رفتی و دخترکان، ولوله، هوهو کردن
روسری بر سرشان، مهر تو جارو کردن
شهره ی شهر شما عاشق و دیوانه شده
سر و سری ست میان تو و جادو کردن
طمعی نیست در این خانه بجز دیدارت!
هوس قلب تو شد کوچ پرستو کردن
بوسه ی عشق نشاندن به لبت، از هر سو
ذکر تو گفتن و با اشک، ثناگو کردن
واژه ها از غم دوری به قلم می پیچند
حس شعری ست پس ضربه به پهلو کردن
دانه ها نذر من و مهر به طوقی باشد
قسمتم نیست چرا عفو چو آهو کردن؟
تک ستاره شده ام، شهر غزل خوابیده
پرتوی نیست مرا، بی تو به سوسو کردن
تو همان فاخته ای، قلب قلم می گرید
چه نویسم من از آن ناله ی کوکو کردن
باز باران و نم شعر و کمی بوی فراق
چاره ای نیست مرا، جز به غمت خو کردن
گفته بودم که تو را دوست ندارم، آری
واژه ها از شوک و غم، دست به زانو کردن
برف و باران خیال تو و امواج سکوت
همه را از سر من یک شبه، پارو کردن
مرگ بر واژه و شعر و قلم و این دفتر
خسته ام از تو نوشتن و تکاپو کردن
#آزاده_خدادادی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
روسری بر سرشان، مهر تو جارو کردن
شهره ی شهر شما عاشق و دیوانه شده
سر و سری ست میان تو و جادو کردن
طمعی نیست در این خانه بجز دیدارت!
هوس قلب تو شد کوچ پرستو کردن
بوسه ی عشق نشاندن به لبت، از هر سو
ذکر تو گفتن و با اشک، ثناگو کردن
واژه ها از غم دوری به قلم می پیچند
حس شعری ست پس ضربه به پهلو کردن
دانه ها نذر من و مهر به طوقی باشد
قسمتم نیست چرا عفو چو آهو کردن؟
تک ستاره شده ام، شهر غزل خوابیده
پرتوی نیست مرا، بی تو به سوسو کردن
تو همان فاخته ای، قلب قلم می گرید
چه نویسم من از آن ناله ی کوکو کردن
باز باران و نم شعر و کمی بوی فراق
چاره ای نیست مرا، جز به غمت خو کردن
گفته بودم که تو را دوست ندارم، آری
واژه ها از شوک و غم، دست به زانو کردن
برف و باران خیال تو و امواج سکوت
همه را از سر من یک شبه، پارو کردن
مرگ بر واژه و شعر و قلم و این دفتر
خسته ام از تو نوشتن و تکاپو کردن
#آزاده_خدادادی
#ر
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀