💖کافه شعر💖
2.27K subscribers
4.26K photos
2.78K videos
11 files
927 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
بازا که بی حضورت، خوش نیست زندگانی
دور از تو می‌گذارم، عمری چنانکه دانی

من آمدن به پیشت، دانی نمی‌توانم
اما اگر تو آیی، دانم که می‌توانی

از عمر ذوق وقتی، بودم که با تو بودم
"ذوقی چنان ندارد، بی دوست زندگانی"

❤️
#سلمان_ساوجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلا من قدر وصل او ندانستم تو می‌دانے
ڪنون دانستم و سودے نمی‌دارد پشیمانے

شب وصل تو شد روزے و قدرش من ندانستم
بہ دشوارے توان دانست قدر آسانے

بہ بایدے نا گہ از رویت فتادم دور چون مویت
بہ سر می‌آورم دور از تو عمرے در پریشانی

بہ آب دیدہ هر ساعت نویسم نامه‌اے لیڪن
تو حال ما نمی‌پرسے و نقش ما نمی‌خوانے

حدیث ڪار و بار دل چہ گویم بارها گفت:
ڪہ بد حال است و تو حال دل من نیڪ می‌دانے

سر خود را نمی‌دانم سزاے خاڪ درگاهت
ولیڪن ڪرده‌ام حاصل من این منصب بہ پیشانے

الا اے بخت ڪے باشد ڪہ باز آن سرور رعنا را
بدست آرے بناز اندر ڪنار ماش بنشانی؟

صبا چون نیست امڪان تصرف در سر ڪویش
نگر تا حلقہ اقبال ناممڪن نجنبانی!

چو زلف او مرا جانے است سودایے ز من بستان
بہ شرط آنڪہ چون پیشش رسے در پایش افشانے

برو در یڪ نفس بازا ڪہ یڪ دم ماند سلمان را
نخواهے یافتن بازش دمے گر دیرتر مانے

#سلمان_ساوجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بر سر کوی دلارام، به جان می‌گردم
روز و شب در پی دل، گرد جهان می‌گردم

غم دوران جهان کرد مرا پیر و چه غم
بخت اگر یار شود باز جوان می‌گردم

#سلمان_ساوجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر که در مدح تو چون سوسن نشد رطب اللسان
لاله سان گردون زبانش را سیاه و لال کرد

پادشاها گر چه گستاخی است لیکن واجب است
عرض حال خود مرا پیشت علی الا جمال کرد
❤️

#سلمان_ساوجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای مایه شادی درا، روزی به اقبال از درم

باشد کزین غمها فرج، یابم به بخت مقبلت
❤️
#سلمان_ساوجی
#صبحتون_بهشت

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نور چشمی و به مردم، نظری نیست تو را
آفتابی و بخاکم، گذری نیست، تو را

کار با عشق فتاد، از سرم ای عقل برو
چه دهی وسوسه، دیدم هنری نیست تورا

ناله در سنگ اثر می‌کند، اما چه کنم
چون از این در دل سنگین اثری نیست تو را


#سلمان_ساوجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
این چه داغی است که از عشق تو بر جان من است
وین چه دردی است که سرمایه درمان من است

زلف و رخسار تو کفر آمد و ایمان، با هم
آن چه کفری است که سرمایه ایمان من است؟

رسم عشاق وفا خوی بتان، بد عهدی است
این حکایت نه به عهد تو و دوران من است

#سلمان_ساوجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
... وقتی که پرسشی کنی اصحاب درد را
ما را که کشته‌ای به جدایی جدا بپرس

حال شکستگان همه فی‌الجمله بازجوی
چون من شکسته‌دل‌ترم اول مرا بپرس ...

#سلمان_ساوجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
هر سینه کجا محرم اسرار تو باشد؟
هر دیده کجا لایق دیدار تو باشد؟

مستان دل اغیار چه لازم که درین عهد
هر جای که قلبی است به بازار تو باشد

هر آینه آن دل که قبول تو نیفتد
کی قابل عکس می رخسار تو باشد

من خاک رهت گشتم و گردی که پس از من
برخیزد ازین خاک هوادار تو باشد

تو گرد کسی گرد که او گرد تو گردد
تو یار کسی باش که او یار تو باشد

غیر از تو نشاید که کسی در دلش آید
آنکس که دلش محرم اسرار تو باشد

سلمان اگر از یار غمی در دلت آید
باشد که غم یار تو غمخوار تو باشد

ای صوفی اگر جرعه این باده بنوشی
زان پس گرو میکده دستار تو باشد

ظاهر نشود تا همه از سر ننهی دور
فرقی که میان سر و دستار تو باشد

#سلمان_ساوجی         

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مکن عیبِ من مسکین اگرعاشق شدم جایی
سرِ زلفِ سیـه دیدم ، در افتـادم بـه سودایی

مرا جانی و من تا کی، توانم زیست دور از تو
تنِ مسکینِ مـن جایی ، و جانِ نازنین جایی

چرا امروز کـارم را ، بـه فـردا می‌دهی وعده؟
پس از امـروز پنداری ، نخواهد بـود فردایی!

#سلمان_ساوجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀