ما را خیال هم که بُود، آن خیال توست
صد آرزوست در دل و آن هم وصال توست
رُستی درون سینهی چون شورهزار من
در سینه عشق من، همه عشق محال توست
عمری سکوت حاکم این قلب تیره بود
آشوبِ در درون دلم قیل و قال توست
ماهیّ و شام تیرهی ما از تو روشن است
سرچشمهی درخشش شبها هلال توست
دیوانهام، هوای تو آرام من شده
در دل فقط نشان تو و خطّ و خال توست
در دوریات بپرسد اگر حال من کسی
میگویمش که نیست خیالی، ملال توست...
#محمد_حقیقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صد آرزوست در دل و آن هم وصال توست
رُستی درون سینهی چون شورهزار من
در سینه عشق من، همه عشق محال توست
عمری سکوت حاکم این قلب تیره بود
آشوبِ در درون دلم قیل و قال توست
ماهیّ و شام تیرهی ما از تو روشن است
سرچشمهی درخشش شبها هلال توست
دیوانهام، هوای تو آرام من شده
در دل فقط نشان تو و خطّ و خال توست
در دوریات بپرسد اگر حال من کسی
میگویمش که نیست خیالی، ملال توست...
#محمد_حقیقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما را خیال هم که بُود، آن خیال توست
صد آرزوست در دل و آن هم وصال توست
رُستی درون سینهی چون شورهزار من
در سینه عشق من، همه عشق محال توست
عمری سکوت حاکم این قلب تیره بود
آشوبِ در درون دلم قیل و قال توست
ماهیّ و شام تیرهی ما از تو روشن است
سرچشمهی درخشش شبها هلال توست
دیوانهام، هوای تو آرام من شده
در دل فقط نشان تو و خطّ و خال توست
در دوریات بپرسد اگر حال من کسی
میگویمش که نیست خیالی، ملال توست...
#محمد_حقیقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
صد آرزوست در دل و آن هم وصال توست
رُستی درون سینهی چون شورهزار من
در سینه عشق من، همه عشق محال توست
عمری سکوت حاکم این قلب تیره بود
آشوبِ در درون دلم قیل و قال توست
ماهیّ و شام تیرهی ما از تو روشن است
سرچشمهی درخشش شبها هلال توست
دیوانهام، هوای تو آرام من شده
در دل فقط نشان تو و خطّ و خال توست
در دوریات بپرسد اگر حال من کسی
میگویمش که نیست خیالی، ملال توست...
#محمد_حقیقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو سوختی به نگاهی غمِ نهانم را
تو ساختی همه ویرانیِ جهانم را
نبودم امن و امان آندَمی که بیتو گذشت
تو آمدیّ و پس آوردهای امانم را
ز داغ و درد جدایی چه فتنهها که نشد
شکست سنگِ جداییت استخوانم را
اگرچه رنج کشیدم ز ماتمِ دوری
سکوت کردهام و بستهام دهانم را
نگفتم از تو و درد جداییات مَه من
چنان که کس نشنید از لبم فغانم را
هنوز هم به هوای تو میکشم نفسی
اگرچه دوریات از من گرفته جانم را...
#محمد_حقیقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو ساختی همه ویرانیِ جهانم را
نبودم امن و امان آندَمی که بیتو گذشت
تو آمدیّ و پس آوردهای امانم را
ز داغ و درد جدایی چه فتنهها که نشد
شکست سنگِ جداییت استخوانم را
اگرچه رنج کشیدم ز ماتمِ دوری
سکوت کردهام و بستهام دهانم را
نگفتم از تو و درد جداییات مَه من
چنان که کس نشنید از لبم فغانم را
هنوز هم به هوای تو میکشم نفسی
اگرچه دوریات از من گرفته جانم را...
#محمد_حقیقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو سوختی به نگاهی غمِ نهانم را
تو ساختی همه ویرانیِ جهانم را
نبودم امن و امان آندَمی که بیتو گذشت
تو آمدیّ و پس آوردهای امانم را
ز داغ و درد جدایی چه فتنهها که نشد
شکست سنگِ جداییت استخوانم را
اگرچه رنج کشیدم ز ماتمِ دوری
سکوت کردهام و بستهام دهانم را
نگفتم از تو و درد جداییات مَه من
چنان که کس نشنید از لبم فغانم را
هنوز هم به هوای تو میکشم نفسی
اگرچه دوریات از من گرفته جانم را...
#محمد_حقیقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو ساختی همه ویرانیِ جهانم را
نبودم امن و امان آندَمی که بیتو گذشت
تو آمدیّ و پس آوردهای امانم را
ز داغ و درد جدایی چه فتنهها که نشد
شکست سنگِ جداییت استخوانم را
اگرچه رنج کشیدم ز ماتمِ دوری
سکوت کردهام و بستهام دهانم را
نگفتم از تو و درد جداییات مَه من
چنان که کس نشنید از لبم فغانم را
هنوز هم به هوای تو میکشم نفسی
اگرچه دوریات از من گرفته جانم را...
#محمد_حقیقی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀