#صبح خیالت
بسان کبوتری است سفید
که بال می گشاید
روی بام چشمانم
و پر می شوم از پرواز تو
در آسمان #صبح
#سیامک_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بسان کبوتری است سفید
که بال می گشاید
روی بام چشمانم
و پر می شوم از پرواز تو
در آسمان #صبح
#سیامک_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می نویسم بر قامتِ
سیاه #شب
شعری از جنس شکستن
یک مرد
مردی که پنجره ی بودنش شکست
در دلِ سیاه #شب
روحش مالامال درد
احساسش بِسان
اسبی نفس بریده
نگاهش پُر از فریاد
فریادی مملو از سکوتی
پاره پاره
و امّا نیازش حبس
در سینه اش
سوختن و دَم نزدن
در امتداد شعله ای شکسته
رو به باد...
#سیامک_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
سیاه #شب
شعری از جنس شکستن
یک مرد
مردی که پنجره ی بودنش شکست
در دلِ سیاه #شب
روحش مالامال درد
احساسش بِسان
اسبی نفس بریده
نگاهش پُر از فریاد
فریادی مملو از سکوتی
پاره پاره
و امّا نیازش حبس
در سینه اش
سوختن و دَم نزدن
در امتداد شعله ای شکسته
رو به باد...
#سیامک_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#جمعه شعری است
به بلندی شبِ یلدا
پُر از دلتنگی های پاره پاره
پُر از اشک های یواشکی
پشت پرچین تنهایی
دویدن چشم های بی رمق من
در پی ردِ پای از تو ته کوچه ی
پُر از اقاقیا
بی قراری دست هایم
در امتداد حریر شانه های زنانه ات
چاره ای نیست
من و #جمعه و خیال ابری تو
گُم می شویم میان واژه های عُریان
#سیامک_ جعفری
#برای انکس که خودش میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به بلندی شبِ یلدا
پُر از دلتنگی های پاره پاره
پُر از اشک های یواشکی
پشت پرچین تنهایی
دویدن چشم های بی رمق من
در پی ردِ پای از تو ته کوچه ی
پُر از اقاقیا
بی قراری دست هایم
در امتداد حریر شانه های زنانه ات
چاره ای نیست
من و #جمعه و خیال ابری تو
گُم می شویم میان واژه های عُریان
#سیامک_ جعفری
#برای انکس که خودش میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز #شنبه شد
و من هنوز دلتنگی
#جمعه را یدک میکشم
فرقی نمیکند هر روز
دلتنگی پایش را در
کفشِ احساسم می کند
#سیامک_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
و من هنوز دلتنگی
#جمعه را یدک میکشم
فرقی نمیکند هر روز
دلتنگی پایش را در
کفشِ احساسم می کند
#سیامک_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دوست دارم
دستانم را میان شالیزار های
موهایت پنهان کنم
دوست دارم
نگهبان مرزهای چشمانت
باشم
دوست دارم
گُم شَم میان حریر
سبزِ تَنَت
دوست دارم
آبی بپوشی
هم رنگ دریا
دوست دارم ، دوست دارم
افسوس
دستِ دلتنگی ورق میزند
شعرم را
کلاف خیالت تنهائیم را
در هم می پیچد
جانِ احساسم می میرد
تمامی من تو می شود
ایوانِ شعرم پُر می شود
از بوی یاس های وحشی
بودنت
من اینجا پُرم از تو
حوالی کوچه ی چشمانت
منتظر میمانم
تَنَم پُر می شود
از زخم "انتظار"
چه شیرین است زخم
"انتظار"
#سیامک_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دستانم را میان شالیزار های
موهایت پنهان کنم
دوست دارم
نگهبان مرزهای چشمانت
باشم
دوست دارم
گُم شَم میان حریر
سبزِ تَنَت
دوست دارم
آبی بپوشی
هم رنگ دریا
دوست دارم ، دوست دارم
افسوس
دستِ دلتنگی ورق میزند
شعرم را
کلاف خیالت تنهائیم را
در هم می پیچد
جانِ احساسم می میرد
تمامی من تو می شود
ایوانِ شعرم پُر می شود
از بوی یاس های وحشی
بودنت
من اینجا پُرم از تو
حوالی کوچه ی چشمانت
منتظر میمانم
تَنَم پُر می شود
از زخم "انتظار"
چه شیرین است زخم
"انتظار"
#سیامک_جعفری
#برای_انکس_که_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
"پنجشنبه" شد ...
باز تشدید دلتنڪَی
تو قاب چشمات....
و باز ڪَره خوردن خیال آبیِ تو به پیچڪِ
احساسم در هجوم هیاهوےِ نبودنت...
دست خیالم را میڪَیرم...
قدم به بیڪران ؏ـاشقانههایت
میڪَذارم
بیا دوست داشتنت را
خیرات احساسم ڪـن...!!
#سیامک_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
باز تشدید دلتنڪَی
تو قاب چشمات....
و باز ڪَره خوردن خیال آبیِ تو به پیچڪِ
احساسم در هجوم هیاهوےِ نبودنت...
دست خیالم را میڪَیرم...
قدم به بیڪران ؏ـاشقانههایت
میڪَذارم
بیا دوست داشتنت را
خیرات احساسم ڪـن...!!
#سیامک_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عصری پاییزی
ی نیمکت چوبی
دفتر شعر چشمانت
قهوه ی تلخ
خش خش برگ ریز احساسم
زیر پای نگاه های عاشقانه های تو
پاییز و من و تو
بهت غزل
هم نوای شعر
لنگ زدن واژ ها
در وصف چشمان تو
#سیامک_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ی نیمکت چوبی
دفتر شعر چشمانت
قهوه ی تلخ
خش خش برگ ریز احساسم
زیر پای نگاه های عاشقانه های تو
پاییز و من و تو
بهت غزل
هم نوای شعر
لنگ زدن واژ ها
در وصف چشمان تو
#سیامک_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#عصر و ریختن شعرم
حوالی کوچه ی خیالِ سبز
تو
فنجانی را پُر از شعر سپید
مهمان ایوان چشمانت
می کنم
شعرم را به جان #دلتنگی
می اندازم
#دلتنگی را زیر پای واژ ها
له میکنم
#بیا
تا فاصله را مبهوت کنیم
چشم در چشم هم #دلتنگی را
به خاک با هم بودن
بسپاریم
دست در دست هم
فاتحه ی #دلتنگی را
بخوانیم
#بیا
تا طرحی بهاری به جان
خزان بیندازیم
#سیامک_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
حوالی کوچه ی خیالِ سبز
تو
فنجانی را پُر از شعر سپید
مهمان ایوان چشمانت
می کنم
شعرم را به جان #دلتنگی
می اندازم
#دلتنگی را زیر پای واژ ها
له میکنم
#بیا
تا فاصله را مبهوت کنیم
چشم در چشم هم #دلتنگی را
به خاک با هم بودن
بسپاریم
دست در دست هم
فاتحه ی #دلتنگی را
بخوانیم
#بیا
تا طرحی بهاری به جان
خزان بیندازیم
#سیامک_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
#عصر و دلبری
بوسه های خیالت
جان کندن عصر و اردیبهشت
بی تو
نفس نفس زدن نگاهم
در امتداد پیچک سرخ
چشمانت
آسمان احساسم خیس باران
خواستنت
در بستر شقایق های وحشی
دوست داشتنت
مرگ بوته های شعرم
در آغوش دفتر
به انتظار خورشید بودنت
تا شاخ و برگ بگستراند
در امتداد دلتنگی
من
#سیامک_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بوسه های خیالت
جان کندن عصر و اردیبهشت
بی تو
نفس نفس زدن نگاهم
در امتداد پیچک سرخ
چشمانت
آسمان احساسم خیس باران
خواستنت
در بستر شقایق های وحشی
دوست داشتنت
مرگ بوته های شعرم
در آغوش دفتر
به انتظار خورشید بودنت
تا شاخ و برگ بگستراند
در امتداد دلتنگی
من
#سیامک_جعفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀