💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.37K photos
2.91K videos
12 files
1.02K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
کام مرا روا نکنی... می‌شناسمت
درد مرا دوا نکنی... می‌شناسمت

طبع تو خوی وعده‌خلافی گرفته‌است
وام کسی ادا نکنی... می‌شناسمت

در چار موجِ حادثه گر هوش گم کند
پروای آشنا نکنی... می‌شناسمت

آنی که گر به راه وفای تو جان دهم
یک لحظه هم عزا نکنی... می‌شناسمت

بر خاطر شریف غباری نشسته‌است
با مخلصان صفا نکنی... می‌شناسمت

با هرکه برخوری، دل او را ز جا بری!
یک کار هم به‌جا نکنی... می‌شناسمت

هرچند می‌کِشی به چه اخلاص ناز من
آخر به جز جفا نکنی... می‌شناسمت

گویی دل تو را به تو من باز می‌دهم
اما ز خود جدا نکنی... می‌شناسمت

«آزاد» را که این‌همه بی‌طاقتی کند
از دام خود رها نکنی... می‌شناسمت

#آزاد_بلگرامی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
به آهی سینه را کن چاک جانان می شود پیدا


در کاشانه را کن باز مهمان می شود پیدا

#آزاد_بلگرامی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
ماه من! بی‌تو به حسرت گذرد شامی چند
خالی از پرتوِ روی تو بُود بامی چند
دست خود را نبری جانب اقلامی چند
"حسب‌حالی ننوشتیّ و شد ایّامی چند

مَحرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند؟"

به درِ خانه‌ی والی نتوانیم رسید
با دلِ پُرکفِ خالی نتوانیم رسید
از رهِ بی پر و بالی نتوانیم رسید
"ما به آن مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند"

از سرِ صحبت اربابِ ملامت بگذر
می‌دهم پند که از کار ندامت بگذر
گام بردار ز صحرای قیامت بگذر
"زاهد! از حلقه‌ی رِندان به سلامت بگذر

که خرابت نکند صحبت بدنامی چند"

گل ز سودای تو در جان خود آتش افروخت
بلبل از دست تو دستانِ محبّت آموخت
بنده -«آزاد»- ز عشق تو اَلم‌ها اندوخت
"حافظ از شوقِ رُخِ مهر فروغ تو بسوخت

کامگارا! نظری کن سوی ناکامی چند..."

#آزاد_بلگرامی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖

دردمندان را دوا کردن بهشت دیگر است

خار از پایی برآوردن، گلِ بی‌خارِ ماست

#آزاد_بلگرامی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
مرغِ روح خود از آن در قفسِ تن دارم

که به گردِ تو بگردانم و آزاد کنم

#دردی_سمرقندی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
از فغانم صبحِ محشر جَست از خواب و هنوز

بختِ خواب‌آلوده‌ام مژگانی از هم برنداشت!

#زکی_همدانی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
در پی این اشک‌ها، لبخندهایی نیز هست

پس تماشایی‌تر است این سکّه، روی دیگرش

#کبری_موسوی_قهفرخی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
چشم‌انتظار رؤیتِ ماهم در این شب‌ها

کِی می‌دمد خورشید از شرقِ شبستانم...؟

#یوسف_رحیمی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
ماه من! بی‌تو به حسرت گذرد شامی چند
خالی از پرتوِ روی تو بُود بامی چند
دست خود را نبری جانب اقلامی چند
"حسب‌حالی ننوشتیّ و شد ایّامی چند

مَحرمی کو که فرستم به تو پیغامی چند؟"

به درِ خانه‌ی والی نتوانیم رسید
با دلِ پُرکفِ خالی نتوانیم رسید
از رهِ بی پر و بالی نتوانیم رسید
"ما به آن مقصد عالی نتوانیم رسید

هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند"

از سرِ صحبت اربابِ ملامت بگذر
می‌دهم پند که از کار ندامت بگذر
گام بردار ز صحرای قیامت بگذر
"زاهد! از حلقه‌ی رِندان به سلامت بگذر

که خرابت نکند صحبت بدنامی چند"

گل ز سودای تو در جان خود آتش افروخت
بلبل از دست تو دستانِ محبّت آموخت
بنده -«آزاد»- ز عشق تو اَلم‌ها اندوخت
"حافظ از شوقِ رُخِ مهر فروغ تو بسوخت

کامگارا! نظری کن سوی ناکامی چند..."

#آزاد_بلگرامی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
آخر تو را کند اثرِ عشق، رامِ ما
گیراتر است از سرِ زلف تو دام ما

مانند طُرّه‌ای که به رخسار وا رسد
آرَد به دست دامنِ صبح تو شامِ ما

جا داد سرو، قُمریِ آشفته را به سر
بر همّت تو فرض بُود احترام ما

در عُرف، نام لیلی و مجنون به هم برند
شادم که گشت لازمِ اسم تو نام ما

چندین‌هزار میکده را وقف می‌کنیم
روزی که جامِ چشم تو گردد به کام ما

لطف و عتاب، هرچه کنی اختیار توست
در قبضه‌ی تو است محبت زمام ما

«آزاد»! ناله‌ی من و بلبل شنیدنی‌ست
خونِ هزار درد چکد از کلام ما...

#آزاد_بلگرامی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
این‌قدَر از مخلصانِ خود تغافل خوب نیست

می‌توان کردن نگاهی جانب ما گاه‌گاه...

#آزاد_بلگرامی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
کام مرا روا نکنی... می‌شناسمت
درد مرا دوا نکنی... می‌شناسمت

طبع تو خوی وعده‌خلافی گرفته‌است
وام کسی ادا نکنی... می‌شناسمت

در چار موجِ حادثه گر هوش گم کند
پروای آشنا نکنی... می‌شناسمت

آنی که گر به راه وفای تو جان دهم
یک لحظه هم عزا نکنی... می‌شناسمت

بر خاطر شریف غباری نشسته‌است
با مخلصان صفا نکنی... می‌شناسمت

با هرکه برخوری، دل او را ز جا بری!
یک کار هم به‌جا نکنی... می‌شناسمت

هرچند می‌کِشی به چه اخلاص ناز من
آخر به جز جفا نکنی... می‌شناسمت

گویی دل تو را به تو من باز می‌دهم
اما ز خود جدا نکنی... می‌شناسمت

«آزاد» را که این‌همه بی‌طاقتی کند
از دام خود رها نکنی... می‌شناسمت

#آزاد_بلگرامی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
همیشه مرگ بُود در نظر شکسته‌دلان را
که گل به خاطر خود نقش کرد رنگِ خزان را

چه‌سان کِشم دلِ سنگینِ یار را به سوی خود؟
که ناتوان نتواند کشید بارِ گران را

چنان‌ که رشته‌ی باریک از گهر گذرانند
بتان ز دل گذرانیده‌اند مویِ میان را

میانه‌است ز هر چیز انتخابِ بزرگان
که آفتاب، ز هفت آسمان گُزید میان را

ز بزم، کم نشمارند رزم معرکه‌جویان
دلیرِ نغمه شناسد صَفیرِ زاغِ کمان را

شتاب می‌رود از دست اوج دولتِ پیری
کجاست فرصت صحبت به پیر بختِ جوان را؟

چرا محبتِ «آزاد» در دل تو نباشد؟
به او علاقه‌ی هم‌نامی است سرو روان را...

#آزاد_بلگرامی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دل، طُرفه سیه‌مستِ جنون شد، شده باشد
در سلسله‌ی زلف تو خون شد، شده باشد

یک شام به ویرانه‌ی ما نور نیفشانْد
گر روشنی ماه فزون شد، شده باشد

یک‌رنگی ارباب وفا رنگ نبازد
گر طبع بُتان بوقلمون شد، شده باشد

اکنون که دِماغ و دل عشق تو ندارم
گر خط ز عذار تو برون شد، شده باشد

سرمایه‌ی دین و دل خود را به تو دادم
گویند که این کار زبون شد، شده باشد

بی‌جلوه‌ی روی تو، شبِ ماه نمکدان
بر دیده‌ی بیدار نگون شد، شده باشد

«آزاد» گرفتار به صد رنگ محبّت
واسوخته از سوز درون شد، شده باشد...

#آزاد_بلگرامی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دل، طُرفه سیه‌مستِ جنون شد، شده باشد
در سلسله‌ی زلف تو خون شد، شده باشد

یک شام به ویرانه‌ی ما نور نیفشانْد
گر روشنی ماه فزون شد، شده باشد

یک‌رنگی ارباب وفا رنگ نبازد
گر طبع بُتان بوقلمون شد، شده باشد

اکنون که دِماغ و دل عشق تو ندارم
گر خط ز عذار تو برون شد، شده باشد

سرمایه‌ی دین و دل خود را به تو دادم
گویند که این کار زبون شد، شده باشد

بی‌جلوه‌ی روی تو، شبِ ماه نمکدان
بر دیده‌ی بیدار نگون شد، شده باشد

«آزاد» گرفتار به صد رنگ محبّت
واسوخته از سوز درون شد، شده باشد...

#آزاد_بلگرامی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀