💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.36K photos
2.9K videos
12 files
1.01K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درون سینه نگنجد غمی که من دارم
خوشست با غم دل عالمی که من دارم

سرشک دیده بیان کرد ماجرای دلم
چه اعتماد بر این محرمی که من دارم؟

از آن گلی که برآید ز خاک من پیداست
ز هجر لاله رخان ماتمی که من دارم

بسوخت جان حریفان ز گرمی سخنم
عجب که در تو نگیرد دمی که من دارم

بیا و بر دل من رحم کن که از تنگی
درو قرار نگیرد غمی که من دارم

#علی_اشتری

علی اشتری متخلص به فرهاد (۱۳۰۱–۱۳۴۰) شاعر غزلسرای اهل ایران بود.

#خوانش_دکتر_رشید_کاکاوند

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درون سینه نگنجد غمی که من دارم
خوشست با غم دل عالمی که من دارم

سرشک دیده بیان کرد ماجرای دلم
چه اعتماد بر این محرمی که من دارم؟

از آن گلی که برآید ز خاک من پیداست
ز هجر لاله رخان ماتمی که من دارم

بسوخت جان حریفان ز گرمی سخنم
عجب که در تو نگیرد دمی که من دارم

بیا و بر دل من رحم کن که از تنگی
درو قرار نگیرد غمی که من دارم ...

#علی_اشتری
- خوانش از رشید کاکاوند

❀═‎‌‌‌🌸 ⃟ ‌‌‌‌🌸═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درون سینه نگنجد غمی که من دارم
خوشست با غم دل عالمی که من دارم

سرشک دیده بیان کرد ماجرای دلم
چه اعتماد بر این محرمی که من دارم؟

از آن گلی که برآید ز خاک من پیداست
ز هجر لاله رخان ماتمی که من دارم

بسوخت جان حریفان ز گرمی سخنم
عجب که در تو نگیرد دمی که من دارم

بیا و بر دل من رحم کن که از تنگی
درو قرار نگیرد غمی که من دارم ...

#علی_اشتری
- خوانش از رشید کاکاوند

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
درون سینه نگنجد غمی که من دارم
خوش است با غم دل، عالمی که من دارم

سرشکِ دیده بیان کرد ماجرای دلم
چه اعتبار بر این مَحرمی که من دارم

از آن گلی که بروید ز خاک من، پیداست
ز داغ لاله‌رُخان ماتمی که من دارم

بسوخت جان حریفان ز گرمی سخنم
عجب که در تو نگیرد دَمی که من دارم

مرا ز گریه چه حاصل، که رونقی ندهد
به رنگ زردِ رُخم شبنمی که من دارم

بیا و بر دل من رحم کن، که از تنگی
در او قرار نگیرد غمی که من دارم...

#علی_اشتری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ماییم و همین کنج خرابات و دَمی خوش
گاهی به وفایی خوش و گَه با ستمی خوش

یک روز به ویرانه‌ی غم، شاد به یادی
یک روز به دامان چمن با صنمی خوش

شادیم، که آزاد ز هر بود و نبودیم
مستیم، که هستیم ز هر بیش و کمی خوش

سرمست به هر شادی و دلشاد به هر رنج
با مهر و وفایی خوش و درد و غمی خوش

چون راه تو می‌پویم و چشمم به ره توست
در هر نظری مستم و در هر قدمی خوش

گر چشمِ دل از نیک و بد خلق ببندی
بینی که شود دوزخ سوزان اِرَمی خوش...

#علی_اشتری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
کار دل در تار زلفش از پریشانی گذشت
ره چنان رفتم که کارم از پشیمانی گذشت

شمع و من، رسوای اشک آتشین خود شدیم
کار این داغِ جگر از آهِ پنهانی گذشت

ماجرای عمر ما را گر بخواهی از نخست
روز در حیرت به شب شد،
شب به حیرانی گذشت...

#علی_اشتری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گـــر زبانـــم را نمی‌فهمی  نگاهــم را ببین
چهــــرِ دردآلود و چشم بی‌گناهــم را ببین


گر نمی‌دانـــی که روزم در غمت چون بگذرد
یکشب اینجــا باش و تاصبح اشک‌و‌ آهم را ببین


دوست، نادان و عدو دانا، جهـــــان ناسازگار
زینهمـــــه در سایــــه‌ی ساقی پناهم را ببین


ای پری‌وش گر خطائــــی دیده‌ای بر من مگیر
دشمنــــم را دوست خواندم اشتباهـــم را ببین


جــــز وفا هرگــــز نکردم گــــر خطا پنداشتــــــی
پیشِ رویَت دیدگان عذرخواهــــم را ببین

#علی_اشتری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
همدمی تا دل ما را دهد آرام کجاست؟
محرمی تا ز من آرد به تو پیغام کجاست؟

حسرت بوسه زدن بر لب گرمی دارم
لب یار ار ندهد دست ، لب جام کجاست؟

باده گلرنگ و چمن خرم و سبز و من و چنگ
هر دو در ناله که آن سرو گل اندام کجاست؟

طمع صبح ندارم ز شب تیره ی هجر
ماهتابی که برآید ز لب بام کجاست؟

گر به روی تو برآشفت دلم دوش، مرنج
بحر را پیش مه چارده آرام کجاست؟

کام خسرو نشدی همچو تو شیرین، " فرهاد"
در ره عشق نگر پخته کجا، خام کجاست؟

#علی_اشتری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀