💖کافه شعر💖
2.76K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.07K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
در اتاق من طنینی است...
از صدای
#تـــو
موجی است
از پیچش موهای
#تـــو
نوری است
از چشمان زیبای
#تـــو
ضربانی است
#از_قلب_تـــو
در اتاق من
همه چیز به
#تـــو پیوند خورده است

#محمـد_بشیری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
فکر می کردم
در غیاب #تـــو
خیالت در کنار یادگاری هایت
آرامم می کند
از #تـــو چه پنهان
هر چی بیشتر با تو حرف می زنم
#دلتـــنگ_تر _می‌شوم...


#محمـد_بشیری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نمی دانم
شاید ،
یک روز
صبح زود
یا هنگام غروب
شایدم
یک شبی زیر نور ماه
#تـــو مرا
#غافلگیر_کردی_ماهـــ من...

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
میان چشم هایت خیره شدم و
شعرهای عاشقانه خوانده ام و
#دوســـتت_دارم_هایم‌_را
یک در میان
روانه ی قلبت کرده ام
دلتنگی هایم را هم،
برایت ردیف کرده ام
میز‌‌ را جمع کردم ،
حرف هایم را هم از روی زمین
و یک روز خیالی دیگر را
کنار #تـــو سر کرده ام....

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#تـــو_راز_پنهان_منو
#عشق_ناب_من_بودی
#تـــو نه ستاره ،نه ماه
تو
#جان من بودی
#تـــو_در_بینهایت_یک_عشق
در ابتدای مسیر
#تـــو_تولد_دوباره ی_من
جهانِ تازه ی من بودی
#زمان_مرا_به_بیابان و
خانه ی ‌مجنون کشاند
#تـــو_کاش_می_دانستی
نفس برای زنده ماندنم بودی

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آنقدر نیامده ای که دیگر ،
#خـــیالت هم
سراغی از من نمی‌گیرد
آنقدر نیامده ای که دیگر
‌کسی را در خیابان
با
#تـــو اشتباه نمی گیرم
آنقدر نیامده ای
که‌ مدت هاست دست های
خالی ام را احساس کرده ام...

#محمـد_بشیری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
درد یک
#عاشق را
#مــعشوق می فهمد فقط
#گریـــه_ی
جامانده را
#درمانـــده می فهمد فقط
جای جای
#قصـــه را
دنبال
#تـ♡ــو گشتم ولی
#حـــس
دیدار #تـــو
را گمگشته می فهمد فقط


#محمـد_بشیری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
روزهای قشنگی است
با
#تــُ شعر می نویسم ،
با
#تــُ قصه می بافم و ،
به رویا می روم ،
با
#تــُ می خوابم و
بیدار می شوم
با
#تــُ به کافه می روم و
عصرهایم را سپری می کنم
با
#تــُ فصل ها را ورق می زنم
پاییز را عشق می کنم و
با گرمای آغوشت
سردی زمستان را فراموش
با
#تــُ بهار را آغاز می کنم و
تابستان را به سفر می‌روم
با
#تــُ ابری و می شوم و
#زیر_باران_را_کنار #تــُ_قدم_می_زنم
#با_تـــو _قهر_می_کنم_و ،
آشتی می کنم ،
با
#تــُ می خندم و
گریه می کنم
#از_تــُ #چه_پنهان_عشق_جانم
من ،
بدون تو هم ؛ با
#تـــو زندگی می کنم..

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تمام عصرهای من
به بهانه ی
ته مانده ی فنجان سپری می شود
آنجا که یکی بگوید
ِآنجا را می بینی ؟
آن انتها،
شبیه‌ گیره ی سر نیست... ،؟
به گمانم
او موهایش را
برای
#تـــو ارایش کرده است...

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نشسته ام ،
به در
به قاب عکس
به پنجره
به آسمان
نگاه می کنم
به آن افق ، که وعده داده بودی
به رویا ،
به آن خیال متصل به #تـــو ...،
راستی بگو حوالی افق کجاست...

#محمـد_بشیری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جایت خالی...؛

دارم کنار #تـــو قدم می‌ زنم....

و پاییز هم شاهد است

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#تـــو همچنان
شبیه هیچ کس مانده ای
برای من
به رنگ افسانه های عاشقانه.....

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو دست هایم را کجا رها کرده ای
که دیگر
هیچ خیابانی
مرا به
#تـــو نمی رساند ....

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو مرا #رویـــا می خوانی
من هم
#تـــو را دیوانه
من خانه را پر از عشق می کنم
پر از عطر...
موهایم را ژولیده می کنم
برای شنیدن خنده های تو
و در و دیوار خانه را
پر از یادگاری های دونفره می کنم
من
#عصرانه را یک نفره می چینم
#یک_فنجان_من_همان_فنجان_تو

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چشم هایم ،
قلبم ،
دلم  ،
روحم ،
سراغ
#تـــو را می گیرند
از بس گفته ام منتظر باشید
شده ام چوپان دروغگو
لعنتی برگرد و
به این زبان نفهم ها  ، بفهمان
که برای همیشه رفته ای...

#محمـد_بشیرے

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀