💖کافه شعر💖
2.35K subscribers
4.29K photos
2.84K videos
11 files
958 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
تا چو سرزلف صد شکست نیابی
دامن معشوق را به دست نیابی

تا ندهی خویش را تمام به علمی
بعضی ازان را چنان که هست نیابی

#صائب_تبريزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سرگرم تمنای تو فارغ ز گزندست
مجنون ترا دانه زنجیر سپندست

با خانه به دوشان چه کند خانه خرابی؟
ایمن بود از سیل زمینی که بلندست

#صائب_تبريزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من از روییدن خار سرِ دیوار دانستم
که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشستن ها
؛
می کند بادِ مخالف شورِ دریا را زیاد کی نصیحت می دهد تسکین، دل آزرده را

#صائب_تبريزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
(عشق عالمسوز را با حسن و ایمان کار نیست
گردن ما در کمند سبحه و زنار نیست)

سهل مشمر هیچ کاری را که در ملک وجود
هر چه آسان بشمری بر خویشتن دشوار نیست

گردن نظاره کوه طور بیجا می کشد
هر سبک سنگی حریف شعله دیدار نیست

پا به دامن کش که در میزان لطف عام او
پای خواب آلود کمتر از دل بیدار نیست

حسن معنی هر که دارد مردم چشم من است
چشم من چون خانه آیینه صورتکار نیست

ما قماش پاکی طینت تماشا می کنیم
با قبای اطلس و زربفت ما را کار نیست

با درشتان تندخویی کن که ناهموار را
همزبانی بهتر از سوهان ناهموار نیست

با خیال روی او در پرده شرم و حیا
خلوتی دارم که بوی پیرهن را بار نیست

بر سر گفتار صائب خواهد آمد زین غزل
هر که را از نغمه پردازان سر گفتار نیست

در حریم پاکبازان بوریا را بار نیست
فقر را با نقشبندان تعلق کار نیست

#صائب_تبريزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چرا ز غیر شکایت کنم؟ که همچو حباب
همیشه خانه‌خرابِ هوای خویشتنم

سفینه در عرقِ شرم من توان انداخت
ز بس که منفعل از کرده‌های خویشتنم...


#صائب_تبريزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نه گل، نه لاله درین خارزار می‌ماند
دویدنی به نسیم بهار می‌ماند

مل خنده بود گریهٔ پشیمانی
گلاب تلخ ز گل یادگار می‌ماند

مگر شهید به این تیغ کوه شد فرهاد؟
که لاله‌اش به چراغ مزار می‌ماند

مه تمام، هلال و هلال شد مه بدر
به یک قرار که در روزگار می‌ماند؟

چنین که تنگ گرفته است بر صدف دریا
چه آب در گهر شاهوار می‌ماند؟

ز لاله و گل این باغ و بوستان صائب
به باغبان جگر داغدار می‌ماند

#صائب_تبريزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نه هر سخن نشناسی سخنوری داند
نه هر سیاه دلی کیمیاگری داند

عیار آبله دست را که می داند
نه قیمت گهرست این که جوهری داند

درین بساط نشیند درست نقش کسی
که بوریا را دیبای ششتری داند

نماز زاهد خودبین کجا رسد جایی
که چرخ سجده خود را سکندری داند

کمال حافظ شیراز را ز صائب پرس
که قدر گوهر شهوار جوهری داند

#صائب_تبريزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از حسن خلق رتبه همت زیاده نیست
دست و دل گشاده چو روی گشاده نیست

چون وا نمی کنی گرهی، خود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست

#صائب_تبريزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از گلوی خود بریـدن وقت حاجت همـت است
ورنه هر کس گاه سیری پیش سگ نان افکند

رحـم کن بر ناتـــوانان، کز دهانِ شکوه مور
می تواند رخنــه در ملـــــک سلیـمان افکند


#صائب_تبريزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نمیدانم که را دیدم که از خود میرود هوشم

جنون آهسته میگوید: مبارک باد! در گوشم


#صائب_تبريزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر کسی را هست صائب قبله‌گاهی در جهان


برگزیدم از دو عالم من جناب عشق را

#صائب_تبريزی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
درین دو وقت، اجابت گشاده پیشانی است
دل شب از نتوانی سپیده دم برخیز

گرفت دامن گل شبنم از سحر خیزی
زگرد خواب بشو دست و رو، توهم برخیز


#صائب_تبريزی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جذبه ای کو که ز خود دست فشان برخیزم؟
از جهان بی دل و چشم نگران برخیزم

گرد من برتو گران است، بیفشان دستی
که ز دامان تو ای سرو روان برخیزم


#صائب_تبريزی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صاف چون صبح است با عالم دل بی‌کینه‌ام
می‌توان رو دید از روشندلی در سینه‌ام

از می روشن سیاهی آب حیوان می‌شود
نیست بر خاطر غباری از شب آدینه‌ام

گر زنم مهر خموشی بر لب خود می‌شود
کشتی دریایی از آب گهر گنجینه‌ام


#صائب_تبريزی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

هر کسی را هست صائب قبله‌گاهی در جهان

برگزیدم از دو عالم من جناب عشق را

#صائب_تبريزی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀