💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
آدمی دید است و باقی پوست است
دید آن است آن که دید دوست است

چون که دید دوست نبود کور به
دوست کاو باقی نباشد دور به

#مولوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
چون محمد پاک شد از نار و دود
هر کجا رو کرد وجه الله بود

چون رفیقی وسوسه ی بدخواه را
کی بدانی ثم وجه الله را

هر که را باشد ز سینه فتح باب
او ز هر شهری ببیند آفتاب

حق پدید است از میان دیگران
همچو ماه اندر میان اختران

#مولوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
چو او باشد دل دلسوز ما را
چه باشد شب چه باشد روز ما را

که خورشید ار فروشد ار برآمد
بس است این جان جان افروز ما را

تو مادرمرده را شیون میاموز
که استادست عشق آموز ما را

مدوزان خرقه ما را مدران
نشاید شیخ خرقه دوز ما را

همه کس بر عدو پیروز خواهد
جمال آن عدو پیروز ما را

همه کس بخت گنج اندوز جوید
ولیکن عشق رنج اندوز ما را

#مولوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
این دهان بستی دهانی باز شد
کو خورندهٔ لقمه‌های راز شد

گر ز شیر دیو تن را وابری
در فطام اوبسی نعمت خوردی

ترک‌جوشش شرح کردم نیم‌خام
از حکیم غزنوی بشنو تمام

در الهی‌نامه گوید شرح این
آن حکیم غیب و فخرالعارفین

غم خور و نان غم‌افزایان مخور
زانک عاقل غم خورد کودک شکر

قند شادی میوهٔ باغ غمست
این فرح زخمست وآن غم مرهمست

غم چو بینی در کنارش کش به عشق
از سر ربوه نظر کن در دمشق

عاقل از انگور می بیند همی
عاشق از معدوم شی بیند همی

جنگ می‌کردند حمالان پریر
تو مکش تا من کشم حملش چو شیر

زانک زان رنجش همی‌دیدند سود
حمل را هر یک ز دیگر می‌ربود

مزد حق کو مزد آن بی‌مایه کو
این دهد گنجیت مزد و آن تسو

گنج زری که چو خسپی زیر ریگ
با تو باشد ان نباشد مردریگ

پیش پیش آن جنازه‌ت می‌دود
مونس گور و غریبی می‌شود

بهر روز مرگ این دم مرده باش
تا شوی با عشق سرمد خواجه‌تاش

#دفتر_سوم
#مثنوی_معنوی
#مولوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
#مولوی

من جز احد صمد نخواهم
من جز ملک ابد نخواهم

جز رحمت او نبایدم نقل
جز باده که او دهد نخواهم

اندیشه عیش بی‌حضورش
ترسم که بدو رسد نخواهم

بی‌او ز برای عشرت من
خورشید سبو کشد نخواهم

من مایه باده‌ام چو انگور
جز ضربت و جز لگد نخواهم

از لذت زخم‌هاش جانم
یک ساعت اگر رهد نخواهم

وقت است که جان شویم خالص
کاین زحمت کالبد نخواهم

احمد گوید برای روپوش
از احمد جز احد نخواهم

مجموع همه است شمس تبریز
حق است که من عدد نخواهم


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
#مولوی*

گل گفت مرا نرمی از خار چه می‌جویی
گفتم که در این سودا هشیار چه می‌جویی

گفتا که در این سودا دلدار تو کو بنما
گفتم نشدی بی‌دل دلدار چه می‌جویی

گفتا هله مستانه بنما ره خمخانه
گفتم که برو طفلی خمار چه می‌جویی

گفتا ز چه بی‌هوشی بنمای چه می‌نوشی
گفتم برو ای مسکین هشدار چه می‌جویی

گفتا که چه گلزار است کز وی نرسد بویی
گفتم اگرت بو نیست گلزار چه می‌جویی

گفتا که وفاجویان خوابی است که می‌بینند
گفتم که خیال خواب بیدار چه می‌جویی



❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صد گونه نماز است و رکوع است و سجود
آن را که جمالِ دوست باشد محراب

#مولوی🌹

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
با درد بساز چون دوای تو منم
در کس منگر که آشنای تو منم

گر کشته شوی مگو که من کشته شدم
شکرانه بده که خونبهای تو منم

#مولوی



❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بانگ برآمد ز خرابات من
چرخ دوتا شد ز مناجات من

عاقبت امر ظفر دررسید
یار درآمد به مراعات من

یا رب یا رب که چه سان می‌کند
دلبر بی‌کفو مکافات من

طاعت و ایمان کند آن کیمیا
غفلت و انکار و جنایات من

قصر دهد از پی تقصیر من
زله دهد از پی زلات من

جوش نهد در دل دریا و کوه
از تبش روز ملاقات من

گر نبدی پرده خیالات خلق
سوخته بودی ز خیالات من

در سپه جان زندی زلزله
طبل و علم نعره و هیهات من

در افق چرخ زدی شعله‌ها
نیم شبان آتش میقات من

#مولوی»دیوان کبیر


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلا تو شهد منه در دهان رنجوران
حدیث چشم مگو با جماعت کوران

اگر چه از رگ گردن به بنده نزدیک است
خدای دور بود از بر خدادوران

درون خویش بپرداز تا برون آیند
ز پرده‌ها به تجلی چو ماه مستوران

اگر چه گم شوی از خویش و از جهان این جا
برون خویش و جهان گشته‌ای ز مشهوران

اگر تو ماه وصالی نشان بده از وصل
ز ساعد و بر سیمین و چهره حوران

وگر چو زر ز فراقی کجاست داغ فراق
چنین فسرده بود سکه‌های مهجوران

چو نیست عشق تو را بندگی به جا می‌آر
که حق فرونهلد مزدهای مزدوران

بدانک عشق خدا خاتم سلیمانی است
کجاست دخل سلیمان و مکسب موران

لباس فکرت و اندیشه‌ها برون انداز
که آفتاب نتابد مگر که بر عوران

پناه گیر تو در زلف شمس تبریزی
که مشک بارد تا وارهی ز کافوران

#مولوی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز

مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
#سعدی

ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
#حافظ

همه ساله بخت تو پیروز باد
همه روزگار تو نوروز باد
#فردوسی

شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی
#مولوی

بهاری داری از وی بر خور امروز
که هر فصلی نخواهد بود نوروز
#نظامی

نظر به روی تو هر بامداد نوروزی ست
شب فراق تو هر شب که هست یلدایی ست
#سعدی

زمستان است و بی برگی، بیا ای باد نوروزم
بیابان است و تاریکی بیا ای قرص مهتابم
#سعدی

برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می کند گل افشان
#سعدی

آن شب که تو در کنار مایی روز است
وآن روز که با تو می رود نوروز است
#سعدی

بیار ای باد نوروزی نسیم باغ پیروزی
که بوی عنبرآمیزش به بوی یار می ماند
#سعدی

گر اثر روی تو سوی گلستان رسد
باد صبا رد کند تحفه ی نوروز را
#خاقانی

خسروا روزت همه نوروز باد
وز طرب شب های عمرت روز باد
#انوری

بیار آن باده تا دل را به نور او بر افروزم
که بوی دوست می آرد نسیم باد نوروزم
#اوحدی

جدا از رویت از ماه دل افروز
نه روز از شو شناسم نه شو از روز
وصالت گر مرا گردد میسر
همه روزم شود چون عید نوروز
#باباطاهر

می و معشوق و عشق و روز نوروز
ز توبه توبه باید کرد امروز
#عطار

عید قربان من آن دم که فدای تو شوم
عید نوروز که آیی به مبارک بادم
#فیض_کاشانی

@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صد چشم وام خواهم تا در تو بنگرم
این وام از کی خواهم و آن چشم خود که راست

#مولوی🌹
❀═‎‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀