آن زمان کین جان حیوانی نماند
جان باقی بایدت بر جا نشاند
وقتی که این روح حیوانی از تو جُدا شد، باید به جای آن، جانی ابدی قرار بدهی.
شرط من جا بالحسن نه کردنست
این حسن را سوی حضرت بردنست
شرط به جا آوردن کار نیک، تنها انجام آن نیست، بلکه باید این کار نیک را به بارگاه حضرت حق رسانید. مصرع اول اشاره به آیه ۱۶۰ سوره انعام است.
جوهری داری ز انسان یا خری
این عرضها که فنا شد چون بری
آیا جوهر انسانی داری یا جوهر خر بودن؟ وقتی این عَرَض ها فانی شد، چگونه آن ها را به بارگاه الهی می رسانی؟( تاثیر عمل در روح و شخصیت آدمی است. او می گوید اعمال نیک نظیر طاعات و عبادات، جنبه عَرَضی دارند و نمی یابند، امّا چون در صفای روح نقش دارند قابل توجه هستند.)
این عرضهای نماز و روزه را
چونک لایبقی زمانین انتفی
این عَرَض های نماز و روزه و سایرعبادات، چون در دو زمان باقی نمی مانند پس، از میان می روند و منتفی می شوند. مولانا اصالت را به معنا و روح عبادات میدهد ولی لزوم صورت را نیز متذکر می شود "عَرَض در دو زمان باقی نمی ماند."
📘شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جان باقی بایدت بر جا نشاند
وقتی که این روح حیوانی از تو جُدا شد، باید به جای آن، جانی ابدی قرار بدهی.
شرط من جا بالحسن نه کردنست
این حسن را سوی حضرت بردنست
شرط به جا آوردن کار نیک، تنها انجام آن نیست، بلکه باید این کار نیک را به بارگاه حضرت حق رسانید. مصرع اول اشاره به آیه ۱۶۰ سوره انعام است.
جوهری داری ز انسان یا خری
این عرضها که فنا شد چون بری
آیا جوهر انسانی داری یا جوهر خر بودن؟ وقتی این عَرَض ها فانی شد، چگونه آن ها را به بارگاه الهی می رسانی؟( تاثیر عمل در روح و شخصیت آدمی است. او می گوید اعمال نیک نظیر طاعات و عبادات، جنبه عَرَضی دارند و نمی یابند، امّا چون در صفای روح نقش دارند قابل توجه هستند.)
این عرضهای نماز و روزه را
چونک لایبقی زمانین انتفی
این عَرَض های نماز و روزه و سایرعبادات، چون در دو زمان باقی نمی مانند پس، از میان می روند و منتفی می شوند. مولانا اصالت را به معنا و روح عبادات میدهد ولی لزوم صورت را نیز متذکر می شود "عَرَض در دو زمان باقی نمی ماند."
📘شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
همه جایی و ندانیم کجایی ای دوست
هیچ کس پا ننهادهست به سر منزل تو
دل عشاق به امید وصال تو خوش است
ره ندارند به جایی به جز از محفل تو
#فروغی_بسطامی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
هیچ کس پا ننهادهست به سر منزل تو
دل عشاق به امید وصال تو خوش است
ره ندارند به جایی به جز از محفل تو
#فروغی_بسطامی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
الا که از همگانت عزیزتر دارم
شکسته باد دلم، گر دل از تو بردارم
اگر چه دشمن جان منی، نمی دانم
چرا ز دوست ترت نیز، دوست تر دارم
#حسین_منزوی
# ا
شکسته باد دلم، گر دل از تو بردارم
اگر چه دشمن جان منی، نمی دانم
چرا ز دوست ترت نیز، دوست تر دارم
#حسین_منزوی
# ا
پیــش من امشب بمـــان فکر غرورت را نکن
ترک من کاری ندارد ... میکنی ... اما نکن
باغرور خود کمـــی صحبت بکن راضی شود
تو بگو که راضی ام این عشق را حاشا نکن
شیشـــه ی تــردید را بشکــن مرا بهتر ببین
از نگـــاه بیشتـــر برچشـــم مــن پـــــــروا نکن
دستهـــایم راببیـــن، می لـرزد از شـوق تنت
دیگــــر اعضــــای مــرا لــرزان زســر تا پا نکن
من که محوچشم چون دریای توهستم،دگر
رود اشکـــم را تمنـــــا می کنـــم دریــــــا نکن
گه نگاهت بردراست و گه به روی زرد من
نیست دیگر طاقتـی، اینگونه بامن تا نکن
بشکه ی باروتم امشب لااقل حــرفی بزن
باسکــــوتت آتشــی درسیـــنه ام برپــا نکن
در دلم جزمایه ی عشقت نمانده حاصلی
"# داور" بی مــــایه را قــــربانـــی دارا نکــن
#داود_بیدقداری
#داور
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ترک من کاری ندارد ... میکنی ... اما نکن
باغرور خود کمـــی صحبت بکن راضی شود
تو بگو که راضی ام این عشق را حاشا نکن
شیشـــه ی تــردید را بشکــن مرا بهتر ببین
از نگـــاه بیشتـــر برچشـــم مــن پـــــــروا نکن
دستهـــایم راببیـــن، می لـرزد از شـوق تنت
دیگــــر اعضــــای مــرا لــرزان زســر تا پا نکن
من که محوچشم چون دریای توهستم،دگر
رود اشکـــم را تمنـــــا می کنـــم دریــــــا نکن
گه نگاهت بردراست و گه به روی زرد من
نیست دیگر طاقتـی، اینگونه بامن تا نکن
بشکه ی باروتم امشب لااقل حــرفی بزن
باسکــــوتت آتشــی درسیـــنه ام برپــا نکن
در دلم جزمایه ی عشقت نمانده حاصلی
"# داور" بی مــــایه را قــــربانـــی دارا نکــن
#داود_بیدقداری
#داور
#پ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دل دیوانه ام هر شب
گریه های بی صدا دارد
میان حال و احوالش
لحظه هایی پر ماجرا دارد
گذشت آب سرش اما ،
هنوز می شمارد ثانیه ها را
خانه ای که،در و
پنجره اش،چشم به راه دارد
#محمـد_بشیرے
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
گریه های بی صدا دارد
میان حال و احوالش
لحظه هایی پر ماجرا دارد
گذشت آب سرش اما ،
هنوز می شمارد ثانیه ها را
خانه ای که،در و
پنجره اش،چشم به راه دارد
#محمـد_بشیرے
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جاهل ار با تو نماید همدلی
عاقبت زخمت زند از جاهلی
.....
#مثنوی_مولانا
گرفته از فرموده ی علی علیه السلام است:
'' از دوستی نادان بپرهیز چه او خواهد که تو را سود رساند لیکن دچار زیانت گرداند.''
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
عاقبت زخمت زند از جاهلی
.....
#مثنوی_مولانا
گرفته از فرموده ی علی علیه السلام است:
'' از دوستی نادان بپرهیز چه او خواهد که تو را سود رساند لیکن دچار زیانت گرداند.''
@Kafee_sheerr
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
همان کسی که سکوت مرا نشانه گرفت
همینکه حرف دلم شد فقط بهانه گرفت
چه حکمتیست که غم رو به هر طرف انداخت
بدون هیچ درنگی مرا نشانه گرفت
هزار مرتبه از خود به طعنه پرسیدم
چه شد که شعله عشقش چنین زبانه گرفت
هنوز خون به دلم از کسی که با لبخند
نشست و اشک مرا چون انار دانه گرفت
به جای دوست که یک عمر در خیالم بود
چه تلخ دست مرا مرگ عاشقانه گرفت
#محمدحسن_جمشیدی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
همینکه حرف دلم شد فقط بهانه گرفت
چه حکمتیست که غم رو به هر طرف انداخت
بدون هیچ درنگی مرا نشانه گرفت
هزار مرتبه از خود به طعنه پرسیدم
چه شد که شعله عشقش چنین زبانه گرفت
هنوز خون به دلم از کسی که با لبخند
نشست و اشک مرا چون انار دانه گرفت
به جای دوست که یک عمر در خیالم بود
چه تلخ دست مرا مرگ عاشقانه گرفت
#محمدحسن_جمشیدی
#ه
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بی تو با خود چه کنم با نم باران چه کنم.؟
با فشار غم و این طول خیابان چه کنم؟
گرگ وحشی دو چشمت هوس طعمه نداشت؟
قلب من بره و شب بی سگ چوپان چه کنم؟
درد بی همدمی و ازلت و یخ بستن روح!
کشته ما را تو بگو بابت درمان چه کنم؟
کفر زلفت زده چون آتش جانسوز به دل
قبله گم گشته، من تازه مسلمان چه کنم؟
در هواخواهی تو کوه کنم، گرچه بدم
بعد از آن با هوس خسرو. و خوبان چه کنم؟
با همه خوب و کمی شیطنت آمیز و لوند
نوحه خوان پیش منی! روضه و قرآن چه کنم؟!
از تب عشق تو بیمار شدم، سوخته ام!
استامینوبوس لب نیست! و درمان چه کنم؟
گفتمش یک کلمه! لطف بکن راست بگو
وای اگر عشق مرا رد کند آن آن چه کنم ؟
شهپر کوه غرور و پر احساس دلم..
با چنین وصف شدم صید و به زندان چه کنم؟
از قلل های تن و زلف چو زنجیر سیاه
حسرتی مانده به دل، نیست که آسان، چه کنم
سایه اش مانده به در، رفت و مرا با خود برد
من که نه، روح و روان، با تن بی جان چه کنم.؟
شوکران بود لبش، داد شبی، بعد از آن
جسم بیجان شده ام، پیش طبیبان چه کنم؟
هرکسی داده به من پند که او رفته دگر..
رفتنش کشت مرا! پند عزیزان چه کنم!
#فرهاد
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با فشار غم و این طول خیابان چه کنم؟
گرگ وحشی دو چشمت هوس طعمه نداشت؟
قلب من بره و شب بی سگ چوپان چه کنم؟
درد بی همدمی و ازلت و یخ بستن روح!
کشته ما را تو بگو بابت درمان چه کنم؟
کفر زلفت زده چون آتش جانسوز به دل
قبله گم گشته، من تازه مسلمان چه کنم؟
در هواخواهی تو کوه کنم، گرچه بدم
بعد از آن با هوس خسرو. و خوبان چه کنم؟
با همه خوب و کمی شیطنت آمیز و لوند
نوحه خوان پیش منی! روضه و قرآن چه کنم؟!
از تب عشق تو بیمار شدم، سوخته ام!
استامینوبوس لب نیست! و درمان چه کنم؟
گفتمش یک کلمه! لطف بکن راست بگو
وای اگر عشق مرا رد کند آن آن چه کنم ؟
شهپر کوه غرور و پر احساس دلم..
با چنین وصف شدم صید و به زندان چه کنم؟
از قلل های تن و زلف چو زنجیر سیاه
حسرتی مانده به دل، نیست که آسان، چه کنم
سایه اش مانده به در، رفت و مرا با خود برد
من که نه، روح و روان، با تن بی جان چه کنم.؟
شوکران بود لبش، داد شبی، بعد از آن
جسم بیجان شده ام، پیش طبیبان چه کنم؟
هرکسی داده به من پند که او رفته دگر..
رفتنش کشت مرا! پند عزیزان چه کنم!
#فرهاد
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
با دل دیوانه من یار باشی محشر است
من بیایم خانهات بیدار باشی محشر است
کرده باشی خویش را پنهان کنار پنجره
وای اگر مشتاق این دیدار باشی محشر است
بوسه هی از من بگیری از سر شب تا سحر
بشمری و غرق استغفار باشی محشر است
پیش از این گیلاسی لبهات را بوسیدهام
باز در اندیشه انکار باشی محشر است
چشمهای تو جهنم بوسههای تو بهشت
دوزخ آغوش من را یار باشی محشر است
دوست دارم مثل پروانه بگردم دور تو
تو شبیه مرکز پرگار باشی محشر است
من به قصد فتح چشمانت بیایم سخت نیست
صخرهای ناممکن و دشوار باشی محشر است
با تو من فهمیده بودم خانه داری مشکل است
تو پرستار من بیمار باشی محشر است
#ارس_آرامی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من بیایم خانهات بیدار باشی محشر است
کرده باشی خویش را پنهان کنار پنجره
وای اگر مشتاق این دیدار باشی محشر است
بوسه هی از من بگیری از سر شب تا سحر
بشمری و غرق استغفار باشی محشر است
پیش از این گیلاسی لبهات را بوسیدهام
باز در اندیشه انکار باشی محشر است
چشمهای تو جهنم بوسههای تو بهشت
دوزخ آغوش من را یار باشی محشر است
دوست دارم مثل پروانه بگردم دور تو
تو شبیه مرکز پرگار باشی محشر است
من به قصد فتح چشمانت بیایم سخت نیست
صخرهای ناممکن و دشوار باشی محشر است
با تو من فهمیده بودم خانه داری مشکل است
تو پرستار من بیمار باشی محشر است
#ارس_آرامی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آنقدر دوستت دارم
که خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم!
هر بار که می پرسی، چقدر؟!
با خودم فکر می کنم؛
دریا چطور
حساب موجهایش را نگه دارد؟!
پاییز از کجا بداند
هر بار چند برگ از دست میدهد؟!
ابرها چه می دانند
چند قطره باریده اند؟!
خورشید مگر یادش مانده
چند بار طلوع کرده است؟!
و من،
چطور بگویم که،
چقدر دوستت دارم..
#هستی_دارایی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
که خودم هم نمیدانم چقدر دوستت دارم!
هر بار که می پرسی، چقدر؟!
با خودم فکر می کنم؛
دریا چطور
حساب موجهایش را نگه دارد؟!
پاییز از کجا بداند
هر بار چند برگ از دست میدهد؟!
ابرها چه می دانند
چند قطره باریده اند؟!
خورشید مگر یادش مانده
چند بار طلوع کرده است؟!
و من،
چطور بگویم که،
چقدر دوستت دارم..
#هستی_دارایی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جسم و جان و هرچه هستم آنِ توست
حکم و فرمان ، جملگی فرمانِ توست
چون تو با من این چنین بودی به ظن
هم ز جان بیزار گشتم ، هم ز تن
خاک را بر سیم و زر کردیم ، چون
تو چنینی با من ، ای جان را سکون
تو که در جان و دلم جا می کُنی
این قَدَر از من تَبَرّا می کُنی؟
تو تبرّا کُن ، که هستت دستگاه
ای تبرّای تو را جان ، عذرخواه
بنده بر وفقِ تو ، دل افروخته است
هرچه گویی : پُخت ، گوید : سوخته است
کفر گفتم ، نِک به ایمان آمدم
پیشِ حُکمت از سرِ جان آمدم
خویِ شاهانۀ تو را نشناختم
پیشِ تو گُستاخ مَرکب تاختم
چون ز عفوِ تو چراغی ساختم
توبه کردم ، اعتراض انداختم
می نهم پیشِ تو شمشیر و کَفن
می کَشم پیشِ تو گردن را ، بزن
از فِراقِ تلخ می گویی سَخُن ؟
هرچه خواهی کن ، ولیکن این مکُن
در تو از من عذرخواهی هست سِر
با تو بی من ، او شفیعی مستمر
عذرخواهم در درونت خُلقِ توست
ز اعتمادِ او دلِ من جُرم جُست
رحم کن پنهان ز خود ای خشمگین
ای که خُلقت بِه ، ز صد مَن انگبین
#مولانا
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
حکم و فرمان ، جملگی فرمانِ توست
چون تو با من این چنین بودی به ظن
هم ز جان بیزار گشتم ، هم ز تن
خاک را بر سیم و زر کردیم ، چون
تو چنینی با من ، ای جان را سکون
تو که در جان و دلم جا می کُنی
این قَدَر از من تَبَرّا می کُنی؟
تو تبرّا کُن ، که هستت دستگاه
ای تبرّای تو را جان ، عذرخواه
بنده بر وفقِ تو ، دل افروخته است
هرچه گویی : پُخت ، گوید : سوخته است
کفر گفتم ، نِک به ایمان آمدم
پیشِ حُکمت از سرِ جان آمدم
خویِ شاهانۀ تو را نشناختم
پیشِ تو گُستاخ مَرکب تاختم
چون ز عفوِ تو چراغی ساختم
توبه کردم ، اعتراض انداختم
می نهم پیشِ تو شمشیر و کَفن
می کَشم پیشِ تو گردن را ، بزن
از فِراقِ تلخ می گویی سَخُن ؟
هرچه خواهی کن ، ولیکن این مکُن
در تو از من عذرخواهی هست سِر
با تو بی من ، او شفیعی مستمر
عذرخواهم در درونت خُلقِ توست
ز اعتمادِ او دلِ من جُرم جُست
رحم کن پنهان ز خود ای خشمگین
ای که خُلقت بِه ، ز صد مَن انگبین
#مولانا
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀