آن گل که تیغ غمزه او ساخت کار من
امروز دسته گل بنهد بر مزار من
در بحر عشق غرقه به حسرت از آن شدم
کان ساحل امید نشد در کنار من
بگریست زارزار بخاکم ولی چه سود
وقتی که کارزار غمش ساخت کار من
مغرور شد به دولت ناپایدار حُسن
غافل ز عشق بی خلل پایدار من
هر چند چشم بسته ام از روی هر چه هست
دنبال اوست دیده شب زنده دار من
منشین بخاک من که بخاکم نشانده ای !
ترسم که دامن تو بگیرد غبار من
ترسم شکار دام هوا و هوس شوی
ای صید خال و خط که نگشتی شکار من
هر کس بیادگار نشانی ز خود گذاشت
نام شهید عشق تو شد یادگار من
خسرو بپاس آن که به دریا زدم دلی
امروز گشت گوهر اشکی نثار من
#خسرو_فیضی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
امروز دسته گل بنهد بر مزار من
در بحر عشق غرقه به حسرت از آن شدم
کان ساحل امید نشد در کنار من
بگریست زارزار بخاکم ولی چه سود
وقتی که کارزار غمش ساخت کار من
مغرور شد به دولت ناپایدار حُسن
غافل ز عشق بی خلل پایدار من
هر چند چشم بسته ام از روی هر چه هست
دنبال اوست دیده شب زنده دار من
منشین بخاک من که بخاکم نشانده ای !
ترسم که دامن تو بگیرد غبار من
ترسم شکار دام هوا و هوس شوی
ای صید خال و خط که نگشتی شکار من
هر کس بیادگار نشانی ز خود گذاشت
نام شهید عشق تو شد یادگار من
خسرو بپاس آن که به دریا زدم دلی
امروز گشت گوهر اشکی نثار من
#خسرو_فیضی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
از لعل آبدار تو نعلم برآتشست
زان رو دلم چو زلف سیاهت مشوشست
دیشب بخواب زلف خوشت را کشیدهام
زانم هنوز رشتهٔ جان در کشاکشست
هر لحظه دل به حلقهٔ زلفت کشد مرا
یا رب کمند زلف سیاهت چه دلکشست
#خواجوی_کرمانی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
زان رو دلم چو زلف سیاهت مشوشست
دیشب بخواب زلف خوشت را کشیدهام
زانم هنوز رشتهٔ جان در کشاکشست
هر لحظه دل به حلقهٔ زلفت کشد مرا
یا رب کمند زلف سیاهت چه دلکشست
#خواجوی_کرمانی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
بیا به خانهی آلالهها سری بزنیم
ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم
به یك بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم
سری به مجلس سوگ كبوتری بزنیم
شبی به حلقهی درگاه دوست دل بندیم
اگر چه وا نكند، دست كم دری بزنیم
تمام حجم قفس را شناختیم، بس است
بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم
به اشك خویش بشوییم آسمانها را
ز خون به روی زمین رنگ دیگری بزنیم
اگر چه نیت خوبیست زیستن اما
خوشا كه دست به تصمیم بهتری بزنیم
#قیصر_امین_پور
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ز داغ با دل خود حرف دیگری بزنیم
به یك بنفشه صمیمانه تسلیت گوییم
سری به مجلس سوگ كبوتری بزنیم
شبی به حلقهی درگاه دوست دل بندیم
اگر چه وا نكند، دست كم دری بزنیم
تمام حجم قفس را شناختیم، بس است
بیا به تجربه در آسمان پری بزنیم
به اشك خویش بشوییم آسمانها را
ز خون به روی زمین رنگ دیگری بزنیم
اگر چه نیت خوبیست زیستن اما
خوشا كه دست به تصمیم بهتری بزنیم
#قیصر_امین_پور
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آه اینک از نسیم تازه تبسمی
ناگهان جوانه میکند
از میان این جوانه ها
جان او چو مرغکی ترانه خوان
سر برون ز آشیانه میکند
در چنین فضای دلپذیر
دل هوای شعر عاشقانه می کند
#فریدون_مشیری
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ناگهان جوانه میکند
از میان این جوانه ها
جان او چو مرغکی ترانه خوان
سر برون ز آشیانه میکند
در چنین فضای دلپذیر
دل هوای شعر عاشقانه می کند
#فریدون_مشیری
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سکوت کردم و فهماندمش عذاب ایناست
همیشه پرسش ناگفته را جواب ایناست
به نعره خواست به آرامشم خطی بکشد
سکوت کردم و دریافت، بازتاب ایناست
شکسته بود ولی مویهوار میخندید
که چهرهباخته را آخرین نقاب ایناست
به مهر گفتمش آرامباش و صحبت کن
که در طریق سخن حُسنِ انتخاب ایناست
نشاندمش که بخوان_خواند و همسکوتم شد
پیامِ نیمهی ناخواندنِ کتاب ایناست
سوال کرد که با من چه کردهای؟ گفتم:
کمی سکوت...چنین کردمان مُجاب ایناست
من و تو درکِ سکوت همایم ، تا هستیم
که جاودانگی لحظههای ناب ایناست
#محمدعلی_بهمنی
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
همیشه پرسش ناگفته را جواب ایناست
به نعره خواست به آرامشم خطی بکشد
سکوت کردم و دریافت، بازتاب ایناست
شکسته بود ولی مویهوار میخندید
که چهرهباخته را آخرین نقاب ایناست
به مهر گفتمش آرامباش و صحبت کن
که در طریق سخن حُسنِ انتخاب ایناست
نشاندمش که بخوان_خواند و همسکوتم شد
پیامِ نیمهی ناخواندنِ کتاب ایناست
سوال کرد که با من چه کردهای؟ گفتم:
کمی سکوت...چنین کردمان مُجاب ایناست
من و تو درکِ سکوت همایم ، تا هستیم
که جاودانگی لحظههای ناب ایناست
#محمدعلی_بهمنی
#س
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دوش، چون گردون کنار خويش پر خون يافتم
مرکزِ دل از محيط چرخ بيرون يافتم
ديدۀ اخترشمارِ من ز تيزیّ نظر
سُفت هر گوهر که در دريای گردون يافتم
چون برابر کردم اشک خود به دريا در شمار
کز شمردن اشک خود افزون در افزون يافتم
چون هم از دل می کشم اشک و هم از خون جگر
لاجرم اين اشک دلکش را جگرگون يافتم
چون بهار عمر را ليلی به کام دل نبود
هر بهاری در غم ليليش مجنون يافتم
در همه عمر از فلک معجون دردی خواستم
خون دل با خاکِ ره بنگر که معجون يافتم
چون نبود از فرق من تا خاک فرقی بيشتر
خاک بر سر ريختم، زين فرق کاکنون يافتم
سيرم از خلقی که خون يکدگر را تشنه اند
گر به رفعت خلق را گردان گردون يافتم
تا که ساقیّ جهان عطار را يک دُرد داد
صد هزاران دُرد با يک درد مقرون يافتم
#غزلی_از
#عطار
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
مرکزِ دل از محيط چرخ بيرون يافتم
ديدۀ اخترشمارِ من ز تيزیّ نظر
سُفت هر گوهر که در دريای گردون يافتم
چون برابر کردم اشک خود به دريا در شمار
کز شمردن اشک خود افزون در افزون يافتم
چون هم از دل می کشم اشک و هم از خون جگر
لاجرم اين اشک دلکش را جگرگون يافتم
چون بهار عمر را ليلی به کام دل نبود
هر بهاری در غم ليليش مجنون يافتم
در همه عمر از فلک معجون دردی خواستم
خون دل با خاکِ ره بنگر که معجون يافتم
چون نبود از فرق من تا خاک فرقی بيشتر
خاک بر سر ريختم، زين فرق کاکنون يافتم
سيرم از خلقی که خون يکدگر را تشنه اند
گر به رفعت خلق را گردان گردون يافتم
تا که ساقیّ جهان عطار را يک دُرد داد
صد هزاران دُرد با يک درد مقرون يافتم
#غزلی_از
#عطار
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
چشم تو خواب میرود یا که تو ناز میکنی
نی به خدا که از دغل، چشـم فراز میکنی
چشم ببستهای که تا خواب کنی حریف را
چونک بخفت، بر زرش دســت دراز میکنی
#حضرت_مولانا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
نی به خدا که از دغل، چشـم فراز میکنی
چشم ببستهای که تا خواب کنی حریف را
چونک بخفت، بر زرش دســت دراز میکنی
#حضرت_مولانا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
سر نیست کز تو بر سرِ خنجر نمی شود
تا سر نمی شود غمت از سر نمی شود
هر دم به تیرِ غمزه بریزی هزار خون
واین طرفه تر که تیغ تو خود تر نمی شود
سلطان نیکوانی و بیداد می کنی
می کن که دست شحنه به تو در نمی شود
انصافِ من ز تو که ستاند؟ که در جهان
داور نماند کز تو به داور نمی شود
روزم فرو شد از غم و در کوی عشق تو
این دود جز ز روزن من بر نمی شود
روزی هزار بار بخوانم کتابِ صبر
گوشم به تست لاجرم از بر نمی شود
کردم هزار یارب و در تو اثر نکرد
یارب، مگر سعادت یاور نمی شود
#خاقانی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا سر نمی شود غمت از سر نمی شود
هر دم به تیرِ غمزه بریزی هزار خون
واین طرفه تر که تیغ تو خود تر نمی شود
سلطان نیکوانی و بیداد می کنی
می کن که دست شحنه به تو در نمی شود
انصافِ من ز تو که ستاند؟ که در جهان
داور نماند کز تو به داور نمی شود
روزم فرو شد از غم و در کوی عشق تو
این دود جز ز روزن من بر نمی شود
روزی هزار بار بخوانم کتابِ صبر
گوشم به تست لاجرم از بر نمی شود
کردم هزار یارب و در تو اثر نکرد
یارب، مگر سعادت یاور نمی شود
#خاقانی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ما باز دگر باره برَستیم ز غم ها
در بادیهٔ عشق نهادیم قدم ها
کندیم ز دل بیخِ هواها و هوس ها
دادیم به خود راهِ بلاها و الم ها
اوّل به تکلّف بنوشتیم کتب ها
و آخر ز تحیّر بشکستیم قلم ها
لبّیک زدیم از سرِ دعوی چو سنایی
بر عقل زدیم از جهتِ عجز رقم ها
اسباب صنم هاست، چو اِحرام گرفتیم
در شرط نباشد که پرستیم صنم ها.
#سنایی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در بادیهٔ عشق نهادیم قدم ها
کندیم ز دل بیخِ هواها و هوس ها
دادیم به خود راهِ بلاها و الم ها
اوّل به تکلّف بنوشتیم کتب ها
و آخر ز تحیّر بشکستیم قلم ها
لبّیک زدیم از سرِ دعوی چو سنایی
بر عقل زدیم از جهتِ عجز رقم ها
اسباب صنم هاست، چو اِحرام گرفتیم
در شرط نباشد که پرستیم صنم ها.
#سنایی
#م
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
برگ پاییزم، ز چشم باغبان افتاده ام،
خوار در جولانـْگه ِ باد خزان افتاده ام
اشک ابرم کاینچنین بر خاک ره غلتیده ام
واژگون بختم، ز چشم آسمان افتاده ام
قطره یی بر خامهٔ تقدیر بودم - رو سیاه -
بر سپیدی های اوراق زمان افتاده ام
جای پای رهرو ِ عشقم، مرا نشناخت کس
بر جبین خاک، بی نام و نشان افتاده ام
روزگاری شمع بودم، سوختم، افروختم
غرق اشک خود، کنون چون ریسمان افتاده ام
کوه پا برجا نِیم، سرگشته ام، آواره ام
پیش راه باد، چون ریگ روان اقتاده ام
شاخهٔ سر درهمم، گر بر بلندی خفته ام
جفت خاک ره، چون نقش سایبان افتاده ام
استوارم سخت، چون زنجیر و رسوا پیش خلق
همچنان از این دهان در آن دهان افتاده ام
قطره یی بی رنگ بودم، نور عشق از من گذشت
بر سپهر نام، چون رنگین کمان افتاده ام
آه، سیمین، نغمه های سینه سوز عشق را
این زمان آموختندم کز زبان افتاده ام
#سیمین_بهبهانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
خوار در جولانـْگه ِ باد خزان افتاده ام
اشک ابرم کاینچنین بر خاک ره غلتیده ام
واژگون بختم، ز چشم آسمان افتاده ام
قطره یی بر خامهٔ تقدیر بودم - رو سیاه -
بر سپیدی های اوراق زمان افتاده ام
جای پای رهرو ِ عشقم، مرا نشناخت کس
بر جبین خاک، بی نام و نشان افتاده ام
روزگاری شمع بودم، سوختم، افروختم
غرق اشک خود، کنون چون ریسمان افتاده ام
کوه پا برجا نِیم، سرگشته ام، آواره ام
پیش راه باد، چون ریگ روان اقتاده ام
شاخهٔ سر درهمم، گر بر بلندی خفته ام
جفت خاک ره، چون نقش سایبان افتاده ام
استوارم سخت، چون زنجیر و رسوا پیش خلق
همچنان از این دهان در آن دهان افتاده ام
قطره یی بی رنگ بودم، نور عشق از من گذشت
بر سپهر نام، چون رنگین کمان افتاده ام
آه، سیمین، نغمه های سینه سوز عشق را
این زمان آموختندم کز زبان افتاده ام
#سیمین_بهبهانی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
Safar
www.avaa.cloud
سفر کردم که از عشقت جدا شم
دلم میخواست دیگه عاشق نباشم
ولی عشقت تو قلبم مونده ای وای
دل دیونه مو سوزونده ای وای…
" اخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه "
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
دلم میخواست دیگه عاشق نباشم
ولی عشقت تو قلبم مونده ای وای
دل دیونه مو سوزونده ای وای…
" اخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه "
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀