💖کافه شعر💖
2.59K subscribers
4.39K photos
2.93K videos
12 files
1.04K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
ماه بانو چیست کار تو ؟ فقط افسونگری
از سر شب تا سحر از صبح تا شب دلبری

خانه خانه تاخت آن تاتار تار زلف تو
ای فسونگر یا بکش یا بس کن این غارتگری

الحذر از چشم پر افسون تو آه ای صنم
الامان از آن پریشان زلف تو آه ای پری

مو سپید و سرخ روی و خون جگر کرده مرا
آن لبان احمری ، آن سینه های مرمری

حلقه کردم دستهایم را به دور گردنت
احتیاجی نیست باشد دست تو انگشتری

می روم پارو زنان بر موج دریای دلت
تا تکان دارد عزیزم بادبان روسری

درحصار افتاد چشم و دل ز بس لرزید و دید
آن تکان روسری و رقص ناب بندری

عشق پاک است وبه عشق آری گشوده کی شود
قفل و بست سرسرای هر #سرائی سرسری


#حسن_غفاری

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
من وتو نسبتمان چیست؟ نگاردل هم
بیقرار هم و یک عمر قرار دل هم

هر دو بودیم دچار غم و بیداد زمان
و خدا خواست که باشیم دچاردل هم

نسبتی نیست میان من وتوجزخود عشق
عشق باعث شده باشیم خمار دل هم

خواستیم هردوکه باشیم وخداخواست شدیم
وقت پاییز و خزان باغ و بهار دل هم

دردلت عشق و وفا،در دل من عشق و وفا
این چنین شد که شدیم آینه دار دل هم

تو مرا داری و من نیز تو را دارم و بس
هر دو هستیم یقین دار و ندار دل هم

عهد کردیم که تا لحظه ی جان دادنمان
مرد و مردانه بمانیم کنار دل هم ...

#حسن_غفاری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من مومن چشم نوام ، تو دین من هستی و ایمانم
تازنده ام من برهمین دین، مومن چشم تومی مانم

من جسم بی جان بودم وتو روح و جان من شدی بانو
حالا برای من ، تو جانِ جانِ جانی ، جانِ جانانم

آوردگاه عشق بودومن تهمتن وار با تو روبرو بودم
پنداشتم تهمینه ای و من امیر سلم و دتورانم

برقی جهیدازچشمهای تو، همان دم شعله ور گشتم
یک لحظه آمد پیش چشمم عاشقی و خط پایانم

پایان عشق تو:من ازسرتابه پا ازعشق خواهم سوخت
پایان عشق خانمان سوز تو را من خوب می دانم

من جنگل خشکیده بودم تو شراره ، شعله ای سرکش
تو خوب میدانی چرا آتش زدی در خرمن جانم

دردم تویی،درمان تویی درکاردل وامانده ام افسوس
سخت است دردی داشته باشم ودر مانم به درمانم

حافظ : نصیب من نخواهد شد تمام عمر ، کام دل
حتی اگر روزی هزاران نخل مهر و عشق بنشانم

درحسرت رویش سرای جان #سرائی غرق اندوه است
درحسرت کویش غزل پشت غزل هر روز می خوانم

#حسن_غفاری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من وتو نسبتمان چیست؟ نگاردل هم
بیقرار هم و یک عمر قرار دل هم

هر دو بودیم دچار غم و بیداد زمان
و خدا خواست که باشیم دچاردل هم

نسبتی نیست میان من وتوجزخود عشق
عشق باعث شده باشیم خمار دل هم

خواستیم هردوکه باشیم وخداخواست شدیم
وقت پاییز و خزان باغ و بهار دل هم

دردلت عشق و وفا،در دل من عشق و وفا
این چنین شد که شدیم آینه دار دل هم

تو مرا داری و من نیز تو را دارم و بس
هر دو هستیم یقین دار و ندار دل هم

عهد کردیم که تا لحظه ی جان دادنمان
مرد و مردانه بمانیم کنار دل هم ...

#حسن_غفاری
#سرائی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
جاری است در زلال نگاهت ستاره ها
در پیچ و تاب زلف تو گنج هزاره ها

ای آتش نهفته به خاکستر دلم
ای شاه بیت شعر " شراب و شراره ها "

گُر گیرد از شراره ی عشقت نهاد من
در جان من گذار و گریز گزاره ها

وقتی هوای دیدن روی تو می کنم
خوب است خوبِ من، همه استخاره ها

بی اختیار یاد دو ابروی تو کنم
هنگامه ی صدای اذان مناره ها

من" گنگ خواب دیده "، برای توسخت نیست
درک درست و فهم عمیق اشاره ها

درشعر من، همیشه به توختم می شود
کُنه کنایه ها ، همه ی " استعاره ها "

#حسن_غفاری_سرائی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ماه بانو چیست کار تو ؟ فقط افسونگری
از سر شب تا سحر از صبح تا شب دلبری

خانه خانه تاخت آن تاتار تار زلف تو
ای فسونگر یا بکش یا بس کن این غارتگری

الحذر از چشم پر افسون تو آه ای صنم
الامان از آن پریشان زلف تو آه ای پری

مو سپید و سرخ روی و خون جگر کرده مرا
آن لبان احمری ، آن سینه های مرمری

حلقه کردم دستهایم را به دور گردنت
احتیاجی نیست باشد دست تو انگشتری

می روم پارو زنان بر موج دریای دلت
تا تکان دارد عزیزم بادبان روسری

درحصار افتاد چشم و دل ز بس لرزید و دید
آن تکان روسری و رقص ناب بندری

عشق پاک است وبه عشق آری گشوده کی شود
قفل و بست سرسرای هر #سرائی سرسری


#حسن_غفاری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من وتو نسبتمان چیست؟ نگاردل هم
بیقرار هم و یک عمر قرار دل هم

هر دو بودیم دچار غم و بیداد زمان
و خدا خواست که باشیم دچاردل هم

نسبتی نیست میان من وتوجزخود عشق
عشق باعث شده باشیم خمار دل هم

خواستیم هردوکه باشیم وخداخواست شدیم
وقت پاییز و خزان باغ و بهار دل هم

دردلت عشق و وفا،در دل من عشق و وفا
این چنین شد که شدیم آینه دار دل هم

تو مرا داری و من نیز تو را دارم و بس
هر دو هستیم یقین دار و ندار دل هم

عهد کردیم که تا لحظه ی جان دادنمان
مرد و مردانه بمانیم کنار دل هم ...

#حسن_غفاری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دیشب چه شبی بود ؟ کنارم خبرت بود ، خودت نه
دیشب چه خبر بود ؟ به قلبم شررت بود ، خودت نه

ای عشق : نفس گیرترین حس ِ من ِ عاشق ِ عاشق
یک عمر در این سینه ی سوزان اثرت بود ، خودت نه

یک عمر لب چشمه مرا بردی و لب تشنه نشاندی
در چشمه هم حتی ، اگرت یا دگرت بود ، خودت نه

باز ازسر شب مست و هوایی شده ام عشق ، کجایی؟
دیشب نشود باز که در دل گذرت بود ، خودت نه

معشوقه ی من : نخل امید من دلسوخته ای تو
در زندگیم حیف فقط برگ و برت بود ، خودت نه

#حسن_غفاری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تـــو بــــوده ای تمــــــام تمنـــــای عمـــــر من
ســــرمــایه ی ســـــرآمد ســــودای عمــر من

یک عمر با خیال تو ماندم چه خوش خیال
وصــل تـو شــد فـــریب فــــریبای عمـــر من

بــی تو همیشــه در جــدل "مرگ و زندگی"
من زنــــده ام ز تو، تو مسیحـــای عمر من

دیـــــروز مــن تــو بـــودی و امــروز من تویی
حتـــی تویـــی فــــراغت فــردای عمـــــــر من

در طارم نگــــــاه منـــــی روزهـــای عمــــــــــــر
ای حســـرت همیشــه ی شبهــای عمر من

هفتــــــاد ســــــال در تب و تاب تو بوده ام
عشــق تـو بوده مـــایه و معـــــنای عمـر من

حرف دل من است هـمه "عشق و انتظار"
حــرفی که گفـته شد به بلنــــــدای عمر من

تعبیرناب شاعره ای خوش سخن که گفت
"ای عشـــــق ای غنیمت زیبــــــــای عمـر من"

#حسن_غفاری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من وتو نسبتمان چیست؟ نگاردل هم
بیقرار هم و یک عمر قرار دل هم

هر دو بودیم دچار غم و بیداد زمان
و خدا خواست که باشیم دچاردل هم

نسبتی نیست میان من وتوجزخود عشق
عشق باعث شده باشیم خمار دل هم

خواستیم هردوکه باشیم وخداخواست شدیم
وقت پاییز و خزان باغ و بهار دل هم

دردلت عشق و وفا،در دل من عشق و وفا
این چنین شد که شدیم آینه دار دل هم

تو مرا داری و من نیز تو را دارم و بس
هر دو هستیم یقین دار و ندار دل هم

عهد کردیم که تا لحظه ی جان دادنمان
مرد و مردانه بمانیم کنار دل هم ...

#حسن_غفاری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نیستی  تو روزها را می شمارم  بعد  از این
رفتی و داغ تو را  در سینه دارم بعد از این

چه محبت ها که  کردم هیچ خاری گل نشد
با تمام خارها ، من  نیز   خارم  بعد  از  این

مرثیه گوی   دل ریش  خودم  هستم  هنوز
مثل  لاله  داغ  دارم ،  داغدارم  بعد از  این

شرح هجران تو  را  از من شنیده  اهل شهر
سینه دارم شرحه شرحه سوگوارم بعدازاین

من قمار عشق کردم ، جان  : همه  آورده ام
تا نفس باقیست پای  این قمارم  بعد از این

بی تو حرفی  و کلامی نیست حتی  با  دلم 
روزه ی خاموشی ام بین روزه دارم بعد از این

بی توبودن.. وای من چشمم سیاهی می رود
وای من یعنی تو را دیگر ندارم بعد از این؟!؟!

در  #ســرائی  که  نباشی  تو  مرا  آرام  جان
سرسرایش هست زندان ، بیقرارم بعد از این

#حسن_غفاری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دیشب  چه  شبی بود ؟ کنارم خبرت بود ، خودت  نه
دیشب چه  خبر بود ؟ به  قلبم  شررت بود ، خودت نه

ای عشق  :  نفس گیرترین حس ِ من ِ  عاشق ِ  عاشق
یک عمر در این  سینه ی سوزان اثرت  بود ، خودت نه 

یک عمر لب چشمه  مرا  بردی  و لب تشنه  نشاندی
در چشمه  هم حتی ، اگرت  یا دگرت بود ، خودت  نه

باز ازسر شب مست و هوایی شده ام عشق  ، کجایی؟
دیشب  نشود باز  که  در دل گذرت بود ، خودت  نه

معشوقه ی  من  :  نخل امید من دلسوخته ای تو
در  زندگیم  حیف  فقط برگ و برت  بود ، خودت  نه ...

#حسن_غفاری


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
برگ  و  بارم  نیست  اما  در زمین   پایداری  ریشه   دارم
در هجوم  باد و طوفان  طاقت  و تاب آوری اندیشه دارم

تک درختی خشک و سردم باز هم در زیر هر شلاق صرصر
استخوان سوز است اگرچه درد جانم استواری پیشه دارم

در  سرم   نه  آرزوی  جنگلی   و  در   دلم   نه  حسرت باغ
در تنم  نه  شیره ی جانم ، نه  ترس از شیرهای بیشه دارم

انتهای  خط رسیدم  یک  بیابان  ریگ  صحرا مانده  و  من
شوکران نوشیده را مانم ، خیال جنگ  سنگ و شیشه دارم

صاعقه  با من  نخواهد کرد  آری  آنچه خواهد  کرد  تیشه
تا  ابد  دل  ناگرانی   هم  اگر  دارم ، فقط  از  تیشه  دارم 

#حسن_غفاری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جاری  است  در  زلال نگاهت  ستاره ها
در  پیچ و تاب  زلف   تو  گنج  هزاره ها 

ای   آتش  نهفته   به   خاکستر   دلم 
ای  شاه  بیت  شعر " شراب و شراره ها "

گُر  گیرد از شراره ی عشقت  نهاد من
در  جان  من  گذار  و گریز  گزاره ها  

وقتی  هوای دیدن  روی  تو  می کنم
خوب است خوبِ من، همه استخاره ها

بی اختیار یاد دو  ابروی  تو  کنم
هنگامه ی  صدای اذان  مناره ها

من" گنگ خواب دیده "، برای توسخت نیست
درک  درست و  فهم  عمیق  اشاره ها 

درشعر من، همیشه به توختم می شود
کُنه   کنایه ها ، همه ی  "  استعاره ها "

#حسن_غفاری_سرائی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دیشب چه شبی بود ؟ کنارم خبرت بود ، خودت نه
دیشب چه خبر بود ؟ به قلبم شررت بود ، خودت نه

ای عشق : نفس گیرترین حس ِ من ِ عاشق ِ عاشق
یک عمر در این سینه ی سوزان اثرت بود ، خودت نه

یک عمر لب چشمه مرا بردی و لب تشنه نشاندی
در چشمه هم حتی ، اگرت یا دگرت بود ، خودت نه

باز ازسر شب مست و هوایی شده ام عشق ، کجایی؟
دیشب نشود باز که در دل گذرت بود ، خودت نه

معشوقه ی من : نخل امید من دلسوخته ای تو
در زندگیم حیف فقط برگ و برت بود ، خودت نه

#حسن_غفاری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تـــو بــــوده ای تمــــــام تمنـــــای عمـــــر من
ســــرمــایه ی ســـــرآمد ســــودای عمــر من

یک عمر با خیال تو ماندم چه خوش خیال
وصــل تـو شــد فـــریب فــــریبای عمـــر من

بــی تو همیشــه در جــدل "مرگ و زندگی"
من زنــــده ام ز تو، تو مسیحـــای عمر من

دیـــــروز مــن تــو بـــودی و امــروز من تویی
حتـــی تویـــی فــــراغت فــردای عمـــــــر من

در طارم نگــــــاه منـــــی روزهـــای عمــــــــــــر
ای حســـرت همیشــه ی شبهــای عمر من

هفتــــــاد ســــــال در تب و تاب تو بوده ام
عشــق تـو بوده مـــایه و معـــــنای عمـر من

حرف دل من است هـمه "عشق و انتظار"
حــرفی که گفـته شد به بلنــــــدای عمر من

تعبیرناب شاعره ای خوش سخن که گفت
"ای عشـــــق ای غنیمت زیبــــــــای عمـر من"

#حسن_غفاری
#سرائی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀