💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
#بزرگ_علوی در ۱۳ بهمن ماه ۱۲۸۳ در تهران متولد شد. پدر او حاج سید ابوالحسن و پدر بزرگش حاج سید محمد صراف نماینده نخستین دوره مجلس شورای ملی بود. مادر وی نوه آیت‌الله طباطبایی بود. در ۱۳۰۲ همراه پدرش به آلمان رفت و در رشته علوم تربیتی و روانشناسی ادامه تحصیل داد تا در ایران آموزگار شود. پدرش در ۱۳۰۶ در برلین پس از یک شکست بزرگ تجاری خودکشی کرد. یک سال پس از این اتفاق علوی از دانشگاه مونیخ فارغ‌التحصیل شد و به ایران بازگشت. در مدرسه صنعتی شیراز یک سال به تدریس زبان آلمانی پرداخت و نخستین داستان برجسته‌اش، «سربازِ سُربی» را نگاشت.


در ۱۳۰۸ در تهران، تدریس و نویسندگی را ادامه داد. ترجمه کتاب حماسه ملی ایران از تئودور نولدکه را آغاز کرد و بخش‌هایی از آن را چاپ کرد. در ۱۳۱۰ با صادق هدایت آشنا شد و همراه مسعود فرزاد و مجتبی مینوی، گروه نوگرای ربعه را در برابر ادیبان سنت‌گرا برپا کرد. سپس به‌طور مشترک با صادق هدایت و شین پرتو، مجموعه داستان انیران را در همان سال چاپ کرد. در سال ۱۳۱۰ به گروهی از روشنفکران سوسیالیست و به رهبری تقی ارانی پیوست. در این دوران در مجله دنیا با نام مستعار «فریدون ناخدا» مقاله می‌نوشت. نخستین مجموعه داستان خود را در ۱۳۱۳ با عنوان چمدان منتشر کرد. در اردیبهشت ۱۳۱۶ همراه گروه پنجاه و سه نفر دستگیر، محاکمه و به جرم پیروی از کمونیسم به هفت سال زندان محکوم شد و تا شهریور ۱۳۲۰ زندانی ماند.


در ۷ مهر همان سال و پس از آزادی از زندان، عضو حزب توده ایران و از اعضای بنیانگذار آن شد، در ۱۳۲۲ عضو هیئت مدیره انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی و سردبیر پیام نو شد و تا ۱۳۳۰ ترجمه‌ها، نقدها، داستان‌ها و سفرنامه‌هایی در این مجله و مجلات سخن و مردم به چاپ رساند. در برگزاری نخستین کنگرهٔ نویسندگان ایران در تیر ۱۳۲۵مشارکت فعال داشت.


سومین مجموعه داستان خود، نامه‌ها را در ۱۳۳۰ پایان داد که مضمونش پیرامون اختلاف میان پدران و پسران است که در راه پیشرفت و پیشبرد با محافظه‌کاران مبارزه می‌کنند. شاهکار خود، چشم‌هایش را در ۱۳۳۱ چاپ کرد که رمانتیک و بر بستر مسائل سیاسی و مبارزاتی نوشته شده‌است. در ابتدای تابستان ۱۳۳۲ برای شرکت در یک جشنواره ادبی به پراگ رفت.


علوی مدتی پیش از وقوع کودتای ۲۸ مرداد در ۱۰ فروردین ۱۳۳۲ در ۴۹ سالگی از ایران به آلمان رفت و تا هنگام وقوع انقلاب ۵۷ در برلین شرقی سکونت داشت. در سال ۱۳۳۵ در دانشگاه هومبولت به عنوان استادیار اشتغال یافته و مأموریت یافت در پایه‌گذاری رشته ایران‌شناسی و زبان فارسی شرکت نماید. در سال ۱۳۳۸ کرسی استادی دریافت کرد و تا ۱۳۴۸ در این دانشگاه به تحقیق و تدریس پرداخت. از جمله ثمرات این دوران تدوین لغت‌نامه فارسی - آلمانی با همکاری پروفسور یونکر است.


از بین مجموعه داستان‌های کوتاه علوی، چمدان از همه مشهورتر است، که تأثیر به‌سزای روانشناسی فروید، در آن مشهود است. همچنین رمان چشمهایش از آثار بسیار معروف اوست، علوی آثاری نیز به زبان آلمانی نگاشته‌است که از آن جمله، «مبارزات ایران» و «تاریخچه و تحول ادبیات فارسی نوین» را می‌توان نام برد.


علوی پس از پیروزی انقلاب ۵۷، برای مدت کوتاهی به ایران بازگشت، لیکن دوباره ایران را به مقصد آلمان شرقی ترک نمود. بزرگ علوی نهایتا در روز یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۷۵ برابر با ۹ فوریه ۱۹۹۷ درگذشت و در گورستان کلمبیادام دفن شد.

#بزرگ_علوی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
ما یک بابایی هستیم، آمده‌ایم چهار صبا تو این دنیای دون زندگی بکنیم و بعد بترکیم برویم پی کارمان


۲۸ بهمن‌ زادروز #صادق_هدایت
#هدايتگر_صادق همایون ❤️❤️❤️

#صادق_هدایت (زادهٔ ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ برابر با ۱۷ فوریهٔ ۱۹۰۳ در تهران - درگذشتهٔ ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ برابر با ۹ آوریل ۱۹۵۱ در پاریس)
او همراه با #بزرگ_علوی
 و #مسعود_فرزاد و #مجتبی_مینوی، گروه نوگرای "ربعه" را در برابر ادیبان سنت‌گرا برپا کرد وآنها را پدران داستان‌نویسی نوین ایرانی می‌دانند.

هدایت از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود. بسیاری از محققان، رمانِ "بوف کور" او را، مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته‌اند .
هرچند شهرت عام هدایت نویسندگی است، اما آثاری از نویسندگانی بزرگ نظیر #ژان_پل_سارتر، #فرانتس_کافکا و #آنتون_چخوف را نیز ترجمه کرده‌است.
حجم آثار و مقالات نوشته شده دربارهٔ نوشته‌ها، نوع زندگی و خودکشی صادق هدایت بیان‌گر تأثیر ژرف او بر جریان روشنفکری ایران است.

صادق هدایت در ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد. آرامگاه وی در گورستان "پرلاشز"، در "پاریس" واقع است.



‏به من می گفت:
چشم های تو مرا به این روز انداخت؛ این نگاه تو کار مرا به اینجا کشاند! تاب و تحمل نگاه‌های تو را نداشتم... نمی‌دیدی که چشم بر زمین میدوختم!؟
به او گفتم:
در چشم های من دقیق‌تر نگاه کن!
جز تو، هیچ چیزی در آن نیست...



#کتاب_خوانی
#چشمهایش
#بزرگ_علوی


🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
 به من می‏گفت: "چشم‏های تو مرا به این روز انداخت. این نگاه تو کار مرا به اینجا کشانده. تاب و تحمل نگاه‏‌های تو را نداشتم. نمی‏‌دیدی که چشم به زمین می‌‏دوختم؟
" به او می‏‌گفتم:
"در چشم‏‌های من دقیق‌‏تر نگاه کن! جز تو هیچ چیزی در آن نیست"
می‌گفت: "نه، یک دنیای مرموز در این نگاه نهفته، من آدم خجولی بودم، چشم‏‌های تو به من جرأت دادند."


#بزرگ_علوی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به من مى گفت:
"چشم هاى تو مرا به اين روز
انداخت..
اين نگاهِ تو كارِ مرا
به اينجا كشانده
تاب و تحمل نگاه هاى تو را
نداشتم
نمى ديدى كه چشم بر زمين مى
دوختم!؟"
به او گفتم:
"در چشم هاى من دقيق تر نگاه كن
جز تو
هيچ چيزى در آن نيست..."

#بزرگ_علوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀