💖کافه شعر💖
2.51K subscribers
4.36K photos
2.9K videos
12 files
1.01K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
روسری را باز کردی، رونمایی خلق شد
شانه را برداشتی از مو، رهایی خلق شد

جانِ بسیاری فدا شد بر خمِ ابروی تو...
کم کمک عنوان مخصوصِ فدایی خلق شد

از تماشایِ سکانسِ ویژه یِ لبخند تو
صحنه هایِ بی نظیرِ سینمایی خلق شد

رد شدن در آزمونِ عشق تو رایج شد و…
استرس در امتحان هایِ نهایی خلق شد

دوری ات بیماریِ خاموش دنیا شد و زود
مرگِ مخفیِ با غمِ تلخ ِجدایی خلق شد

عاشقان دلتنگی ات را شاعری کردند وُ بعد
نغمه هایِ جانگدازِ بینوایی خلق شد

ناگهان دیدی مرا، قلبم تماما ایستاد…
این چنین در من شکوهِ آشنایی خلق شد!


#جواد_مزنگی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
خورشید صبح آمده تا با تمام عشق






برچیند از جمال تو لبخند دیگری

#جواد_مزنگی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
خورشید صبح آمده تا با تمام عشق

برچیند از جمال تو لبخند دیگری

#جواد_مزنگی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
تو صبح دل انگیزی و با شور فراوان
خورشید طلا ریخته هر روز به پایت

بگذار که این شانه به یک عطرِ دلآویز
خوش بو شود از بازی موهای رهایت


ُ#جواد_مزنگی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
چشم جادویی و موهایِ رها از روسری
روی لب ها رنگِ سرخ و شکلِ موها پَرپَری

مثل شمشیری که با یک ضربه آدم می کشد
قاتلی، آدمکشی ، اما به طرزِ دیگری

تو بدونِ شک چنان خوبی که در یک ثانیه
آبرویِ جمعِ بت های جهان را می بَری

یا به قولِ شاعرانِ روزگارانِ کهن
پرده یِ ایمانِ اهلِ ادّعا را می دَری

با توجه به نگاهِ نافذ و ابروی خاص
از تمامِ دخترانِ آنچنانی برتری

دختر سالی اگر شایسته سالاری کنند
نمره ات بالاترین حدّ کلاسِ دلبری

لایقِ نامِ خدایانی تو، زیرا گفته اند:
«قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری»

تو بجایِ من قضاوت کن که آیا ممکن است
رد شوم از روبه رویت بی خیال و سرسری؟

#جواد_مزنگی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️

تو صبح دل‌انگیزی و با شورِ فراوان
خورشید طلا ریخته هر روز به پایت

بگذار که این شانه به یک عطرِ دلآویز
خوش‌بو شود از بازیِ موهایِ رهایت

#جواد_مزنگی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
پرچمِ مرگِ مرا حالا دگر بر بام کن
لطف کن با دستهایِ خود مرا اعدام کن
 
من گذشتم از شفای تو ، محبت کن طبیب
مرگ را تجویزِ این بیمارِ بدفرجام کن
 
لااقل حالا که این اندازه بیزاری ز من
نفرتت را با بیان جمله ای اعلام کن
 
قلب من مالِ تو باشد ، باقیِ جسم مرا
سهمِ صدها گرگِ آدم خوارِ خون آشام کن
 
اتهامم عشق–من محکوم–قاضی هم تو باش
حکم اعدام–اعتراضی نیست–پس اقدام کن
 
روح من حتی اگر از کشورِ مهرت گریخت
دستگیرش کن به زندان ابد اعزام کن
 
چون به دستانِ تو مردن آخرِ آرامش است
پس محبت کن مرا با دست خود آرام کن

#جواد_مزنگی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
یک دقیقه زل زدن در چشم زیبای تو چند ؟
افتخار ناز پیچ و تاب موهای تو چند ؟

حال چون آرامشت سهم کسی غیر من است
غرق گشتن در هجوم موج غمهای تو چند ؟

در شمال شهر عشقت زندگی رویایی است
گوشه ی پرت جنوب شهر دنیای تو چند ؟

بهره برداری ز مهرت حق از ما بهتران
بسته ای از غصه ها و درد و دعوای تو چند ؟

ذوق شعر آنچنانی نیست در فهرست من
حق ماندن با تب داغ غزلهای تو چند ؟

مهر در کانون گرم خانواده سهم تو
شب نشینی در تگرگ سخت سرمای تو چند ؟

خنده در مهتاب و نور ماه ارزانی تو
اشک در تاریکی سنگین شبهای تو چند ؟

زیرکی در عاشقی را من نخواهم خواستن
کند ذهنی در جواب یک معمای تو چند ؟

نازنین ، خوش قد و بالا ، مهربانی مال تو
یک نگاه مهربان بر قد و بالای تو چند ؟

قدرت من در خرید "دوستت دارم " کم است
جمله های تلخ و غمگین سخنهای تو چند ؟

جشن در ویلای ساحل آنقدر جذاب نیست
مرگ در دلتنگی غمگین دریای تو چند ؟

#جواد مزنگی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
با دستِ تو پاشیده غزل بر همه آفاق

مِهرت شده در خاطرِ من عاملِ اِشراق

 

در راه عبورت همه جا همهمه یِ شوق

زینت شده یک عالمه گل گوشه یِ هر طاق

 

شیرینیِ لبخندِ تو با شیوه یِ مخصوص

شوریدگی آورده به مهمانیِ عشّاق

 

گرمایِ نگاهت تبِ قشلاقِ جنوب است

کنج خُنکِ سایه یِ تو لذّتِ یِیلاق

 

قلبی است در این سینه که با عشق به نامت

ششدانگ سند خورده و ثابت شده بُنچاق

 

تنها نه من از مویِ رهایِ تو در آشوب

دنیا شده بر رویِ تو دلداده و مشتاق

 

افسون خیالت شده چون قندِ مُکرّر

موضوع غزل سازی هر شاعرِ خَلّاق

 

توصیفِ دل آرایی ات اینگونه قشنگ است:

اسطوره یِ زیبایی و عَلّامه یِ اخلاق!

#جواد_مزنگی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
همیشه در غم این واژه های تکراری
.
دلیل روشن آرامش منی ای عشق
.
هزار ولوله دیدم میان عمر، اما
.
تو بیکرانه ی آسایش منی ای عشق
.
#جواد_مزنگی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
جاری شده ام که در مسیرت باشم

درگیر هوای بی نظیرت باشم

هر مرتبه آهوانه تر می خواهم

صیاد شوی و من اسیرت باشم!


#جواد_مزنگی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
دنیا بدون نام تو حتما غزل نداشت
.
تلخی محض بود و کمی هم عسل نداشت
.
شاید زبان عشق زمین بی کلام تو
.
جز واژه های بی هنر مبتذل نداشت
.
بی ناز چشم های تو دنیای عاشقی
.
راهی به آفرینش ضرب المثل نداشت

قلبم ربات گونه در این سینه می تپید
.
در تست های عاشقی عکس العمل نداشت
.
لرزیده بارها دلم از خنده های تو
.
قبلاً گمان کنم که جهانم گسل نداشت
.
قبل از حضور روی تو در باغ روزگار
.
گل در میان آدمیان یک بدل نداشت

#جواد_مزنگی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شاهنشهِ شهر آفتاب است پدر
دارایی بی حد و حساب‌است پدر

هم قافیه با تمام زیبایی ها
شایسته‌ی شعرهای ناب‌است پدر...


#جواد_مزنگی

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
از غصه ی روزگارمان بیماریم

بر صورتمان همیشه ماتم داریم

خوشحالی ما گم شده ی تاریخ است

ما مردم دردهای پر تکراریم...

#جواد_مزنگی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بر چهره‌ی خود، حالِ تو را می‌گیرد
تاثیری از احوالِ تو را می‌گیرد

کولی شده؛ هر گوشه‌کناری این دل
با نیت خود، فال تو را می‌گیرد

#جواد_مزنگی




❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
جانی و در خاطرم شاید از آن هم بیشتر!

یک هوا از دلبر و آرام جان هم بیشتر!

با منی تویِ اتاقِ آبیِ احساس هام

مهربانم با تو! نه!! از مهربان هم بیشتر!

نوتری هر بار در مصراع ها، در بیت ها

از زبانِ روز و هر فرمِ بیان هم بیشتر

صد هنر در آستین خنده ی زیبای توست

از تمامِ موزه هایِ این جهان هم بیشتر

واژه لازم نیست! وقتی با توام، بی اختیار

چشم شاعر می شود! از صد زبان هم بیشتر

#جواد_مزنگی


@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌🌸 ⃟ ‌‌‌‌🌸═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو برو، تا همه ی شهر جهنم بشود!
خانه مانند پس از زلزله ی بم بشود!

بعد بار سفرت، حضرت پیغمبر من
در دلم آتش نمرود فراهم بشود!

سر صبری که مراهست پس از یک دوسه روز
پیش پای غم دلتنگی تو خم بشود

کاخ زیبای زمانی که تو در پیش منی
بی در و پیکر و آشفته و درهم بشود

بعد تو هیچ مهم است مگر قافیه یا
غزل آلوده ی آرایه ی مبهم بشود

لااقل بعد سفر کردن تلخت مگذار
سایه ی خواستنت از سر من کم بشود

#جواد_مزنگی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
با تو می‌مانم که از نام تو دل آذین شود
تا که شرح عشقمان یک قصه‌ی دیرین شود

آن قَدَر شور از دلم صَرفِ نگاهت میکنم
تا تمام تلخی چشمان تو شیرین شود

آنچنان پر شور می‌رقصم که از تأثیر آن
موجِ موهایِ تو هم یک جور آهنگین شود

مطـمئنم هم زمان با دیدنِ لبخندِ تو
چشم‌هایم روبروی هر غمی رویین شود

جالب است اینکه فقط کافی‌ست تا نام تو را
بر زبان آرم که از آن خانه عطرآگین شود

"دوستَت دارم" اگر جزوِ گناهان من است
دوست دارم تا گناهم باز هم سنگین شود!

#جواد_مزنگی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
چون تو لبخند زدی ، فرم غزل ساخته شد
سخنت شهد و شکر ریخت ، عسل ساخته شد

دستهایت چو مرا لایق آغوش تو دید
واژه ی گرم و طلایی بغل ساخته شد

از همان روز که گل مثل تو آرایش کرد
کار تقلیدی و مفهوم بدل ساخته شد

شاید از تابش نور تو در آغاز وجود
هاله ای نور در اطراف زحل ساخته شد

در ملاقات نخست بشری با غم تو
شعر پاکی به بلندای ازل ساخته شد

در همان لحظه که گفتند مبادا بروی
ترس از مردن با دست اجل ساخته شد

با همان شیوه ی پر حکمت گفتاری تو
بین مردم ادبیات مثل ساخته شد

بر سر اینکه تو در کوی که مهمان باشی
بین عشاق جهان جنگ و جدل ساخته شد

#جواد_مزنگی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
همواره میان راه آگاهی باش
شادی کن و آنچنان که می خواهی باش

بی عشق چراغ زندگی روشن نیست
برخیز و به سوی عاشقی راهی باش


#جواد_مزنگی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀