💖کافه شعر💖
2.69K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
°
صبح
برخواستن از سکوت
و رها شدن
از خیالات دروغین شب است
بیداری‌ست در باور وجود .
لطافتِ
احساس است
در انعکاس پیدایش نور ...
کجایی؟؟
طلوع‌ کن که من زیبایی
سپیده دم را
در چشمان تو دیده ام
بیا و لبریزم کن
از دوست‌ داشتن ،
مرا بخوان
با آهنگ جانبخش صدایت ...!!


#پارس


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح
حادثه ی چشمان توست
و لبخندی که
با نور اتفاق می افتد
و در من
شعری می شود
به وسعتِ "دوستت دارم" های ناگهانی


#مریم_قلی‌پور

‎‌‌‌‌
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌صبح برخیز و بر گل به صبوحی بنشین
چون به آواز خوش‌مرغ درآیی از خواب

عیش نیکوست کسی را که تواند کردن
ای توانای خردمند، چه داری؟ دریاب


#اوحدی_مراغه‌ای


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
صبح
می خندد و باغ از نفس گرم بهار
میگشاید مژه‌و میشکند مستی خواب

آسمان
تافته در برکه و زین تابش گرم
آتش انگیخته در سینه افسرده آب


#هوشنگ_ابتهاج


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صوفی از پرتو می راز نهانی دانست
گوهر هر کس از این لعل توانی دانست

قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس
که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست

عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده
بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست

آن شد اکنون که ز ابنای عوام اندیشم
محتسب نیز در این عیش نهانی دانست

دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ور نه از جانب ما دل نگرانی دانست

سنگ و گل را کند از یمن نظر لعل و عقیق
هر که قدر نفس باد یمانی دانست

ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی
ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست

می بیاور که ننازد به گل باغ جهان
هر که غارتگری باد خزانی دانست

حافظ این گوهر منظوم که از طبع انگیخت
ز اثر تربیت آصف ثانی دانست

#حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح می خندد و باغ از نفس گرم بهار
می گشاید مژه و میشکند مستی خواب

آسمان تافته در برکه و زین تابش گرم
آتش انگیخته در سینه افسرده آب

#هوشنگ_ابتهاج


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح است و هوایِ باغ، عطرآگین است
سرمستِ غزل ، قُمری و بلدرچين است

با غنچه یِ یخهایِ شکوفا شده اش
اسفند در انتظارِ فروردین است


#شهراد_میدری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
#رباعی


صبح‌ آمد و جام ِ زهر، بر لب مانده
خاکستر ِ عشق، سردو عقرب مانده

خورشید نبوده‌ای ، ببینی هر روز _
دل‌سوخته‌ بی‌شمار ، از شب مانده!


#عبدالرحیم‌نوروزی_تنها


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صراف سخن باش و
سخن بیش مگو     

چیزی که نپُرسند
تو از پیش مگو ...

#سعدی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀

صبحی مبارکست نظر بر جمالِ دوست

بر خوردن از درخت امید وصالِ دوست

خواهم که بیخ صحبت اغیار برکنم

در باغِ دل، رها نکنم جز نهالِ دوست


#سعدی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح است سـاقـیا قدحـی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن


خورشید می ز مشـرق ساغـر طلوع کرد
گر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کن


#حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دو لب مبند یک امشب به روی من، که نبست

شکرفروش به شب‌های عید، دکّان را

#امیرخسرو_دهلوی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
با روی تو حاجت به تماشای چمن نیست

نَظّاره چو برگشت ز رخسار تو، باغ است!

#تقی_مازندرانی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
صبوری ورز و خرسندی، نکوبین باش و نیکوظن

که در این چارچیز آمد دلیل شادمانی‌ها

#خواجه_ابونصر_پارسا
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
غرض نقشی‌ست کز ما بازمانَد

که هستی را نمی‌بینم بقایی

#سعدی
‏┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄┄
دل دامنِ زلفت به کف آورد به صد سعی

دانست که در دامن این شب سحری هست...

#لایق_بلخی







❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح آمد و وقت روشنائی آمد
شبخیزان را دم جدائی آمد

آن چشم چو پاسبان فروبست بخواب
وقت هوس شکر ربائی آمد


#حضرت_مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح دولت را فروغ از آفتاب روی توست
قبله رندان مقبل گوشه ابروی توست

دمبدم عرضه مده خوبان شهر آشوب را
کز همه عالم همین میل دل من سوی توست

روی نیکو از من بد روز پوشیدی ولی
چشم نیکویی هنوزم از رخ نیکوی توست


#جامی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صبح آمدست برخیز،
بانگ خروس گوید
وین خواب و خستگی را
در شط شب رها کن
اشراق صبحدم را
در ساقه اقاقی آئینه خدا کن ...!

#شفیعی_کدکنی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صد ڪَلستان در بهاران
عطرافشانی ڪنند...
خنده‌هاے صبح‌ڪَاه « تو »
بهار دیڪَرےسـت...!!

#مریم رضایی‌حامی




❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند
این دل خسته مجروح مرا جان آرند

عاشقان نقش خیال تو چو بینند به خواب
ای بسا سیل که از دیده گریان آرند

خنک آن روز خوشا وقت که در مجلس ما
ساقیان دست تو گیرند و به مهمان آرند

صوفیان طاق دو ابروی تو را سجده برند
عارفان آنچ نداری بر تو آن آرند

چشم شوخ تو چو آغاز کند بوالعجبی
آدم کافر و ابلیس مسلمان آرند

بت پرستان رخ خورشید تو را گر بینند
بر قد و قامت زیبای تو ایمان آرند

شمه‌ای گر ز تو در عالم علوی برسد
قدسیان رقص بر این گنبد گردان آرند

گر بدین عاشق دلسوخته مسکینی
شکری زان لب چون لعل بدخشان آرند

جان و دل هر دو فدای شکرستان تو باد
آب حیوان چو از آن چاه زنخدان آرند

شمس تبریز اگر بلبل باغ ارمی
باش تا قوت تو از روضه رضوان آرند

#مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد

فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد

#حافظ


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀