💖کافه شعر💖
2.26K subscribers
4.26K photos
2.78K videos
11 files
926 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
ای هجر تو ،،، تقدیر من ،،،، ای عذر تو تعذیرمن ،
ای مرشدو ،، ا‌ی پیر من ،، ای روز وشب تد بیر من،


صد دل نهادم در رهت ،،،، گو مشکل و،، تقصیر من ،
کاری که با من می کنی ؟ با دشمنانت می کنی؟


#راحم_تبریزی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.#این_دل

ز جام عشق شد ، مستانه این دل ....
میان عاشقان ، ،  دیوانه این دل ،

دلم خون بود با ساغر تهی گشت ...
نوشت بر لوح جان افسانه این دل ،

تنم از عشق چون مویی شد از هجر ....
ز هر ویرانه ای ،  ویرانه این دل ،

مپرسید از دلم مقصود چون بود ؟
به دام عشق شد ، بی دانه این دل ،

ز دست دل شدم .. مجنون و رسوا ...
در این بازار گه ، بیگانه این دل ،

هزاران کان مِهر ، در دل نهفته ست ...
مقیم کعبه و ،  دردانه این دل ،

ندارد هیچ پیوندی ،  جز اتش ...
از این عالم جدا ، پروانه این دل ،

چه حالی دارم امشب از دل خویش ...
گهی ساغر گهی  ، پیمانه این دل ،

به چشم تر نوشتم این غزل را ....
به نزد عارفان فرزانه این دل ،

بخوان#راحم غزل بر این دل زار ...
"فلاکت دل " ، مصیبت خانه این دل ،


#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#شب_بخیر

شب بخیر ای عشق من ای غنچه ی بستان من ،
شب بخیر .. ای نور دیده ، ای شه و سلطان من ،

بهر تشریف خیالت جان و دل آماده است ...
جان فدای آن خیالت ... ای گل ریحان من ،

منکه معذورم خیالت خواب ما را برده است ...
ای مرا  از خواب خوشتر ... ای امید جان من ،

من نیاسودم ز عشقت مستم و دیوانه ام ...
شب به خیر ای مستی من قصه ی هجران من ،

در تماشای تو هستم به تو می اندیشم ...
ای ز صد مهتاب خوشتر ، ای مَهِ تابان من ،

زان دو چشم خفته دارم صد هزاران خاطره ...
شب به خیر ، ای نعمت هستیِِّ بی پایان من

کاش بی روی تو یک لحظه نمی رفت ز عمر ...
ای بهشت و حور من ، ای کوثر رضوان من ،

خوبتر از تو کجا باشد ؟ ز خوبان خوبتر .
ای ز ماه هم خوشترین ،  ای بهتر از خوبان من ،

فارغ از صد خانقاهم ، فارغ از ، دیر مغان ...
شب به خیر ای روشنی بخش همه ایمان من ،

#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

چشم مستِ دلبرم ، رخسار جانان ارزوست
از لب شیرینِ آن ، قند فراوان ارزوست ،

دوش در خوابم بیامد آن صنم با جام عشق ،
خواب دوشین وُ صنم ، صهبای آن جان آرزوست ،

#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

تو عاشقانه ترین شعری وُ ، بهار منی ...
زبان شعر من هستی ، گل و هَزار منی ،

بیا بیا ز تو مستم ، بیا که خمّارم ...
بیا که جام شرابی. ، بیا که یار منی ،

تو باده ی لطفی ‌، تو سایه ی سحری ...
بیا که لعبت نازی .... بیا ، قرار منی ،

حدیث عشق تو است ، چکیده ی شعرم ...
چه ها بگویمت ای عشق ، که اعتبار منی ،

تو عطر ناب بهاری ، تو سرمه ی چشمی ...
تو یوسف دگر هستی ، تو غمگسار منی ،

ز سوز عشق تواست ، قصیده و غزلم ...
تو بوی عنبر و عودی ، تو خوش نگار منی ،

هزار فسانه شنیدم ز لیلی و مجنون ...
تو قصه ی دگر هستی تو انتظار منی ،


#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
#نجوا

مست آمدم مست آمدم آن یار را پیدا کنم ...
آن آفتاب عشق را.  ، با صد نوا نجوا کنم ،

نی از کسی حاصل مرا ، نی بر کسی مایل مرا ...
جامم بده جامم بده ، تا خویش را حاشا کنم ،

از خویش رَستَم رَسته تر جانم ز خسته خسته تر ...
می جویمش پیوسته تر زآن عشق را سودا کنم ،

این بار با صدها نطر با چشم تر شب تا سحر ...
از هر زمان حالم بتر ، معشوق را شیدا کنم ،

جان طالب دیدار او ، آن قامت و رخسار او ...
از دیده ی خَمّار او. ، شور دگر بر پا کنم ،

دیوانه ی دلخون شدم ، افسانه ی محزون شدم ...
از عشق او مجنون شدم ، تا خویش را رسوا کنم ،

از طلعت زیبای او ، صد جان ودل شیدای او ...
از سایه ی بالای او ، بی گفتگو غوغا کنم ،

ساقی بر افکن پرده را ، خمّار کن افسرده را ...
در دل صدای مرده ی را ، گیراتر از گیرا کنم ،

#راحم چه می جویی نشان ، صد بوستان از ما نشان ،
در دیده ی اهل عیان ، خاموش را گویا کنم ،


#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

بی روی تو شب ، سحر ندارد ....
جان بی تو دگر ، ثمر ندارد ،

از هجر تو هستی ام فنا رفت ...
صد ها غزلم ، اثر ندارد ،

چشمی که ز چشم تو مصفاست ...
بر باغ و چمن نظر ندارد

از عشق تو دل ،  مست و خرابست ...
از جام لبت ، خبر ندارد ،

تا روی تورا ندیده است دل ...
این ابر سیه ، گذر ندارد ،

#راحم دل تو چه بی قرار است ...
بویی  ،  ز بهارِ تر ندارد ،


#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


لذت حسرت تو ، بِه بُوَد از یار دگر ...
میکَشم بار غمت ، رنج مده ، بار دگر ،


سر نوشتم را ز هجرانت نوشتند و فراق ..
کاش درمان مینوشتند و ، نشد کار دگر ،



#راحم_تبریزی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#بخوان

بخوان شعری صدایت دلنواز است ....
بخوان در نغمه ات سوز و گداز است ،

بهای صوت تو ، نی جان و دل هست ..
نوایت را سجود است و نماز است ،

بخوان با من ز لیلی و زمجنون ،
چو مجنونم نوایت را نیاز است ،

به باغ لاله و گل ، رونقی دِه .....
شقایق هم چو عاشق پاکباز است ،

حریم دل نه جای شور و غوغاست ...
بخوان اهسته سوزت جانگداز است ،

بخوان بر مرغ جانم بال و پر دِه ...
بِپرّانم به اوجم ... ره دراز است ،

دلم از تیغ هجرانت دو نیم است ...
فدای چشم تو ، نی وقت ناز است ،

بخوان از شعر مولا ، .... شیخ تبریز ...
که رند و صوفی و عارف ، مُجاز است ،

چو شمع از درد هجران می گدازم ...
بخوان از عشق ،  #راحم پاکباز است ،


#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.#چه_امید_است؟

مارا دگر از بی بصران را چه امیدست ؟
در کوی تو از  ، رهگذران را چه امیدست ؟

صد ها به برت ، از من دیوانه خبر نیست ...
در کوی تو از  ،  بی خبران را چه امیدست ؟

مُردَم به درت خاک وجودم به هوا رفت ،
از ما که گذشت  ، آن دگران را چه امیدست ؟

جز من که بُوَد خاک درت سجده نماید؟  ...
پیش آی بگو .. کج نظران را چه امیدست ؟

صد نامه نوشتیم و ، جوابی نگرفتیم ...
از توست چنین    ، نامه رسان را چه امیدست ؟

هرروز جدا گشتی و ،  صد فاصله افتاد ...
من خاک شدم ، خون جگران را چه امید ست ؟

کوته کنم این قصه ،  نیارزد به بیانی ...
عشاق تو وُ .. ،  در به دران راچه امیدست ؟

شستم همه چشمم ز تو و مستی چشمت ،..
از جور تو ، ان جامه دران را چه امید ست ؟

آه از دل سنگِ تو وُ ،  ان گوش گرانت ..
با ان دل تو ،  گوش گران را ، چه امیدست ؟

پا بوس تو بودم به سر کوچه و بازار ...
#راحم به فنا ، ان دگران را چه امید ست ؟
.

#راحم_تبریزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀