زرد شده
دلِ هر کوچه خیابان پر شبگرد شده

کاسه ی صبر ترک خورده ی هر دل چقدر
خسته از گردش ایام پر از درد شده

قول مردانه نگو که شرف قول زنان
گرمی محکم این زندگی سرد شده

ما به گیسوی زنان دست توسل زده ایم
هر زنی کاوه ی آهنگر صد مرد شده

خون این خلق حلال است و حرام است شراب
خون این خلق غذای شب نامرد شده

از مسلمانی تان دین خدا رفت به باد
که دل خلق ز آیین خدا طرد شده

تو نوید گل و گلزار بده اما حیف
باغ سرسبز امید همگان زرد شده

#سجاد_احمدیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرگ بر این زندگی صد ننگ بر این روزگار
پر شده عالم ز آه مادران بی قرار

جای برگ زرد پاییزی خلایق بر زمین
تلخی پاییز را دیدم در این شهر و دیار

بهمن این زندگی تکرار دارد پس بیا
چشم های ما شده تیره به راهت ای بهار

بغض کینه را بشوران حضرت باران بیا
بر قلوب سنگ اینان مهربانی را ببار

نان مردم از ته سطل زباله بگذریم
از ریال و اعتبارش وای بر این اعتبار

کارتهای خالی و این سفره های پر ز هیچ
برده از کانون گرم خانه های ما وقار

روی منبر زاهد و عابد ولی در ماجرا
از عمل چیزی نمی بینیم ،تنها در شعار

هر کجا آغوش بود و مهربانی بی شمار
کاش میشد گل بکاری بعد از اینها جای دار

#سجاد_احمدیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
"مناجات با خدا"

پرده دری اگر کنی  زاهد  بی  مایه  منم
حاجی بیت نفس خود ظالم خود کامه منم

پرده دری اگر کنی  محتسب مست منم
باده خور خلوت شب  پست تر از پست منم

پرده دری اگر کنی  باده ی بی صفا منم
هزار رنگ‌ و هرزه ی پشت نقاب ها منم

پرده دری اگر کنی قبله ی هر ریا منم
ظاهر با خدا ولی  باطن بی خدا منم

پرده دری اگر کنی شراره ی نار منم
نه عطر و بوی گل ولی تیزی هر خار منم

پرده دری اگر کنی  بنده ی بی عار منم
ذلیل شهوت و هوس غلام دینار  منم

پرده دری اگر کنی عالم بی عمل منم
خُلقِ ددان درون دل روسیهِ ازل  منم

پاک کن و مرا ببر  خسته از این زندگیم
پیش تو شرمنده از این رفاقت و بندگیم

#سجاد_احمدیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مثل پُل از دل تنگم  تو فقط می گذری
باد سرگشته منم آه از این دربه دری

بس که آشفته ام از فکر و خیالات خودم
خواب هم تیغ زند بر جگرم  هر سحری

بدتر از مرگ همین چشم به راهی من است
پیر کنعان شدم از یوسف من کو خبری

جنگ من با تو فقط زخم زدن بر جگر است
مثل رستم که زده بر جگر خود شَرَری

باغ فردوس بدون تو کم از دوزخ نیست
با خودت کاش مرا هم به جهنم ببری

گر چه بر ساقه ی من زخم گران تبری
تو عدوی منی اما ز همه دوست تری

#سجاد_احمدیان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀