یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفرکرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت
ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت
درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر میشکند گوشه محراب امامت
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم
بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت
کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت
#حافظ
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفرکرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت
امروز که در دست توام مرحمتی کن
فردا که شوم خاک چه سود اشک ندامت
ای آن که به تقریر و بیان دم زنی از عشق
ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت
درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر میشکند گوشه محراب امامت
حاشا که من از جور و جفای تو بنالم
بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت
کوته نکند بحث سر زلف تو حافظ
پیوسته شد این سلسله تا روز قیامت
#حافظ
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یک نظر دیدیم و دل با نیش مژگان خو گرفت
یک تبسم کرد و سر با ترک سامان خو گرفت
گریه لازم نیست اظهار محبت را، ولی
عشق در روز ازل با چشم گریان خو گرفت...
#ابوالحسن_فراهانی
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یک تبسم کرد و سر با ترک سامان خو گرفت
گریه لازم نیست اظهار محبت را، ولی
عشق در روز ازل با چشم گریان خو گرفت...
#ابوالحسن_فراهانی
#ی
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
یارب تو مرا به نفس طناز مده
با هر چه به جز تست مرا ساز مده
من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش
من آن توام مرا به من باز مده
#مولانا
#ی
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با هر چه به جز تست مرا ساز مده
من در تو گریزان شدم از فتنهٔ خویش
من آن توام مرا به من باز مده
#مولانا
#ی
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ﻳﮑﯽ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺍﺯﺍﻥ ﻣﺠﻨﻮﻥِ ﻏﻤﮕﻴﻦ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﻟﻴﻠﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﺋﯽ ﺗﻮ ﻣﺴﮑﻴﻦ
ﺑﺨﺎﮎ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺳﺮ ﻧﮕﻮﻥ ﺳﺎﺭ
ﺑﺪﻭ ﮔﻔﺘﺎ ﺑﮕﻮ ﻟﻴﻠﯽ ﺩﮔﺮ ﺑﺎﺭ
ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﻌﻨﯽ ﺟﻮﯼ ﺑﺎﺷﯽ
ﺗﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﺑﺲ ﮐﻪ ﻟﻴﻠﯽ ﮔﻮﯼ ﺑﺎﺷﯽ
ﺑﺴﯽ ﮔﺮ ﺩُﺭِّ ﻣﻌﻨﯽ ﺳﻔﺘﻪ ﺁﻳﺪ
ﭼﻨﺎﻥ ﻧﺒﻮَﺩ ﮐﻪ ﻟﻴﻠﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﺁﻳﺪ
ﭼﻮ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﻌﺖ ﻟﻴﻠﯽ ﺑﺎﺯﮔﻔﺘﯽ
ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺭﺍﺯ ﮔﻔﺘﯽ
ﭼﻮ ﺩﺍﻳﻢ ﻧﺎﻡ ﻟﻴﻠﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ
ﺯ ﻏﻴﺮﯼ ﮐﻔﺮﻡ ﺁﻳﺪ ﻳﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﻔﺖ
ﮐﺴﯽ ﮐﻮ ﻧﺎﻡ ﻟﻴﻠﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﺁﻏﺎﺯ
ﺑﺮ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻫﻤﯽ ﻋﺎﻗﻞ ﺷﺪﯼ ﺑﺎﺯ
ﻭﮔﺮ ﺟﺰ ﻧﺎﻡ ﻟﻴﻠﯽ ﻳﺎﺩ ﮐﺮﺩﯼ
ﺷﺪﯼ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﮐﺮﺩﯼ
ﺍﮔﺮ ﮔﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﻳﺎﺩ ﺩﺍﺭﯼ
ﺭﻭﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﯼ ﻳﺎﺩ ﺁﺭﯼ
ﻭﻟﯽ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﯼ ﺳﺪّﻳﺖ ﭘﻴﺸﺴﺖ
ﺍﮔﺮ ﻳﺎﺩﺵ ﮐﻨﯽ ﺁﻥ ﻳﺎﺩ ﺧﻮﻳﺸﺴﺖ
#عطار
#ی
@Kafee_sheerr
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
ﮐﻪ ﺍﺯ ﻟﻴﻠﯽ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮔﻮﺋﯽ ﺗﻮ ﻣﺴﮑﻴﻦ
ﺑﺨﺎﮎ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺳﺮ ﻧﮕﻮﻥ ﺳﺎﺭ
ﺑﺪﻭ ﮔﻔﺘﺎ ﺑﮕﻮ ﻟﻴﻠﯽ ﺩﮔﺮ ﺑﺎﺭ
ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﻌﻨﯽ ﺟﻮﯼ ﺑﺎﺷﯽ
ﺗﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﺑﺲ ﮐﻪ ﻟﻴﻠﯽ ﮔﻮﯼ ﺑﺎﺷﯽ
ﺑﺴﯽ ﮔﺮ ﺩُﺭِّ ﻣﻌﻨﯽ ﺳﻔﺘﻪ ﺁﻳﺪ
ﭼﻨﺎﻥ ﻧﺒﻮَﺩ ﮐﻪ ﻟﻴﻠﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﺁﻳﺪ
ﭼﻮ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﻌﺖ ﻟﻴﻠﯽ ﺑﺎﺯﮔﻔﺘﯽ
ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺭﺍﺯ ﮔﻔﺘﯽ
ﭼﻮ ﺩﺍﻳﻢ ﻧﺎﻡ ﻟﻴﻠﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ
ﺯ ﻏﻴﺮﯼ ﮐﻔﺮﻡ ﺁﻳﺪ ﻳﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﻔﺖ
ﮐﺴﯽ ﮐﻮ ﻧﺎﻡ ﻟﻴﻠﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﺁﻏﺎﺯ
ﺑﺮ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻫﻤﯽ ﻋﺎﻗﻞ ﺷﺪﯼ ﺑﺎﺯ
ﻭﮔﺮ ﺟﺰ ﻧﺎﻡ ﻟﻴﻠﯽ ﻳﺎﺩ ﮐﺮﺩﯼ
ﺷﺪﯼ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﮐﺮﺩﯼ
ﺍﮔﺮ ﮔﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﻳﺎﺩ ﺩﺍﺭﯼ
ﺭﻭﺍ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻭﯼ ﻳﺎﺩ ﺁﺭﯼ
ﻭﻟﯽ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﯼ ﺳﺪّﻳﺖ ﭘﻴﺸﺴﺖ
ﺍﮔﺮ ﻳﺎﺩﺵ ﮐﻨﯽ ﺁﻥ ﻳﺎﺩ ﺧﻮﻳﺸﺴﺖ
#عطار
#ی
@Kafee_sheerr
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
یک سو تویی و حادثه ی چشم سیاهت
یک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهت
از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت
ماه قمری قدرت تغییر ندارد
جایی که نمایان نشود صورت ماهت
لبهای پر از حسرت من عضو اضافی ست
وقتی که بر آن حس نشود طعم گناهت
تو موج خروشانی و در حال گذشتن
من سنگ صبوری که می افتم سر راهت
تو می روی و پشت سرت کاسهء اشکم
تقدیر من این است.. خدا پشت و پناهت..
#علی_صفری
#ی
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
یک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهت
از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت
ماه قمری قدرت تغییر ندارد
جایی که نمایان نشود صورت ماهت
لبهای پر از حسرت من عضو اضافی ست
وقتی که بر آن حس نشود طعم گناهت
تو موج خروشانی و در حال گذشتن
من سنگ صبوری که می افتم سر راهت
تو می روی و پشت سرت کاسهء اشکم
تقدیر من این است.. خدا پشت و پناهت..
#علی_صفری
#ی
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
یا رب این عید همایون چه مبارک عید است
که بدین واسطه دل دست بتان بوسیدهست
گرنه آن ترک سپاهی سر غوغا دارد
پس چرا از گرهٔ زلف زره پوشیدهست
شاخی از سرو خرامندهٔ او شمشادست
عکسی از عارض رخشندهٔ او خورشیدست
نگه سیر بر آن روی نکو نتوان کرد
بس که از خوی بدش چشم دلم ترسیدهست
دوش در بزم صفا تنگ دهان تو چه گفت
که از آن خاطر هر تنگدلی رنجیدهست
مطرب از گوشهٔ چشمت چه نوایی سر کرد
که به هر گوشه بسی کشته به خون غلطیدهست
تنگ شد در شکرستان دل طوطی گویا
دهن تنگ تو بر تنگ شکر خندیدهست
دل یک سلسله دیوانه به خود میپیچد
تا که بر گردنت آن مار سیه پیچیدهست
حلقهٔ زلف تو را دست صبا نگرفته است
ذکر سودای تو را گوش کسی نشنیدهست
با وجود تو نمانده است امیدی ما را
که رخ خوب تو دیباچهٔ هر امیدست
عید فرخندهٔ عشاق به تحقیق تویی
که سحرگه نظرت منظر سلطان دیدهست
انبساط دل آفاق ملک ناصر دین
که بساط فلک از بهر نشاطش چیدهست
آن که از بخت جوان تا به سر تخت نشست
خاک پایش ز شرف تاج سر جمشیدست
تیغ او روز وغا گردن خصم افکندهست
دست او گاه سخا مخزن زر پاشیدهست
آفتاب فلک جود فروغی شاه است
که فروغش به همه روی زمنی تابیدهست
#فروغی_بسطامی
#ی
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
که بدین واسطه دل دست بتان بوسیدهست
گرنه آن ترک سپاهی سر غوغا دارد
پس چرا از گرهٔ زلف زره پوشیدهست
شاخی از سرو خرامندهٔ او شمشادست
عکسی از عارض رخشندهٔ او خورشیدست
نگه سیر بر آن روی نکو نتوان کرد
بس که از خوی بدش چشم دلم ترسیدهست
دوش در بزم صفا تنگ دهان تو چه گفت
که از آن خاطر هر تنگدلی رنجیدهست
مطرب از گوشهٔ چشمت چه نوایی سر کرد
که به هر گوشه بسی کشته به خون غلطیدهست
تنگ شد در شکرستان دل طوطی گویا
دهن تنگ تو بر تنگ شکر خندیدهست
دل یک سلسله دیوانه به خود میپیچد
تا که بر گردنت آن مار سیه پیچیدهست
حلقهٔ زلف تو را دست صبا نگرفته است
ذکر سودای تو را گوش کسی نشنیدهست
با وجود تو نمانده است امیدی ما را
که رخ خوب تو دیباچهٔ هر امیدست
عید فرخندهٔ عشاق به تحقیق تویی
که سحرگه نظرت منظر سلطان دیدهست
انبساط دل آفاق ملک ناصر دین
که بساط فلک از بهر نشاطش چیدهست
آن که از بخت جوان تا به سر تخت نشست
خاک پایش ز شرف تاج سر جمشیدست
تیغ او روز وغا گردن خصم افکندهست
دست او گاه سخا مخزن زر پاشیدهست
آفتاب فلک جود فروغی شاه است
که فروغش به همه روی زمنی تابیدهست
#فروغی_بسطامی
#ی
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
یک سو تویی و حادثه ی چشم سیاهت
یک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهت
از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت
ماه قمری قدرت تغییر ندارد
جایی که نمایان نشود صورت ماهت
لبهای پر از حسرت من عضو اضافی ست
وقتی که بر آن حس نشود طعم گناهت
تو موج خروشانی و در حال گذشتن
من سنگ صبوری که می افتم سر راهت
تو میروی و پشت سرت کاسهء اشکم
تقدیر من این است خدا پشت و پناهت....
#علی_صفری
#ی
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀
یک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهت
از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت
ماه قمری قدرت تغییر ندارد
جایی که نمایان نشود صورت ماهت
لبهای پر از حسرت من عضو اضافی ست
وقتی که بر آن حس نشود طعم گناهت
تو موج خروشانی و در حال گذشتن
من سنگ صبوری که می افتم سر راهت
تو میروی و پشت سرت کاسهء اشکم
تقدیر من این است خدا پشت و پناهت....
#علی_صفری
#ی
❀═🌸 ⃟❤ ⃟ 🌸═❀