من دراین شب که بلندست
به اندازه حسرت زدگی
شعر چشمان تو را می خوانم...
چشم تو، چشمه ی شوق...
چشم تو، ژرفترین راز وجود...
برگ بید ست که با زمزمه جاری باد
تن به وارستن عمر ابدی می سپرد...
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به اندازه حسرت زدگی
شعر چشمان تو را می خوانم...
چشم تو، چشمه ی شوق...
چشم تو، ژرفترین راز وجود...
برگ بید ست که با زمزمه جاری باد
تن به وارستن عمر ابدی می سپرد...
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در میان من وتو فاصله هاست ، گاه می اندیشم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
گل به گل، سنگ به سنگِ این دشت
یادگاران تو اند
رفتهای اینک و هر سبزه و سنگ
در تمام در و دشت
سوگواران تواند
در دلم آرزوی آمدنت میمیرد
رفتهای اینک، اما آیا
باز برمیگردی؟
چه تمنای محالی دارم
خندهام میگیرد.
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گل به گل، سنگ به سنگِ این دشت
یادگاران تو اند
رفتهای اینک و هر سبزه و سنگ
در تمام در و دشت
سوگواران تواند
در دلم آرزوی آمدنت میمیرد
رفتهای اینک، اما آیا
باز برمیگردی؟
چه تمنای محالی دارم
خندهام میگیرد.
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
کاش با زورق اندیشه ، شبی ،
از شط گیسوی مواج تو ، من
بوسه زن بر سر هر موج گذر میکردم...
کاش بر آن شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم ...
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کاش با زورق اندیشه ، شبی ،
از شط گیسوی مواج تو ، من
بوسه زن بر سر هر موج گذر میکردم...
کاش بر آن شط مواج سیاه
همه ی عمر سفر می کردم ...
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز،
چارفصلش همه آراستگی است،
من چه می دانستم،
دل هرکس
دل نیست...
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز،
چارفصلش همه آراستگی است،
من چه می دانستم،
دل هرکس
دل نیست...
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ڪاش آن آینه ئے بودم من
ڪه به هر صبح تو را مے دیدم
مے ڪشیدم همه اندام #تو را در آغوش
سرو اندام تو
با آن همه پیچ
آن همه تاب
آنگه از باغ #تنت مے چیدم
گل صد #بوسه ے ناب.🦋
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ڪه به هر صبح تو را مے دیدم
مے ڪشیدم همه اندام #تو را در آغوش
سرو اندام تو
با آن همه پیچ
آن همه تاب
آنگه از باغ #تنت مے چیدم
گل صد #بوسه ے ناب.🦋
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وقتی تو نیستی
خورشید تابناک
شاید دگر درخششِ خود را
و کهکشان پیر، گردشِ خود را
از یاد میبرد
و هر گیاه
از رویشِ نباتی خود
بیگانه میشود
و آن پرندهای
کز شاخهی انار پریده
پرواز را
هر چند پر گشوده فراموش میکند...
وقتی تو با منی
گویی وجود من
سُکرآفرینِ نگاه تو را نوش می کند
چشم تو آن شرابِ خُلّر شیرازست
که هر چه مرد را مدهوش می کند.
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
خورشید تابناک
شاید دگر درخششِ خود را
و کهکشان پیر، گردشِ خود را
از یاد میبرد
و هر گیاه
از رویشِ نباتی خود
بیگانه میشود
و آن پرندهای
کز شاخهی انار پریده
پرواز را
هر چند پر گشوده فراموش میکند...
وقتی تو با منی
گویی وجود من
سُکرآفرینِ نگاه تو را نوش می کند
چشم تو آن شرابِ خُلّر شیرازست
که هر چه مرد را مدهوش می کند.
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
می سرایم
به امیدی
که تو خوانی ورنه
آخرین مصرع من
قافیه اش مردن بود...
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به امیدی
که تو خوانی ورنه
آخرین مصرع من
قافیه اش مردن بود...
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
محبوب من بیا
تا اشتیاق بانگ تو در جان خسته ام
شور و نشاط عشق برانگیزد
من غرق مستی ام
از تابش وجود تو در جام جان
چنین
سرشار هستی ام
من بازتاب صولت زیبایی تو ام
آیینه ی شکوه دلارایی تو ام......!!
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تا اشتیاق بانگ تو در جان خسته ام
شور و نشاط عشق برانگیزد
من غرق مستی ام
از تابش وجود تو در جام جان
چنین
سرشار هستی ام
من بازتاب صولت زیبایی تو ام
آیینه ی شکوه دلارایی تو ام......!!
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در سحرگاه سر از بالش خوابت بردار!
کاروان های فرو مانده ی خواب، از چشمت بیرون کن!
باز کن پنجره را!
تو اگر بازکنی پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زیبایی را
من تو را با خود تا خانه ی خود، خواهم برد
من تو را خواهم برد
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سرو رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را!
صبح دمید!
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
کاروان های فرو مانده ی خواب، از چشمت بیرون کن!
باز کن پنجره را!
تو اگر بازکنی پنجره را
من نشان خواهم داد
به تو زیبایی را
من تو را با خود تا خانه ی خود، خواهم برد
من تو را خواهم برد
باز کن پنجره را
من تو را خواهم برد
به سرو رود خروشان حیات
آب این رود به سرچشمه نمی گردد باز
بهتر آنست که غفلت نکنیم از آغاز
باز کن پنجره را!
صبح دمید!
#حمید_مصدق
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀