💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram

#چند_خط_کتاب...

اما یحیی تو نمی‌فهمی ما چی می‌گیم.

وقتی می‌گیم آزادی،
منظورمون این نیست که از فردا لخت بریم توی بازار!
منظورمون اینه که بتونیم بین برقع و شال گلدار و موی رها یکی رو انتخاب کنیم!

مام گرم‌مون میشه یحیی! مام دلمون می‌خواد باد بخوره روی صورت و بپیچه لای موهامون.

مام بتونیم بعد از نه ماه که بچه سر دل گرفتیم آرزو کنیم دختر باشه و اسمشو خودمون انتخاب کنیم.

این خواسته‌ی زیادیه یحیی؟ تو بگو، خیلی زیاده!؟

📚 #خاطرات_زنی_که_نصفه_مرد
#الهامه_کاغذچی




💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
میروے تنـــــها براے من بماند
این دو چیز....


#خاطرات
#بودنت
همراه صـــــــد فریاد و آه...

#محسن صـحت

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
به‌ندرت به جای زخم‌ها فکر میکنی
اما هر وقت به یادشان می‌افتی
می‌دانی که علامت‌های زندگی‌اند... نامه‌هایی از الفبایی نهان‌اند که داستان هویتت را باز می‌گویند!
زیرا هر جای زخم یادبود زخمی‌ست
که التیام یافته
و هر زخم بر اثر برخوردی نامنتظر
با جهان ایجاد شده
یعنی یک تصادف
یا چیزی که لازم نبوده اتفاق بیفتد...
امروز صبح که به آینه نگاه میکنی
پی می‌بری سراسر زندگی چیزی به‌جز تصادف نیست...
و تنها یک واقعیت محرز است
این‌که دیر یا زود
به پایان خواهد رسید...

#خاطرات_زمستان
#پل_آستر

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
@Dobeytitext
هوروش بند تویی دوا
#تویی دوا
#هوروش بند

پايانى براى قصه‌ها نيست
خسته‌ام از جنس قلابى آدم‌ها ...!
دار مي‌زنم #خاطرات
ڪسى ڪه مرا آزرده
حالم خوب است
اما گذشته‌ام #درد مي‌ڪند ...!!

#حسین پناهی







🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿




🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼



❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باز در چهرهٔ خاموش خیال

خنده زد چشم گناه آموزت

باز من ماندم و در غربت دل

حسرت بوسهٔ هستی سوزت

                     ***
باز من ماندم و یک مشت هوس

باز من ماندم و یک مشت امید

یاد آن پرتو سوزندهٔ عشق

که ز چشمت به دل من تابید

                      ***
باز در خلوت من دست خیال

صورت شاد تو را نقش نمود

بر لبانت هوس مستی ریخت

در نگاهت عطش طوفان بود

                        ***
یاد آن شب که تو را دیدم و گفت

دل من با دلت افسانهٔ عشق

چشم من دید در آن چشم سیاه

نگهی تشنه و دیوانهٔ عشق

                        ***
یاد آن بوسه که هنگام وداع

بر لبم شعلهٔ حسرت افروخت

یاد آن خندهٔ بیرنگ و خموش

که سراپای وجودم را سوخت

                       ***
رفتی و در دل من ماند به جای

عشقی آلوده به نومیدی و درد

نگهی گمشده در پردهٔ اشک

حسرتی یخ زده در خندهٔ سرد

                        ***
آه اگر باز بسویم آیی

دیگر از کف ندهم آسانت

ترسم این شعلهٔ سوزندهٔ عشق

آخر آتش فکند بر جانت

❤️
#فروغ_فرخزاد
#خاطرات
#اسیر

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#دلم در نجوایی رسا
#قلمِ معصوم مرا
به کوچۀ شاعران خسته
دعوت کرده است
تا در کوچه کوچۀ
احساسم
#شعرهایم را بخوانی و
در رقص خطوطی سفید
واژه های خیسم را
لمس کنی،
در کافۀ خیالم
قهوة تلخ چشم هایم را
بنوش،
می خواهم
زیر پلکهای خاکستری
خرده ریزهای
#خاطرات را
به پهنای
#دلتنگی
چهل تکه بدوزم
تا لباسی شود
بر چشم و جانمان،
نگاه کن
#بی_خوابی غوغا می کند!


#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#دلم در نجوایی رسا
#قلمِ معصوم مرا
به کوچۀ شاعران خسته
دعوت کرده است
تا در کوچه کوچۀ
احساسم
#شعرهایم را بخوانی و
در رقص خطوطی سفید
واژه های خیسم را
لمس کنی،
در کافۀ خیالم
قهوة تلخ چشم هایم را
بنوش،
می خواهم
زیر پلکهای خاکستری
خرده ریزهای #خاطرات را
به پهنای #دلتنگی
چهل تکه بدوزم
تا لباسی شود
در چشم و جانمان،
نگاه کن
#بی_خوابی غوغا می کند!

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀