💖کافه شعر💖
2.27K subscribers
4.26K photos
2.78K videos
11 files
927 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
در عجب مانده که اینجا مَگسان شاهینند
نا کسان جمله به از با شرفان می بینند

معرفت را به کَهی داده و چون مغرورند
خرمنی را سَر این نا خِردی بر چینند

#مریم_مرادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در این دنیای فانی، عشق را تاکید بگذاریم
در این غربت سرا دلگرمیِ خورشید بگذاریم

چرا نقاشیم اخمو و بد چهره شده حالا
درونِ قاب دل،، عکسی که می خندید بگذاریم


صفایی دارد این خنده که از لبهای تو جاری ست
چه زیبا می شود بر خنده ها تشدید بگذاریم


#مریم_مرادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
درختم از تبر هرگز نمیرد

اگر ضربه زند جانش بگیرد

که صد ریشه دوانده بر زمینم

سر از خاکی دوباره سر بگیرد

#مریم_مرادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خبرت هست از این حال پریشانی من
تا رسد گوش فلک آه ِ پشیمانی من

همه گویند که پاک از مِی و میخانه شدی
پس چرا خُرده بگیری به مسلمانی من

دلخوشم تا که بیایی به سَرایم ز رهی
شمع این انجمنی در شبِ مهمانی من

می تپد نبضِ قلم از سَر شیدایی دل
می دَرد بغضِ غزل این شب طوفانی من

سالیانی شده ذوقم بویِ پیراهن تو
یوسفی باش و بزن بر دلِ کنعانی من

#مریم_مرادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به خوابت آمدم ، گفتم کجایی؟

چرا دیگر به خواب من نیایی

کجا سرگرم بازیهای دنیا

شدی حالا که دیگر در خفایی


#مریم_مرادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنقدر دوری ز من گویا که یک افسانه ای

سایه ای مبهم شدی در خانه ام بیگانه ای


بر طواف از روی تو احرام بستم در منا

گردِ تو چرخیده ام ، شمعی و من پروانه ای


تار و مضرابت شدم آهنگ عشقم را نواز

دست بر مویم بکش در بزم من شاهانه ای


کوچه پس کوچه بدنبالت هراسان گشته ام
همچو فانوسی در این شب ، نورِ این کاشانه ای

بوسه هایم قاصدکها را پریشان کرده است
تا که تقدیمت شود در کنج یک میخانه ای


قصه گو ، دستم به دامانت گهی خوبم نویس
طاق کسری در نبودش گشته چون ویرانه ای


#مریم _مرادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنقدر دوری ز من گویا که یک افسانه ای
سایه ای مبهم شدی بر شانه ام بیگانه ای

بر طواف از روی تو احرام بستم در منا
گردِ تو چرخیده ام ، شمعی و من پروانه ای

تار و مضرابت شدم ، آهنگ عشقم را نواز
دست بر مویم بکش در بزم من شاهانه ای

کوچه پس کوچه بدنبالت هراسان گشته ام
همچو فانوسی در این شب ، نورِ این کاشانه ای

بوسه هایم قاصدکها را پریشان کرده است
تا که تقدیمت‌ کند در کنج یک میخانه ای

قصه گو ، دستم به دامانت گهی خوبم نویس
طاق کسری در نبودش گشته چون ویرانه ای


#مریم_مرادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
زندگی بی هم نفس در کوره راهی مشکل است
در بیابان ماندن و بی سر پناهی مشکل است

همچو مجنون ، سر گریبان و پریشان مانده ایم
عاشقان را در فراغ از روی ماهی مشکل است

نیست بر ما قبله گاهی ، نه پناهی نه
رَهی
همچو کفتر زندگی در قعر چاهی مشکل است

مُلک و آبادی شده مخروبه ای بی کدخدا

تاجِ شاهی باشد و بی پادشاهی مشکل است

یاربا فریادرس جا مانده ایم از زندگی

شب زده بر روزگاران ، بی پگاهی مشکل است

هر رهی را بر گزینیم آخرش درد و عذاب

سر سپردن، بی خرد را اشتباهی مشکل است

خلق را مشغول حاجاتی نمودن بی اساس

ای خلایق زندگی در این تباهی مشکل است

#مریم_مرادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بیا در عمق چشمانم سفر کن
کران را با نگاهت زیر و زبَر کن

صدایم کن بگیرم جان ، دوباره
خروشان و چو امواجی گذر کن

نگاهم گر کنی شعری سُرایم
بیا این واژه گان را مفتخر کن

شرابی انگبین نوشم به یادت
ز عشقت کام من را پر شکر کن

به دریای دلم لنگر بیانداز
بیا گر ناخدایی ، پس خطر کن

#مریم_مرادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در سرایت ، کُله جایی بهر من آخر نبود؟

گوشه چشمی که نکردی ، حکمِ من کیفر نبود

من هنوزم گیج و ماویجم که ای پروردگار

این چنین کردی روا ، بر حکم من داور نبود؟؟

سالیانی بر مزارم ، شاخه ای گل برده ام

فاتحه بر آرزوها ، در جگر خنجر نبود؟؟


از نگاهت نور می پاشد خداوندا به دهر

از کَرم بر خانه ام یک شَره ای اختر نبود؟


آذرخشی سینه ام را می خراشد بی امان

تندری بر این دلم زد ، بختِ بد سنگر نبود


نعره میزد بر نگاهم دیوِ سرکش ، در شبی

جانِ جانان ، نیم نگاهی سهمِ این دلبر نبود؟؟


#مریم_مرادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جانم به لبم بود که کردی تو سلامم

شیرین چو عسل کرده نگاهت، لب و کامم


من هیچ نبردم ز جهان جاه و جلالی

اما ز تو مستم که پُر از مِی شده جامم


ما را نه صفایی که در این میکده باشیم

آمد چو پیامت ، شده کبکی بِخرامم


گر لطف نمودی ، قدحی پُر بنما نیک

چون دانه بریزی و منم عاشقِ دامم


مهتاب رخت برکه ی دل را چه فزون کرد

ای ماه فروزان ، بزنی پلک ، تمامم


پاییز و خزان است ولی با تو بهاری

بی تو نشود عید ، که هر لحظه حرامم


گفتم غزلی از سَرِ تکریم سُرایم

آوازه ی شعری که شدی حسن ختامم


توصیف کمالت ، نتوانم ، چه بگویم!؟

زیبنده کلامی و همین ختم کلامم


قربان مَرامت که مرا زنده نمودی

هُرمت چو مسیحا ، تو شَه و من که غلامم


#مریم_مرادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جانم به لبم بود که کردی تو سلامم
شیرین چو عسل کرده نگاهت، لب و کامم

من هیچ نبردم ز جهان جاه و جلالی
اما ز تو مستم که پُر از مِی شده جامم

ما را نه صفایی که در این میکده باشیم
آمد چو پیامت ، که چو کبکی بِخرامم

گر لطف نمودی ، قدحی پُر بنما نیک
چون دانه بریزی و منم عاشقِ دامم

مهتاب رخت برکه ی دل را چه فزون کرد
ای ماه فروزان ، بزنی پلک ، تمامم

پاییز و خزان است ولی با تو بهاری
بی تو نشود عید ، که هر لحظه حرامم

گفتم غزلی از سَرِ تکریم سُرایم
آوازه ی شعری که شدی حسن ختامم

توصیف کمالت ، نتوانم ، چه بگویم!؟
زیبنده کلامی و همین ختم کلامم

قربان مَرامت که مرا زنده نمودی
ای هم چو مسیحا ، تو شَه و من که غلامم

#مریم_مرادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بیا در این شبی جانکاه با من مهربانی کن

چو مهتابی بتاب و امشبم را میزبانی کن


شدم چون ساره ای شیدا ، غریب و یکه و زخمی
نوازش کن خیالم را ، جهانم ارغوانی کن


تو اسراری در این گیتی که تنها نامه ات خوانم
عیان باش و بیا یارب تو با من همزبانی کن

جهان را کوزه ای سنگی ، تهی از معرفت باشد
خَلیلی بت شکن باش و تبر را جاودانی کن

در این ویران کده گاهی نظر بر حالِ من افکن
چو گنجی مانده ای در دل ، بیا با من تبانی کن

ز تاریکی رهایم کن ، چراغی در سَرایم باش
نمی ارزد جهان دیگر ، مرا هم آسِمانی کن

#مریم_مرادی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀