💖کافه شعر💖
2.79K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
محتسب در نیم شب جایی رسید
در بن دیوار مستی خفته دید

گفت هی مستی چه خوردستی بگو
گفت ازین خوردم که هست اندر سبو

گفت آخر در سبو واگو که چیست
گفت از آنک خورده‌ام گفت این خفیست

گفت آنچ خورده‌ای آن چیست آن
گفت آنک در سبو مخفیست آن

دور می‌شد این سؤال و این جواب
ماند چون خر محتسب اندر خلاب

گفت او را محتسب هین آه کن
مست هوهو کرد هنگام سخن

گفت گفتم آه کن هو می‌کنی
گفت من شاد و تو از غم میزنی

آه از درد و غم و بیدادیست
هوی هوی می‌خوران از شادیست

محتسب گفت این ندانم خیز خیز
معرفت متراش و بگذار این ستیز

گفت رو تو از کجا من از کجا
گفت مستی خیز تا زندان بیا

گفت مست ای محتسب بگذار و رو
از برهنه کی توان بردن گرو

گر مرا خود قوت رفتن بدی
خانهٔ خود رفتمی وین کی شدی

من اگر با عقل و با امکانمی
همچو شیخان بر سر دکانمی

#مثنوی_معنوی
#مولانا_بلخی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
#مثنوی_معنوی

" گر شود عالم پر از خون مال مال
کی خورد بنده ی خدا الّا حلال "

#مولانا
* اگر همه ی عالم پر از آلودگی گردد،بنده ی
خدا خود را از آن پاک نگه می دارد...

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
چند بازی عشق با نقش سبو
بگذر از نقش سبو رو آب جو

صورتش دیدی ز معنی غافلی
از صدف دُرّی گُزین گر عاقلی

این صدفهای قوالب در جهان
گرچه جمله زنده اند از بحر جان

لیک اندر هر صدف نبود گهر
چشم بگشا در دل هر یک نگر

#مثنوی_معنوی

عشق های ما غالبا عشق به ظواهر است. #حضرت_مولانا در تمثیلی این عشق های ظاهری را مانند عشق به نقش سبو می داند. سبویی که ظاهری زیبا دارد ممکن است تهی از آب باشد. صدفی که ظاهری شگفت دارد نیز ممکن است خالی از مروارید باشد. سبو یا صدف زیبا اما تهی، ارزشی ندارد. دنیای خاکی ما پر است از چنین سبوها و صدف هایی که با ظاهر زیبای خود ما را شیفته می کنند اما در حقیقت متاعی با ارزش برای عرضه ندارند. #حضرت_مولانا مشفقانه ما را پند می دهد که هشیار باشیم و در دام سبو و صدف خالی گرفتار نشویم و توصیه می کند که نخست درون آنها را ببینیم سپس دل ببندیم و عاشق شویم.


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
نوای نی
کانال صدای سخن عشق
دفتر اول #مثنوی_معنوی
اندرباب آفت ِ نفس ِ آدمی
و
اعتراض ِ مریدان در خلوت وزیر
اشعار #مولانا

با داستان هایی از مثنوی معنوی #حضرت_مولانا

استاد #شهرام_ناظری
نی استاد #محمد_موسوی
آواز #بیات_اصفهان

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
نیایش #حضرت_مولانا با خداوند بابت نعمت حس هایی که به ما داده:

در میانِ خون و روده فَهْم و عقل
جُز زِ اِکْرامِ تو نَتْوان کرد نَقْل

از دو پاره پیهْ این نور روان
موج نورش می‌زند بر آسْمان

گوشت‌پاره که زبان آمد ازو
می‌رود سیلاب حکمت همچو جو

سوی سوراخی که نامش گوش‌هاست
تا به باغِ جان که میوه‌ش هوش‌هاست

#مثنوی_معنوی


خداوندی که در میان مقداری رگ و خون، عقل ایجاد کرده، و این چیزی نیست به جز محبت و بزرگواری تو ای خداوند.

چشمی که از دو تکه چربی درست شده و نور با آن دیده می شود و موج نورش تا آسمان می رود.

زبانی که از یک تکه گوشت درست شده و سیلابی از حکمت از آن جاری می شود.
(و این صدای تولید شده از زبان) به سمت سوراخی می رود که نامش گوش است و از آنجا به باغی وارد می شود که میوه اش هوشمندی و دانایی است.

خدایا! برای تمام نعمت هایی که به ما دادی و برای ما عادی شده شُکر

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
این جهانْ خود، حبسِ جانهای شماست
هین رَوید آن سو، که صحرایِ شماست

این جهان محدود و، آن، خودْ بی حد است
نقش و صورت، پیشِ آن معنی سد است

دفتر اول #مثنوی ص ۲۷

📚سدّ: مانع؛


🔷️ یکی از رموزِ فهمِ منظومهُ فکری #مولانا گذر از لفظ و صورت به معنا و حقیقت است. قصه های #مثنوی همچون کالبد و تن آدمی است که درون خود حاملِ معنا و روحی بلند هستند. #مولانا همچون حکیمی حاذق درِّ معانی و حقایق را از دل این کالبد شاعرانه و هنرمندانه بیرون می کشد و به سالکان راه حقیقت ارمغان می دهد.

🔷️#مولانا همه را دعوت به وادی معنا می کند و به هر وسیله ای می خواهد به ما بفهماند که راه رشد و تعالی کندنِ از این ظواهر است و تاُمّل و تفکر در عالم معناست. و البته چه چیزی بهتر از #مثنوی معنوی که بهترین کتاب برای عبور از صورت و ظاهر و استغراق در معنا و باطن است.امکان ندارد انسان یک صفحه از #مثنوی را باز کند و بخواند و حالش عوض نشود و دلش باز نشود.

🔶️ نباید مفتونِ این جهان و بازیهای آن شد. روح و جان خود را نباید اسیر و دلخوش بازیچه های کودکانه دنیای محدود مادی و گذرا کرد.
باید به این مسئله دقت کرد که روحِ بی نهایت انسان در این قالب ها و فرم ها و بِرَندهای ظاهری گیر نیفتد که همه پوچ و تهی از حقیقت است.
باید از سدّ و مانع این نقش و صورت ها، القاب عناوین و تعلقات و تخیلات عبور کرد و به سوی #صحرای بی منتهای معنا و معرفت رفت.

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
هرکِه نَقْصِ خویش را دید و شناخت
اَنْدر اِسْتِکْمالِ خود دَه اَسْبه تاخت

زان نمی‌پَرَّد به سویِ ذوالْجَلال
کو گُمانی می‌بَرَد خود را کَمال

عِلَّتی بَتَّر زِ پِنْدارِ کَمال
نیست اَنْدر جانِ تو ای ذودَلال

#مثنوی_معنوی

انسان وقتی وارد مسیر درونی می شود، یکی از عواملی که می تواند او را در مسیر خودشناسی و خداشناسی به جلو ببرد، رهایی از دانستگی است. توهم اینکه انسان هر چیزی را می داند، باعث می شود که خود را بی نیاز از مطالبی بداند که برای پیشرفتش در مسیر عرفان، ضروری است، زیرا توهم دانستن او را گمراه می کند.


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
پشم بگزینی شتر نبود تورا
ور بود اشتر چه قیمت پشم را؟

#مثنوی_معنوی


اگر پشم را انتخاب کنی شتر از آن تو نمی شود واگر شتر را نتخاب کنی پشم چه بهایی دارد؟

یعنی پشم در مقابل شتر ارزشی ندارد.
پس آخرت را انتخاب کن تا به تبع آن حاصل گردد،اما اگر انتخابت برعکس باشد خاسر وزیانکار می شوی.

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
این دهان بستی دهانی باز شد
کو خورندهٔ لقمه‌های راز شد

گر ز شیر دیو تن را وابری
در فطام اوبسی نعمت خوردی

ترک‌جوشش شرح کردم نیم‌خام
از حکیم غزنوی بشنو تمام

در الهی‌نامه گوید شرح این
آن حکیم غیب و فخرالعارفین

غم خور و نان غم‌افزایان مخور
زانک عاقل غم خورد کودک شکر

قند شادی میوهٔ باغ غمست
این فرح زخمست وآن غم مرهمست

غم چو بینی در کنارش کش به عشق
از سر ربوه نظر کن در دمشق

عاقل از انگور می بیند همی
عاشق از معدوم شی بیند همی

جنگ می‌کردند حمالان پریر
تو مکش تا من کشم حملش چو شیر

زانک زان رنجش همی‌دیدند سود
حمل را هر یک ز دیگر می‌ربود

مزد حق کو مزد آن بی‌مایه کو
این دهد گنجیت مزد و آن تسو

گنج زری که چو خسپی زیر ریگ
با تو باشد ان نباشد مردریگ

پیش پیش آن جنازه‌ت می‌دود
مونس گور و غریبی می‌شود

بهر روز مرگ این دم مرده باش
تا شوی با عشق سرمد خواجه‌تاش

#دفتر_سوم
#مثنوی_معنوی
#مولوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
عاشقان را، شادمانی و غم اوست
دستمزد و اجرتِ خدمت هم اوست

غیرِ معشوق اَر تماشایی بود
عشق نَبوَد، هَرزه سودایی بود

عشق آن شعله ست کاو چون بَرفروخت
هر چه جز معشوق، باقی جمله سوخت

#مثنوی_معنوی


عشق واقعی یعنی جز معشوق چیزی نبینی، چون عشق پاک کننده است و هر چیزی غیر خود را می سوزاند.

@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
‍ خانهٔ معشوقه‌ام معشوق نی
عشق بر نقدست بر صندوق نی

هست معشوق آنک او یکتو بود
مبتدا و منتهاات او بود

چون بیابی‌اش نمانی منتظر
هم هویدا او بود هم نیز سر

میر احوالست نه موقوف حال
بندهٔ آن ماه باشد ماه و سال

چون بگوید حال را فرمان کند
چون بخواهد جسمها را جان کند

منتها نبود که موقوفست او
منتظر بنشسته باشد حال‌جو

کیمیای حال باشد دست او
دست جنباند شود مس مست او

گر بخواهد مرگ هم شیرین شود
خار و نشتر نرگس و نسرین شود

آنک او موقوف حالست آدمیست
کو بحال افزون و گاهی در کمیست

صوفی ابن الوقت باشد در منال
لیک صافی فارغست از وقت و حال

حالها موقوف عزم و رای او
زنده از نفخ مسیح‌آسای او

عاشق حالی نه عاشق بر منی
بر امید حال بر من می‌تنی

آنک یک دم کم دمی کامل بود
نیست معبود خلیل آفل بود

#مولانای_جان
#مثنوی_معنوی_دفتر_پنجم

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀