بـه اشــک دیـدگـانـی کـه بـه پـنهانی فـرو ریـزد
به بـغـض و نالـه هـایی کـه بـه درد غـم بیـاویـزد
بـه آن لبـخـند تـلخـی کـه ز ناچـاری به لب آیـد
بـه نجـوا هـای دلتـنگی که از تـنها شدن خیـزد
دلم تنگ استُ تنهایی بسی درد است بی درمان
مـگر آن آشــنا آیــد کـه غــم از سیــنه بُـگــریـزد
قـسم بـر انتـظاری کـه در آخـر می شود حسرت
بـه چشـم منـتـظر در ره کـه بـاید اشک ها ریزد
به اهـدافی کـه با صـد آرزو در دل عجـین گـردد
کـه پایانـش شَـوَد افسـوس و بر لبـخند بستـیزد
فـلک بـس کـن وُ بُگذر از هـمه نـا مـهربـانی ها
بـه حـق ژاله هـایی کـه به روی گـونه مـیریـزد
#یوسف_رحمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به بـغـض و نالـه هـایی کـه بـه درد غـم بیـاویـزد
بـه آن لبـخـند تـلخـی کـه ز ناچـاری به لب آیـد
بـه نجـوا هـای دلتـنگی که از تـنها شدن خیـزد
دلم تنگ استُ تنهایی بسی درد است بی درمان
مـگر آن آشــنا آیــد کـه غــم از سیــنه بُـگــریـزد
قـسم بـر انتـظاری کـه در آخـر می شود حسرت
بـه چشـم منـتـظر در ره کـه بـاید اشک ها ریزد
به اهـدافی کـه با صـد آرزو در دل عجـین گـردد
کـه پایانـش شَـوَد افسـوس و بر لبـخند بستـیزد
فـلک بـس کـن وُ بُگذر از هـمه نـا مـهربـانی ها
بـه حـق ژاله هـایی کـه به روی گـونه مـیریـزد
#یوسف_رحمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا در فلک عشق بچرخم به مدارت
خورشید تویی ذره منم حول و کنارت
مجنون شده ام دلبری ات را فتبارک
از آمدنت خانه ی دل گشت عمارت
بگذار که آرام بگیرد همه جانم
در لحظه ی دیدار من و چشم خمارت
وقتی که خبردار نبودی زخیالم
آن نرگس جادوت دلم برد به غارت
دیدی که چگونه پر پرواز گشودم
از شوق رها گشتن در باغ بهارت
در راه تو بسیار نشینند رقیبان
همچون من دیوانه کسی نیست دچارت
#یوسف_حمزه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خورشید تویی ذره منم حول و کنارت
مجنون شده ام دلبری ات را فتبارک
از آمدنت خانه ی دل گشت عمارت
بگذار که آرام بگیرد همه جانم
در لحظه ی دیدار من و چشم خمارت
وقتی که خبردار نبودی زخیالم
آن نرگس جادوت دلم برد به غارت
دیدی که چگونه پر پرواز گشودم
از شوق رها گشتن در باغ بهارت
در راه تو بسیار نشینند رقیبان
همچون من دیوانه کسی نیست دچارت
#یوسف_حمزه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
شهریور و پایان تابستان داغی که...
باز از تو می گیرند عابرها سراغی که...
سیب و انار و میوه های زرد و سرخت را
یک روز می چینم خودم از کوچه باغی که...
کم کم می آیی با نگاه زرد و نارنجت
تا کوچه ها خلوت نماند با چراغی که...
خش خش!صدای پای تو آهسته می آید
گم می شود در ازدحام کوچه زاغی که...
با بادها میآیی و بوی تو می پیچد
در زیر پای عابران بی دماغی که...
پاییز فصل روزهای زرد و نارنجی
با خود ببر ما را دوباره سمت باغی که...
#یوسف_احمدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز از تو می گیرند عابرها سراغی که...
سیب و انار و میوه های زرد و سرخت را
یک روز می چینم خودم از کوچه باغی که...
کم کم می آیی با نگاه زرد و نارنجت
تا کوچه ها خلوت نماند با چراغی که...
خش خش!صدای پای تو آهسته می آید
گم می شود در ازدحام کوچه زاغی که...
با بادها میآیی و بوی تو می پیچد
در زیر پای عابران بی دماغی که...
پاییز فصل روزهای زرد و نارنجی
با خود ببر ما را دوباره سمت باغی که...
#یوسف_احمدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
عاشق دیوانه منم،وارث میخانه منم
بی در و کاشانه منم،راوی افسانه منم
خسته منم،بسته منم،شاعر برجسته منم
از قفست جسته منم،کوزه ی بی دسته منم
عود منم،دود منم،مهدی موعود منم
طالع مسعود منم،آتش نمرود منم
ساده منم،باده منم،از همه جا رانده منم
از نفس افتاده منم،خنده ی افسرده منم
نور منم،شور منم،بنده ی مجبور منم
نفخه ی آن صور منم،زنده ی در گور منم
ساز منم،راز منم،قافیه پرداز منم
پشت هم انداز منم،عارف طنّاز منم
گشنه منم،تشنه منم،زخمی هر دشنه منم
بر لجن آغشته منم،سوی تو برگشته منم
پیر منم،شیر منم،از همه دلگیر منم
آیه ی تطهیر منم،سوره ی تکویر منم
راه منم،چاه منم،در دلِ گِل کاه منم
گرچه گدا شاه منم،فرصت کوتاه منم
هوش منم،گوش منم،عاقل مدهوش منم
یادِ فراموش منم،آتش خاموش منم
هست منم،مست منم،آیِنه در دست منم
گفت مرا پست منم،لایق این شست منم.
باد منم،شاد من. م،هفتصد و هفت داد منم
معنی اعداد منم،رابط ابعاد منم
گریه ی یعقوب منم،طاقت ایوب منم
ساقی مشروب منم،پیش تو مغلوب منم.
#یوسف_محمد_حریری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بی در و کاشانه منم،راوی افسانه منم
خسته منم،بسته منم،شاعر برجسته منم
از قفست جسته منم،کوزه ی بی دسته منم
عود منم،دود منم،مهدی موعود منم
طالع مسعود منم،آتش نمرود منم
ساده منم،باده منم،از همه جا رانده منم
از نفس افتاده منم،خنده ی افسرده منم
نور منم،شور منم،بنده ی مجبور منم
نفخه ی آن صور منم،زنده ی در گور منم
ساز منم،راز منم،قافیه پرداز منم
پشت هم انداز منم،عارف طنّاز منم
گشنه منم،تشنه منم،زخمی هر دشنه منم
بر لجن آغشته منم،سوی تو برگشته منم
پیر منم،شیر منم،از همه دلگیر منم
آیه ی تطهیر منم،سوره ی تکویر منم
راه منم،چاه منم،در دلِ گِل کاه منم
گرچه گدا شاه منم،فرصت کوتاه منم
هوش منم،گوش منم،عاقل مدهوش منم
یادِ فراموش منم،آتش خاموش منم
هست منم،مست منم،آیِنه در دست منم
گفت مرا پست منم،لایق این شست منم.
باد منم،شاد من. م،هفتصد و هفت داد منم
معنی اعداد منم،رابط ابعاد منم
گریه ی یعقوب منم،طاقت ایوب منم
ساقی مشروب منم،پیش تو مغلوب منم.
#یوسف_محمد_حریری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
@TakByt
یوسف زمانی - جواهر
#یوسف_زمانی
#جواهر
◁❚❚▷ ◉──── ❣♪
بی تو هم بستر شب هستم و
همخواب خیال
بردم از یاد دگر
طعـم هم آغوشی را...
#حامد_فلاحي_راد
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#جواهر
◁❚❚▷ ◉──── ❣♪
بی تو هم بستر شب هستم و
همخواب خیال
بردم از یاد دگر
طعـم هم آغوشی را...
#حامد_فلاحي_راد
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا در فلک عشق بچرخم به مدارت
خورشید تویی ذره منم حول و کنارت
مجنون شده ام دلبری ات را فتبارک
از آمدنت خانه ی دل گشت عمارت
بگذار که آرام بگیرد همه جانم
در لحظه ی دیدار من و چشم خمارت
وقتی که خبردار نبودی زخیالم
آن نرگس جادوت دلم برد به غارت
دیدی که چگونه پر پرواز گشودم
از شوق رها گشتن در باغ بهارت
در راه تو بسیار نشینند رقیبان
همچون من دیوانه کسی نیست دچارت
#یوسف_حمزه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خورشید تویی ذره منم حول و کنارت
مجنون شده ام دلبری ات را فتبارک
از آمدنت خانه ی دل گشت عمارت
بگذار که آرام بگیرد همه جانم
در لحظه ی دیدار من و چشم خمارت
وقتی که خبردار نبودی زخیالم
آن نرگس جادوت دلم برد به غارت
دیدی که چگونه پر پرواز گشودم
از شوق رها گشتن در باغ بهارت
در راه تو بسیار نشینند رقیبان
همچون من دیوانه کسی نیست دچارت
#یوسف_حمزه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
Dobare Paeize
Yousef Zamani
#یوسف زمانی
#دوباره_پاییز 🤞
◁❚❚▷ ◉──── ❤♪
❤❤❤❤❤❤❤
🍀🍀🍀🍀🍀
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#دوباره_پاییز 🤞
◁❚❚▷ ◉──── ❤♪
❤❤❤❤❤❤❤
🍀🍀🍀🍀🍀
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تو هستم قافیه در شعر نابم می شوی ؟
حالت مستی پس از جام شرابم می شوی ؟
نوگل خندان من عطرتو در صبحم دمید
پرسه هایی در خیال وقت خوابم می شوی ؟!
من سوال بی جواب از عشق پرسیدم گلم
پاسخم گو ،منتظر هستم،جوابم می شوی ؟
حال من خوب است اما با تو بهتر می شود
پس دلیل خوبی حال خرابم می شوی؟
با دو پای خسته از راه آمدم درمانده ام
بین ماندن یا که رفتن انتخابم می شوی ؟
#یوسف_حمزه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حالت مستی پس از جام شرابم می شوی ؟
نوگل خندان من عطرتو در صبحم دمید
پرسه هایی در خیال وقت خوابم می شوی ؟!
من سوال بی جواب از عشق پرسیدم گلم
پاسخم گو ،منتظر هستم،جوابم می شوی ؟
حال من خوب است اما با تو بهتر می شود
پس دلیل خوبی حال خرابم می شوی؟
با دو پای خسته از راه آمدم درمانده ام
بین ماندن یا که رفتن انتخابم می شوی ؟
#یوسف_حمزه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با تو هستم قافیه در شعر نابم می شوی ؟
حالت مستی پس از جام شرابم می شوی ؟
نوگل خندان من عطرتو در صبحم دمید
پرسه هایی در خیال وقت خوابم می شوی ؟!
من سوال بی جواب از عشق پرسیدم گلم
پاسخم گو ،منتظر هستم،جوابم می شوی ؟
حال من خوب است اما با تو بهتر می شود
پس دلیل خوبی حال خرابم می شوی؟
با دو پای خسته از راه آمدم درمانده ام
بین ماندن یا که رفتن انتخابم می شوی ؟
#یوسف_حمزه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حالت مستی پس از جام شرابم می شوی ؟
نوگل خندان من عطرتو در صبحم دمید
پرسه هایی در خیال وقت خوابم می شوی ؟!
من سوال بی جواب از عشق پرسیدم گلم
پاسخم گو ،منتظر هستم،جوابم می شوی ؟
حال من خوب است اما با تو بهتر می شود
پس دلیل خوبی حال خرابم می شوی؟
با دو پای خسته از راه آمدم درمانده ام
بین ماندن یا که رفتن انتخابم می شوی ؟
#یوسف_حمزه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
خواب من خوش آمدی ای رفته با اغیار من
جان فدای مقدمت ای نازنین دلدار من
مر تو هم دلتنگ من بودی به هنگام غروب
که هراسان آمدی این وقت شب دیدار من
تازه پیدا کرده ای راهی به خوابم ای عزیز
یا که ره گم کرده ای در نیمه های تار من
پیش از اینها منتظر بودم تو باز آیی که چون
سالیانی مانده بر در دیده بیدار من
نیمی از عمرم در این چشم انتظاری ها گذشت
پس کجا بودی تو ای آلاله ی گلزار من
آمدی تا شاهد احوال بیمارم شوی
یا پرستاری کنی از این دل بیمار من
نازنینم یا نیا یا آمدی عصیان نکن
تا نیفزایی غمی را بر دل غم دار من
صبح دم چشمم گشودم تا که دیدم جای تو
رفته بودی تا نباشی لحظه ای غم خوار من
#یوسف_رحمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خواب من خوش آمدی ای رفته با اغیار من
جان فدای مقدمت ای نازنین دلدار من
مر تو هم دلتنگ من بودی به هنگام غروب
که هراسان آمدی این وقت شب دیدار من
تازه پیدا کرده ای راهی به خوابم ای عزیز
یا که ره گم کرده ای در نیمه های تار من
پیش از اینها منتظر بودم تو باز آیی که چون
سالیانی مانده بر در دیده بیدار من
نیمی از عمرم در این چشم انتظاری ها گذشت
پس کجا بودی تو ای آلاله ی گلزار من
آمدی تا شاهد احوال بیمارم شوی
یا پرستاری کنی از این دل بیمار من
نازنینم یا نیا یا آمدی عصیان نکن
تا نیفزایی غمی را بر دل غم دار من
صبح دم چشمم گشودم تا که دیدم جای تو
رفته بودی تا نباشی لحظه ای غم خوار من
#یوسف_رحمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا نگاهم می کنی ،حالم پریشان میشود
قطره های ِاشک من،از دیده غلتان میشود
زُل به رویم میزنی، کلی خجالت میکشم
دست و پاهایم مثال ِ بید ، لرزان میشود
شاخه ها از شوق دیدارت، زبان وا میکنند
غنچه هاکف میزنند،گلبرگ رقصان میشود
چون صدایم میکنی ،روحم هوا پر میزند
مردم چشمم ،به زیر پلک ، پنهان میشود
بَسکه آن لبهای ِتو، قندوشکر پاشیده است
حتم ِ این دارم شکر، اهدا به لبنان میشود
پا به هر جا می گذاری،صد گِرِه وا میکنی
بلبل ِ در لک فرو ، فورا غزلخوان میشود
شاعران در وصف ِموهایت،غزلها گفته اند
تاری از موهای ِتو، صدجلد دیوان میشود
در رکابت مانده ام ، باشی به همراهم اگر
دردِ بی درمان ِ من ،یکباره درمان میشود
#یوسف_محقق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
قطره های ِاشک من،از دیده غلتان میشود
زُل به رویم میزنی، کلی خجالت میکشم
دست و پاهایم مثال ِ بید ، لرزان میشود
شاخه ها از شوق دیدارت، زبان وا میکنند
غنچه هاکف میزنند،گلبرگ رقصان میشود
چون صدایم میکنی ،روحم هوا پر میزند
مردم چشمم ،به زیر پلک ، پنهان میشود
بَسکه آن لبهای ِتو، قندوشکر پاشیده است
حتم ِ این دارم شکر، اهدا به لبنان میشود
پا به هر جا می گذاری،صد گِرِه وا میکنی
بلبل ِ در لک فرو ، فورا غزلخوان میشود
شاعران در وصف ِموهایت،غزلها گفته اند
تاری از موهای ِتو، صدجلد دیوان میشود
در رکابت مانده ام ، باشی به همراهم اگر
دردِ بی درمان ِ من ،یکباره درمان میشود
#یوسف_محقق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دنــبال تو هر کـوچــه و هر ســـوی دویــدم
جـــز حـــرف تنــاقـض ز زبـانــت نشـــنیدم
هر بــار به تــو گفتـــــم از ایـن ناز حــذر کن
بر نــاز خود افــــزودی و آن نـــاز کشــــیدم
این عشـوه ی یک لحظه ای و گاه به گـاهت
بر قیـــمت یــک عمــر گـرانمــایـه خــــریـدم
مقصـود من آن زلف پریـشان شده ات بـود
صـد بـار دویــدم ولـی مقصــد نرسیــدم
در طـالــــع من بــوده فقـــط سرزنــــش تو
کــز جـانـــب هر واعـــظ بیــــگانـه شنــیدم
گفتند کـه در عشق تو جُز دردِ سـری نیـست
دلبــسته به عشـــقت شــدم و دل نـــبُریدم
بر عهد خود ایستادم و کوشیدم و افسـوس
تا عـاقبـــت ایــــن تلــخیِ ایـام چــــشـیدم
بعـداز تــو بـه گلـــــزار دلــم رفــتم و دیــدم
پژمــرده گــــلی مـانـده در ایــن باغ امیـــدم
از آن هـمه بالیـــــدنـم از عشــــق تـو اکنـون
آشفتـــه دلـــی دارم و ایــن مــوی سپیــــدم
#یوسف_رحمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جـــز حـــرف تنــاقـض ز زبـانــت نشـــنیدم
هر بــار به تــو گفتـــــم از ایـن ناز حــذر کن
بر نــاز خود افــــزودی و آن نـــاز کشــــیدم
این عشـوه ی یک لحظه ای و گاه به گـاهت
بر قیـــمت یــک عمــر گـرانمــایـه خــــریـدم
مقصـود من آن زلف پریـشان شده ات بـود
صـد بـار دویــدم ولـی مقصــد نرسیــدم
در طـالــــع من بــوده فقـــط سرزنــــش تو
کــز جـانـــب هر واعـــظ بیــــگانـه شنــیدم
گفتند کـه در عشق تو جُز دردِ سـری نیـست
دلبــسته به عشـــقت شــدم و دل نـــبُریدم
بر عهد خود ایستادم و کوشیدم و افسـوس
تا عـاقبـــت ایــــن تلــخیِ ایـام چــــشـیدم
بعـداز تــو بـه گلـــــزار دلــم رفــتم و دیــدم
پژمــرده گــــلی مـانـده در ایــن باغ امیـــدم
از آن هـمه بالیـــــدنـم از عشــــق تـو اکنـون
آشفتـــه دلـــی دارم و ایــن مــوی سپیــــدم
#یوسف_رحمانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از اول صبح جام و پیمانه و می
تار و دف و تنبور و هم آوایی نی
از صبح که نه که خواب دیدم با او
حرف و سخن و نکته پنهانی وی
من بودم و او بود و شب و جام شراب
هی خوردم و هی بوسه به لب هایش هی
مستی و خرابی و شب و روز همین
یوسف که نه مست جام اوپی در پی
خوش بود هم آغوشی و آواز و طرب
دیدار من و چشم به چشمش شد کی
#یوسف_حمزه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تار و دف و تنبور و هم آوایی نی
از صبح که نه که خواب دیدم با او
حرف و سخن و نکته پنهانی وی
من بودم و او بود و شب و جام شراب
هی خوردم و هی بوسه به لب هایش هی
مستی و خرابی و شب و روز همین
یوسف که نه مست جام اوپی در پی
خوش بود هم آغوشی و آواز و طرب
دیدار من و چشم به چشمش شد کی
#یوسف_حمزه
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پا بـه پایت عاشقانه این همه راه آمدم
غافل اما همچو یوسف بر لبِ چاه آمدم
قالبِ احساسِ من را دیدی و بَه بَه زدی
مثلِ زاغی ساده دل سمتِ تو روباه آمدم
عاشقی بودم که با چشمانِ تو شاعر شده
چشمِ خودرا بستی و بیراه و همراه آمدم
آمدم شاید مرا باعشقِ خود تسکین دهی
چون گدایۍبودم وپیشِ تو من شاه آمدم
با من و عشقم همیشه از جدایی دَم زدی
من بـه یادِ عشقِ پاکم با تـو کوتاه آمدم
راهِ تو از مـن جـدا شد رفتی و تنها شدم
تا به خود من آمدم دیدم که گمراه آمدم
نقطـهٔ ضعفِ مـرا فهمیدی از روزِ نخست
من ولی با چشمِ بازم در کمین گاه آمدم
#یوسف_محقق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
غافل اما همچو یوسف بر لبِ چاه آمدم
قالبِ احساسِ من را دیدی و بَه بَه زدی
مثلِ زاغی ساده دل سمتِ تو روباه آمدم
عاشقی بودم که با چشمانِ تو شاعر شده
چشمِ خودرا بستی و بیراه و همراه آمدم
آمدم شاید مرا باعشقِ خود تسکین دهی
چون گدایۍبودم وپیشِ تو من شاه آمدم
با من و عشقم همیشه از جدایی دَم زدی
من بـه یادِ عشقِ پاکم با تـو کوتاه آمدم
راهِ تو از مـن جـدا شد رفتی و تنها شدم
تا به خود من آمدم دیدم که گمراه آمدم
نقطـهٔ ضعفِ مـرا فهمیدی از روزِ نخست
من ولی با چشمِ بازم در کمین گاه آمدم
#یوسف_محقق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀