💖کافه شعر💖
2.45K subscribers
4.31K photos
2.88K videos
11 files
979 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
مثل یک پنجره که زل زده تا ماهش را...
عاشقی قسمت ما کرده فقط آهش را

حسرت دیدنت از دور برایم کافیست
کم نکن از دل من لذت کوتاهش را

من که خوشبختی از این عمر ندیدم، ای کاش
شانه های تو نشانم بدهد راهش را

جرم من باش در این شب که خودش می بخشد
پیش از مدعیان، بنده گمراهش را

مهربان است خدایی که مقدر کرده
عشق کافر بکند مومن درگاهش را

این سکوتی که قسم خورده زمینم بزند
کاش پنهان بکند ناله جانکاهش را

همه گفتند دعا وقت سحر می گیرد
آه از این شب که "ندیدیم سحرگاهش" را

سهمم از دیدن عکس تو فقط حسرت شد
مثل یک پنجره که زل زده تا ماهش را...

#علی_صفری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک سو تویی و حادثه ی چشم سیاهت
یک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهت

از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت

ماه قمری قدرت تغییر ندارد
جایی که نمایان نشود صورت ماهت

لبهای پر از حسرت من عضو اضافی ست
وقتی که بر آن حس نشود طعم گناهت

تو موج خروشانی و در حال گذشتن
من سنگ صبوری که می افتم سر راهت

تو می روی و پشت سرت کاسهء اشکم
تقدیر من این است.. خدا پشت و پناهت..

#علی_صفری


❀═‎‌‌‌🌸 ⃟ ‌‌‌‌🌸═‎‌‌‌‌‌‌❀
یک سو تویی و حادثه ی چشم سیاهت
یک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهت

از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت

ماه قمری قدرت تغییر ندارد
جایی که نمایان نشود صورت ماهت

لبهای پر از حسرت من عضو اضافی ست
وقتی که بر آن حس نشود طعم گناهت

تو موج خروشانی و در حال گذشتن
من سنگ صبوری که می افتم سر راهت

تو میروی و پشت سرت کاسهء اشکم
تقدیر من این است خدا پشت و پناهت....

#علی_صفری


❀═‎‌‌‌🌸 ⃟ ‌‌‌‌🌸═‎‌‌‌‌‌‌❀
اين كه يك روز مهندس برود در پي شعر

سر و سرّيست كه با موي پريشان دارد...

#علی_صفری🌹

❀═‎‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جز من که نبضِ هر نفسم از برای توست
یک شهر، مبتلای تو و خنده‌های توست

من آشنای گریه و باران و حسرتم
اما تو ناز کن که خدا آشنای توست

این وجه اشتراک برایم غنیمت است
این وجه مشترک که خدایم خدای توست

"شاید جهان، جهنّمِ دنیای دیگری‌ست"
اما بهشت، قسمتی از شانه‌های توست

شوقِ وصال و حسرت و بی‌تابی و فراق
با اختصار، گوشه‌ای از ماجرای توست

با اینکه عشق، اوجِ خودآزاریِ من است
اما دلم خوش است، جنونم به پای توست

آری، تو آفتابی و من برکه‌ای غریب
تبخیر می‌شوم که وجودم برای توست

#علی_صفری


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از عشق گریزانم و با عشق موافق
تردید قشنگیست خودانکاری عاشق

از عشق به آغوش چه دردی بگریزیم
حالا که غمش هم شده آرامش عاشق 

گفتم که در آغوش خود آرام بگیرم
دیدم اثری نیست از آن آدم سابق

داغ است ولی داغ قشنگیست که آن را
در سینه نگه داشته ام همچو(مثل) شقایق

از فرضیه تا واقعه با عشق دویدم
عمری متناقض شد و یک لحظه مطابق

یک لحظه نگاهم به تو افتاد و از آن روز
از عشق گریزانم و با عشق موافق

#علی_صفری


❀═‎‌🌼❤️⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
درد یعنی که ، نماندن به صَلاحش باشد
بنویسی که خدا ، پشت و پناهش باشد

بـرود، بغض کنی ، خُرد شوی، دَم نـزنی
که دلت تشنهٔ یک لحظه، نگاهش باشد

منطقی نیست که بختِ منِ دلبستهٔ او
بـه پـریشانیِ موهای، سیـاهش بـاشد

عاشقی جرمِ قشنگیست که جز رسوایی
دلِ پُـر درد ، مجازاتِ گنـاهـش بـاشـد

#علی_صفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا زمانی کـه رسیدن بـه تـو امکان دارد
زندگی دردِ قشنگی ست که جریان دارد

زندگی دردِ قشنگیست به جز شبهایش
کـه بدونِ تـو فقط خوابِ پریشان دارد

یک نفرنیست تورا قسمتِ من گرداند؟
کارِ خیر است اگراین شهر مسلمان دارد

خواب بد دیده ام ایـکاش خدا خیر کند
خواب دیدم که تو رفتی بدنم جان دارد

شیخ و من هر دو طلبکارِ بهشتیم ، ولی
من به تو ، او به نمازِ خودش ایمان دارد

"من از آن روز کـه در بندِ توأم" فهمیدم
زندگی دردِ قشنگی ست که جریان دارد

#علی_صفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بی چتر ترین نوازش بارانی
بر این تن خسته عشق می‌پوشانی

من صبح به صبح از لبت می‌نوشم
تو سرگل چای سبز لاهیجانی

#علی_صفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بی تو دنیای مرا بدجور غم برداشته
بعد تو حتی خدا دست از سرم برداشته

با تو بودن حس ناب مادری را داشت که
بار اول دیده فرزندش قدم برداشته

دست در دستم که بودی حال و روزم فرق داشت
مثل حال نوجوانی که علم برداشته

من که شاعر نیستم ، حتی دریغ از یک غزل!
یاد تو شاعر شده هر شب قلم برداشته

من کتاب تازه ای در عاشقی آورده ام
قبل من هر چند دینت صد پیمبر داشته



#علی_صفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وعده های سر خرمن
همه ارزانی شیخ...
باتو هر لحظه دلم
میل جهنم دارد!

#علی_صفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از عشق گریزانم و با عشق موافق
تردید قشنگیست خودانکاری عاشق

از عشق به آغوش چه دردی بگریزیم
حالا که غمش هم شده آرامش عاشق

گفتم که در آغوش خود آرام بگیرم
دیدم اثری نیست از آن آدم سابق

داغ است ولی داغ قشنگیست که آن را
در سینه نگه داشته‌ام همچو شقایق

از فرضیه تا واقعه با عشق دویدم
عمری متناقض شد و یک لحظه مطابق

یک لحظه نگاهم به تو افتاد و از آن روز
از عشق گریزانم و با عشق موافق

#علی_صفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مثل آن لحظه که حفظ غم ظاهر سخت است
ماندن چشم به دنبال مسافر سخت است

چشمهایت ، دل من ، کار خدا یا قسمت
و در اين غائله تشخيص مقصر سخت است

ساحلی غم زده باشی چه کسی می فهمد
که فراموشی یک مرغ مهاجر سخت است

مثل یک کوچه بن بست خرابت شده ام
گاهی از من بگذر، حسرت عابر سخت است!

قرص آن صورت ماهت شده یادآور قرص
با دو تا قرص هم آرامش خاطر سخت است

در مسیری که تو رفتی همه شاعر شده اند
با تو شاعر شدن قرن معاصر سخت است

کوچه با غربت خود بعد تو یادم داده
دل سپردن به قدمهای مسافر سخت است...

#علی_صفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
باید تو را پنهان کنم در بین اشعارم


باید کسی جز تو نفهمد دوستت دارم!



#علی_صفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی
بشنود دوستش از نامزدش دل برده
مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی
که به پرونده ی جرم پسرش برخورده

خسته ام مثل پسر بچه که درجای شلوغ
بین دعوای پدر مادر خود گم شده است
خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق
که پر از چشم بد و تهمت مردم شده است

خسته مثل پدری که پسر معتادش
غرق در درد خماری شده فریاد زده
مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس
پسرش پیش زنش بر سر او داد زده

خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم
دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است
مثل مردی که قسم خورده خیانت نکند
زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است

خسته مثل پدری گوشه ی آسایشگاه
که کسی غیر پرستار سراغش نرود
خسته ام بیشتر از پیر زنی تنها که 
عید باشد نوه اش سمت اتاقش نرود

خسته ام کاش کسی حال مرا می فهمید
غیر از این بغض که در راه گلو سد شده است
شده ام مثل مریضی که پس از قطع امید
در پی معجزه ای راهی مشهد شده است


#علی_صفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
تمام عمر دنبال دلیل زندگی گشتم

در آغوش تو فهمیدم که شرحی مختصر دارد...

#علی_صفری



❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مثل آشفتگیِ مجرمِ در حال فرار
برو! از خاطره‌هایت اثری جا نگذار

من کجا، طاقت زیبایی چشم تو کجا!
عشق، دنیای مرا بست به این ریل قطار

بعد من، شعرم اگر چشم نگاری بشود
رنگ چشمان تو سر می‌رود از سنگ مزار

ترسم این است اگر باز نگاهم بکنی
زندگی را بگُذارم سر این میز قمار

عشق بازار بزرگی‌ست، درآمد دارد
از تو‌ معشوقه درآورد و از این مرد دَمار!

تا به امروز که با عشق کنار آمده‌ام
زنده‌ماندن هنرم بوده، حماقت به کنار

بعد از امروز اگر خواب به چشمت نرسید
روزهایی که به تو باخته‌ام را بشمار...

#علی_صفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
برکه بودم در خیالم شوق ماندن داشتم
بر تنم، تصویر ماهش را نگه می‌داشتم

رفت و بی‌او مرگ هم جویای حال ما نشد
زنده‌بودن را چنین مشکل نمی‌پنداشتم

گفت بعد از من به دنبال کسی دیگر بگرد
کاش بعد از رفتن او پای گشتن داشتم

با تمام شهر اگر ناسازگاری کرده‌ام
جای او را در دلم خالی نگه می‌داشتم

دوست‌ها را حذف کردم تک‌تک از تنهایی‌ام
جا برای هیچکس جز یاد او نگذاشتم


وصل او را از خدا می‌خواستم تا قبل از این!
دیدمش با دیگری... دست از دعا برداشتم

#علی_صفری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀