طبال! بزن، بزن که نابود شدم
بر " تار " غروب زندگی، " پود " شدم
عمرم همه رفت، خفته در کوره ی مرگ
آتش زده ، استخوان بی دود شدم
#کارو
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
بر " تار " غروب زندگی، " پود " شدم
عمرم همه رفت، خفته در کوره ی مرگ
آتش زده ، استخوان بی دود شدم
#کارو
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
دوش مست و بیخبر بگذشتم از ویرانهای
در سیاهی ، چشم مستم خیره شد بر خانهای
چون نگه کردم درون خانه از آن پنجره
صحنهای دیدم که قلبم سوخت چون جانانهای
کودکی از سوز سرما می زند دندان به هم
مردکی کور و فلج افتادهای در یک گوشهای
دختری مشغول عیش و نوش با بیگانهای
مادری مات و پریشان مانده چون دیوانهای
چون که فارغ گشت ازعیش ونوش آن مردپلید
قصد رفتن کرد با حالت جانانهای
دست در جیب کرد و زآن همه پول درشت
داد به دختر زآن همه پول درشت چند دانهای
بر خودم لعنت فرستادم که هر شب تا سحر
میروم مست و شتابان سوی هر میخانهای
من در این میخانه، آن دختر ز فقر
میفروشد عصمتش را بهر نان خانهای
از #کارو_دردریان
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
در سیاهی ، چشم مستم خیره شد بر خانهای
چون نگه کردم درون خانه از آن پنجره
صحنهای دیدم که قلبم سوخت چون جانانهای
کودکی از سوز سرما می زند دندان به هم
مردکی کور و فلج افتادهای در یک گوشهای
دختری مشغول عیش و نوش با بیگانهای
مادری مات و پریشان مانده چون دیوانهای
چون که فارغ گشت ازعیش ونوش آن مردپلید
قصد رفتن کرد با حالت جانانهای
دست در جیب کرد و زآن همه پول درشت
داد به دختر زآن همه پول درشت چند دانهای
بر خودم لعنت فرستادم که هر شب تا سحر
میروم مست و شتابان سوی هر میخانهای
من در این میخانه، آن دختر ز فقر
میفروشد عصمتش را بهر نان خانهای
از #کارو_دردریان
💖🧚🧚♀💖
@Kafee_sheerr💖💖
Dargın Değilim
Fahir Atakoglu
شب است و ماه می رقصد
ستاره نقره می پاشد
نسیم پونه و عطر شقایق ها
ز لبهای هوس الود زنبق های وحشی
بوسه می چیند...!
#کارو
#Fahir_Atakoğlu
#آرامش_شبانگاهی_با_موزیک
#شبتون_مهتابی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
ستاره نقره می پاشد
نسیم پونه و عطر شقایق ها
ز لبهای هوس الود زنبق های وحشی
بوسه می چیند...!
#کارو
#Fahir_Atakoğlu
#آرامش_شبانگاهی_با_موزیک
#شبتون_مهتابی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
به یاد کارو
۱۶ آبان ۱۳۰۶
۲۷ تیر ۱۳۸۶
« به خاطر قلوب درهم شکستۀ انسان ها
قلوب آکنده از عشق و
به خون آغشتۀ انسان ها
به خاطر حسرت...
حسرت گمگشته، در امواج سرشک
سرشک سرگردان، در ظلمت زندان ها ...(کارو)»
#شعری_از کارو دِردِریان
داستان عشق من
_______
سرنوشتی مبهم
سرگذشتی مرموز
سرنوشت از من
سرگذشت از اوست
ولی هزار افسوس
آخ هزار افسوس
كه سرنوشت من
سرگذشت اوست
#کارو
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
۱۶ آبان ۱۳۰۶
۲۷ تیر ۱۳۸۶
« به خاطر قلوب درهم شکستۀ انسان ها
قلوب آکنده از عشق و
به خون آغشتۀ انسان ها
به خاطر حسرت...
حسرت گمگشته، در امواج سرشک
سرشک سرگردان، در ظلمت زندان ها ...(کارو)»
#شعری_از کارو دِردِریان
داستان عشق من
_______
سرنوشتی مبهم
سرگذشتی مرموز
سرنوشت از من
سرگذشت از اوست
ولی هزار افسوس
آخ هزار افسوس
كه سرنوشت من
سرگذشت اوست
#کارو
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دوش مست و بیخبر بگذشتم از ویرانهای
در سیاهی شب، چشم مستم خیره شد بر خانهای
چون نگه کردم درون خانه از آن پنجره
صحنهای دیدم که قلبم سوخت چون جانانهای
کودکی از سوز سرما می زند دندان به هم
مردکی کور و فلج افتادهای در یک گوشهای
دختری مشغول عیش و نوش با بیگانهای
مادری مات و پریشان مانده چون دیوانهای
چون که فارغ گشت از عیش و نوش آن مرد پلید
قصد رفتن کرد با حالت جانانهای
دست در جیب کرد و زآن همه پول درشت
داد به دختر زآن همه پول درشت چند دانهای
بر خودم لعنت فرستادم که هر شب تا سحر
میروم مست و شتابان سوی هر میخانهای
من در این میخانه، آن دختر ز فقر
میفروشد عصمتش را بهر نان خانهای
#کارو
- بهای نان
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در سیاهی شب، چشم مستم خیره شد بر خانهای
چون نگه کردم درون خانه از آن پنجره
صحنهای دیدم که قلبم سوخت چون جانانهای
کودکی از سوز سرما می زند دندان به هم
مردکی کور و فلج افتادهای در یک گوشهای
دختری مشغول عیش و نوش با بیگانهای
مادری مات و پریشان مانده چون دیوانهای
چون که فارغ گشت از عیش و نوش آن مرد پلید
قصد رفتن کرد با حالت جانانهای
دست در جیب کرد و زآن همه پول درشت
داد به دختر زآن همه پول درشت چند دانهای
بر خودم لعنت فرستادم که هر شب تا سحر
میروم مست و شتابان سوی هر میخانهای
من در این میخانه، آن دختر ز فقر
میفروشد عصمتش را بهر نان خانهای
#کارو
- بهای نان
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀