💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
سپیده دم در کویر
بلاغت رنگ هاست

طلوع نور و نماز
به خار و خارا و خاک

فراز فرسنگ هاست
سپیده دم در کویر

طنین آهنگ رنگ
و رنگ آهنگهاست


#شفیعی_کدکنی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بی‌قرارت چو شدم رفتی و یارم نشدی
شادی خاطر اندوه گزارم نشدی

تا ز دامان شبم صبح قیامت ندمید
"با که گویم که چراغ شب تارم نشدی"

صدفِ خالیِ افتاده به ساحل بودم
چون گهر زینتِ آغوش و کنارم نشدی

بوته‌ی خار کویرم همه تن دست نیاز
برقِ سوزان شو اگر ابرِ بهارم نشدی

از جنون بایدم امروز گشایش طلبید
که تو ای عقل به جز مشکل کارم نشدی

#شفیعی_کدکنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بیرون ز تو نیست

آنچه می خواسته ام

فهرست تمام آرزوهای منی.... ❤️

#شفیعی_کدکنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به کجا چنین شتابان؟
گَوَن از نسیم پرسید

دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری

ز غبار این بیابان؟
همه آرزویم اما

چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان؟

به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا سرایم

سفرت به خیر!‌ اما
تو و دوستی، خدا را

چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی

به شکوفه ها، به باران
برسان سلام ما را
!

#شفیعی_کدکنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای نگاهت خنده مهتاب ها
بر پرند ِ رنگ رنگ ِ خواب ها

ای صفای جاودان ِهرچه هست
باغ ها ، گل ها ، سحر ها ، آب ها

ای نگاهت جاودان افروخته
شمع ها ، خورشیدها ، مهتاب ها

ای طلوع بی زوال آرزو
در صفای روشنی محراب ها

ناز نوشینی تو و دیدار توست
خنده مهتاب در مرداب ها

در خرام نازنینت جلوه کرد
رقص ماهی ها و پیچ و تاب ها

#شفیعی_کدکنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کنار باور سبز صنوبرها
میان شمعدانی ها و شبدر ها
جهان در لحظه ای زیباست
اگر این ظلمت و زنگار
که می‌بندد ره دیدار
بگذارد ...

تمام روشنائی نامه باران
مدیح رستگاری هاست
فراخنای جهان سرشار از آزادی و شادی ست
اگر این دیو و این دیوار
بگذارد ...


#شفیعی_کدکنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

بر باغ ما ببار
بر باغ ما که خندهٔ خاکستر است و خون
باغ درخت مردان
این باغ باژگون.
ما در میان زخم و شب و شعله زیستیم
در تور تشنگی و تباهی
با نظم واژه‌های پریشان گریستیم.

عصر دروغ های مقدس
عصری که مرغ صاعقه را نیز
می خواهند
در قاب و در قفس!!
بر باغ ما ببار!
بر داغ ما ببار ...

#شفیعی_کدکنی

#مهسا_امینی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
تو كه ترجمانِ
صبحی، به ترنّم و ترانه

لبِ زخمِ ديده
بُگشا، صفِ انتظار بشكن!

#شفیعی_کدکنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‏‍ چنان که ابر،
گره خورده با گریستنش،
چنان که گل،
همه عمرش مسخّرِ شادی است،
چنان که هستیِ آتش،
اسیر سوختن است،
تمام پویه‌ی انسان
به سوی آزادی است

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی



۱۹ مهر ماه زادروز شاعرِ دوست داشتنی استاد #شفیعی_کدکنی گرامی باد🌹

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شادم به خیالِ تو چو مهتابِ شبانگاه
گر دامنِ وصلِ تو گرفتن نتوانم

با پرتوِ ماه آیم و چون سایه‌ی دیوار
گامی ز سرِ کوی تو رفتن نتوانم

دور از تو، منِ سوخته در دامنِ شب‌ها
چون شمعِ سَحَر یک مژه خفتن نتوانم

فریاد ز بی مهری‌ات ای گل که درین باغ
چون غنچه‌ی پاییز شکفتن نتوانم...

#شفیعی_کدکنی‌

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

با واژه های تو،
من مرگ را محاصره
کردم
در لحظه ای
که از شش سو می آمد...
آه این چه بود؟
این نفسِ
تازه باز در ریه ی صبح؟
با من بگو
چراغِ حروفت را
تو از کدام
صاعقه روشن کردی؟
امروز
احساس می کنم
که واژه های شعرم را از
روی سبزه های
سحرگاهی برداشته ام...


#شفیعی_کدکنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
اگر میشد صدا را دید، چه گل هایی

که از باغ صدای تو به هر آواز میشد چید!


#شفیعی_کدکنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آن عاشقان شرزه، که با #شب نزیستند
رفتند و، شهر خفته ندانست کیستند

فریادشان تمّوج ِ شطِ حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش زیستند

مرغان ِ پرگشودۀ توفان، که روز مرگ
دریا و موج و صخره، براشان گریستند

می‌گفتی،‌ای عزیز:
- «سترون شده است خاک»
- اینک ببین برابر چشم تو چیستند.

هر صبح و شب به غارت توفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند


#شفیعی_کدکنی

‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
در منزل خجسته ی اسفند
همسایه ی سراچه ی فروردین
با شاخه های ترد بلوغ جوانه ها
باران به چشم روشنی صبح آمده ست

زشت است اگر که من
یار قدیم و همدم همساغر سحر
در کوچه های خامش و خلوت نجومیش
یا
با جام شعر خویش
خوش آمد نگویمش...

#شفیعی_کدکنی

#درود_یاران_
#آفتاب_بختتان_همیشه_فروزان

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به شکوفه ها به باران

برسان سلام ما را

#شفیعی_کدکنی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
وین دردِ جهان سوز ، نهفتن نتوانم

تو گرمِ سخن گفتن و از جامِ نگاهت
من مست ، چُنانم که ، شِنفتن نتوانم

شادم به خیال تو ، چو مهتابِ شبانگاه
گر دامنِ وصلِ تو گرفتن نتوانم

با پرتو یِ ماه آیم و چون سایه یِ دیوار
گامی ز سرِ کویِ تو رفتن نتوانم

دور از تو، منِ سوخته در دامنِ شب ها
چون شمعِ سحر ، یک مژه خفتن نتوانم

فریاد ز بی مهری ات ای گل ، که درین باغ
چون غنچه یِ پاییز ، شکفتن نتوانم

ای چشمِ سخن گوی تو ، بشنو زِ نگاهم
دارم سخنی با تو وگفتن نتوانم

#شفیعی_کدکنی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀