💖کافه شعر💖
2.22K subscribers
4.24K photos
2.76K videos
11 files
909 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
شکایت از غم پاییز برگ‌ریز بس است
مرا تبسم گل‌های روی میز بس است

به آنچه یافته‌ام قانعم! چه کم چه زیاد
اگر بس است همین چند خرده‌ریز بس است

هیمشه قسمت فواره سرنگون شدن است
تو نیز مثل من ای دوست برمخیز! بس است!

به فکر پرچم تسلیم باش و نامه‌ی صلح
نه دوست مانده نه دشمن، دگر ستیز بس است

به جای گوهر و یاقوت، سنگ در کف توست
هر آنچه یافته‌ای را زمین بریز بس است

#فاضل_نظری
📕#تسلیم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه می دانم نه می خواهم بدانم

دلسنگ یا دلتنگ! چون کوهی زمین‌گیر
از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم

کوتاهی عمر گل از بالانشینی ست
اکنون که می بینند خوارم، در امانم

دلبسته‌ی افلاکم و پابسته‌ی خاک
فواره‌ای بین زمین و آسمانم

آن روز اگر خود بال خود را میشکستم
اکنون نمیگفتم بمانم یا نمانم؟!

قفل قفس باز و قناری ها هراسان
دل کندن آسان نیست! آیا می توانم ؟!

#فاضل_نظری
📙آنها / قفس باز

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به رویم باز کن میخانۀ چشمی که بستی را
ز رندی مثل من، پنهان نباید کرد مستی را

نمی‌آید به چشمم هیچ‌کس غیر از تو این یعنی
به لطف عشق تمرین می‌کنم یکتاپرستی را

شُکوه آبشاران با غرور کوهساران گفت:
فروافتادن «ما» آبرو بخشید پستی را

در این بازار بی‌رونق، من آن ساعت شدم محتاج
که با «ثروت» عوض کردم غنای «تنگدستی» را

به تن تبعید شد روحِ عدم‌پیمای من ای عمر!
بگو بر شانه باید بُرد تا کی بار هستی را...؟

#فاضل_نظری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من آسمانِ پُر از ابرهای دلگیرم
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم

من آن طبیبِ زمین گیر زار و بیمارم
که هر چه زهر به خود می دهم نمی میرم

من و تو آتش و اشکیم در دل یک شمع
به سرنوشت تو وابسته است تقدیرم

به دام زلف بلندت دچار و سردرگم
مرا جدا مکن از حلقه های زنجیرم

درخت سوخته ای در کنار رودم من
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم...

#فاضل_نظری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلواپسم که بر لبت امروز نام کیست
گوشَت به نغمه‌ی که و چشمت به جام کیست

تصویر شاه‌بیت درخشان چشم تو
ای عشق! مطلع غزل ناتمام کیست

گودال آب و عکس تو ای ماه! ای دریغ!
زیبایی حلال تو امشب حرام کیست

من بوی گل شنیده‌ام از باد هرزه‌گرد
جز من شمیم پیرهنت در مشام کیست

من آه، من ملال، من افسوس، من دریغ
از دیگران بپرس که دنیا به کام کیست

#فاضل_نظری
📖هرزه‌گرد / وجود

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
این رقص موج زلف خروشنده تو نیست
این سیب سرخ ساختگی، خنده تو نیست

ای حسنت از تکلف آرایه بی نیاز
اغراق، صنعتی است که زیبنده تو نیست

در فکر دلبری ز من بینوا مباش
صیدی چنین حقیر، برازنده تو نیست

شب های مه گرفته مرداب بخت من
ای ماه! جای رقص درخشنده تو نیست

گمراهی مرا به حساب تو می نهند
این کسر شان چشم فریبنده تو نیست

ای عمرا چیستی که به هرحال عاقبت
جز حسرت گذشته در آینده تو نیست

📙کتاب
#فاضل_نظری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
برای وقتی که به خاطر عشق و دوست داشتن، هنوز با آدمای بداخلاق یا با مخاطب خاص‌تون، مهربانی می‌کنین.

ز دست عشق به‌جز خیر برنمی‌آمد
وگر نه پاسخ دشنام مهربانی نیست
#فاضل_نظری

معنی: از عشق فقط خیر و خوبی برمیاد، و اگر نه پاسخ ناسزا و بدخلقی که مهربانی نیست😏😇

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
این رقص موج زلف خروشنده ی تو نیست 
این سیب سرخ ساختگی ، خنده ی تو نیست

ای حسنت از تکلف آرایه بی نیاز
اغراق ، صنعتی ست که زیبنده ی تو نیست

در فکر دلبری ز من بینوا مباش
صیدی چنین حقیر برازنده ی تو نیست

شبهای مه گرفته ی مرداب بخت من
ای ماه ، جای رقص درخشنده ی تو نیست

گمراهی مرا به حساب تو می نهند
این کسر شان چشم فریبنده ی تو ، نیست؟!

ای عمر چیستی ؟ که به هر حال عاقبت
جز حسرت گذشته ، در آینده ی تو نیست

#فاضل_نظری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
با خلق هرکس دعوی وارستگی دارد
بی‌شک به دنیا بیشتر وابستگی دارد

اینجا گریزی از تعلق نیست در هر حال
هرکس به چیزی در جهان دلبستگی دارد

پرسیدم از فرهاد آیا عشق شیرین بود؟
در پاسخم خندید، یعنی بستگی دارد

دنیا تماشایی‌ست اما زندگی اینجا
اندوه دارد، رنج دارد، خستگی دارد

ما تابع عشقیم و این بی‌تابی بی‌حد
چون خط ممتد تا ابد پیوستگی دارد

#فاضل_نظری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مستی نه از پیاله، نه از خُم شروع شد
از جاده ی سه شنبه شب قم شروع شد

آیینه خیره شد به من و من به آینه
آن قدر« خیره»  شد که تبسم شروع شد

خورشید ذره بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد

وقتی نسیم آهِ من از شیشه ها گذشت
بی تابی مزارع گندم شروع شد

موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد

از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد

در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم... شروع شد

#فاضل_نظری
📖گریه_های_امپراتور
🔹مکاشفه_در_آیینه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀