💖کافه شعر💖
2.44K subscribers
4.31K photos
2.87K videos
11 files
975 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
دریا دادوَر
@katibehchannel
▪️تاب بنفشه

▪️دریا دادور

تاب بنفشه می‌دهد طره مشک سای تو
پرده غنچه می‌درد خنده دلگشای تو

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو

شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو

شاه‌نشین چشم من تکیه گه خیال توست
جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو

#حافظ

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
°
نعشه ے شعرم ولے دارم خمارے میڪشم
گوشه دنج اتاقم بے قرارے میڪشم

تڪه هاے خاطراتم راڪنارم چیده ام
پشت عڪس یادگاری،یادگارے میڪشم


#شهریار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
آتشی در دل نهادی سوخت آواز دلم
تا کجا پنهان کنم ای دوست من راز دلم

تار مویی نیست درمن آرزوی زندگی
بس که با نازت کشیدم از پس انداز دلم

گرشکایت میکنم من از زمین و از زمان
نیست جرمم جز عبوراز شهر بی ناز دلم

مهربان . این رسم رفتن از که تو آموختی
این چنین درهم شکستی بال پرواز دلم

گریه هم دیگر ندارد سودی ای آرام جان
کس نباشد بعدازاین همدرد و همراز

#ناشناس


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بی تو من ماندم و این دفترِ باران زده ام
با پَـر و بـالِ غـزل در دلِ طوفان زده ام

بی تو یک عاشقِ تنها که دل از خانه بُرید
تک و تنها بـه تنِ خیسِ خیابـان زده ام

عشق را بردی از این خانه و دیـوانه شدم
بعدِتو قید ِخود و این دل وجان را زده ام

شعرهم چاره ی کارم بخدا بعدِ تو نیست
بی جهت نـامِ خـودم بَر درِ دیوان زده ام

بۍتو من کشوری هستم پُر از اندوهِ نفاق
یک تمدن کـه پُر آشـوبم و بحران زده ام

#نـاشنــاس


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر یک ورق از کتاب ما برخوانی
حیران ابد شوی زهی حیرانی

گر یک نفسی به درس دل بنشینی
استادان را به درس خود بنشانی


#حضرت_مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
غافلنــــــد از زندگی مستان خــواب
زندگانی چیست مستی از شـــــراب

تا نپنداری شـــــــــــــــــرابی گفتمت
خانه آبادان و عقل از وی خـــــراب

از شراب شوق جانان مســـــت شو
کانچه عقلت می‌برد شــرست و آب

قرب خواهی گردن از طاعت مپیچ
جامگی خواهی سر از خدمت متاب

خفتــــــــــه در وادی و رفته کاروان
ترسمش منــــزل نبیند جز به خواب

تا نپاشی تخم طاعت، دخــل عیش
برنگیری، رنج بیـــــــــن و گنج یاب

چشـــــمهٔ حیوان به تاریکی درست
لؤلؤ اندر بحـــــر و گنج اندر خراب

هر که دایم حلقــــــه بر سندان زند
ناگهش روزی بباشد فتـــــــــح باب

رفت باید تا به کام دل رسنــــــــد
شب نشستن تا برآیــــــــــد آفتاب

سعدیا گــــــر مزد خواهی بی‌عمل
تشنه خسبـــــد کاروانی در سراب

#سعدی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ما اين كم و كاست را نمی‌دانستيم
دل آنچه كه خواست را نمی‌دانستيم

باور كن اگر عنايت عشق نبود
دست چپ و راست را نمی‌دانستيم!

#جلیل_صفربیگی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
بسوخت جان من این دیده‌ٔ جمال‌پرست
ز دست رفت دل هــرزه‌ڪَرد حال‌پرست

چڪَونه زینهمه حسرت بوَد امید نجات
مراڪه‌هست‌همین‌چشم‌خط‌وخال‌پرست

شڪوه حزن تــو را نازم اے بهار ملول
ڪه الفتی‌ست تو را با من ملال‌پرست
‌‌
بهارمن‌به‌خموشی‌ڪنار«سایه»ڪَذشت
چمن سپرده به مرغان قیل‌وقال‌پرست
‌‌

#هوشنگ‌‌ابتهاج


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
من بی تو نیستم، تو بی من چه می‌کنی؟
بی‌صبح ای ستاره‌ی روشن چه می‌کنی؟

شب را به خواب‌دیدن تو روز می‌کنم
با روزهای تلخ ندیدن چه می‌کنی؟

این شهر بی تو چند خیابان و خانه است
تو بین سنگ و آجر و آهن چه می‌کنی؟

گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد
می‌پوشمش هنوز، تو بر تن چه می‌کنی؟

من شعله شعله دیده‌ام ای آتش درون
با خوشه خوشه خوشه‌ی خرمن چه می‌کنی!

پرسیده‌ای که با تو چه کردم هزار بار
یک بار هم بپرس تو با من چه می‌کنی؟!

#مژگان_عباسلو


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
عصر که می‌شود،
حیاط دلم پر میشود از عطرِ
حضورِ عاشقانه ات"...
عصرها،
فقط زمانِ فکر کردن به
توست...
نه چیز دیگری....
عشق تو مجنون کرده
این شاعره ی عاشقت را


#یلدا_کولیوند

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا کاسهٔ دوغ خویش باشد پیشم
والله که به انگبین کس نندیشم

ور بی‌برگی به مرگ مالد گوشم
آزادی را به بندگی نفروشم

#مولانا


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
رودخونه ها
رامش
حال دلتون خوب

✌️✌️
#عصرتون_بکام

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آخر تو را کند اثرِ عشق، رامِ ما
گیراتر است از سرِ زلف تو دام ما

مانند طُرّه‌ای که به رخسار وا رسد
آرَد به دست دامنِ صبح تو شامِ ما

جا داد سرو، قُمریِ آشفته را به سر
بر همّت تو فرض بُود احترام ما

در عُرف، نام لیلی و مجنون به هم برند
شادم که گشت لازمِ اسم تو نام ما

چندین‌هزار میکده را وقف می‌کنیم
روزی که جامِ چشم تو گردد به کام ما

لطف و عتاب، هرچه کنی اختیار توست
در قبضه‌ی تو است محبت زمام ما

«آزاد»! ناله‌ی من و بلبل شنیدنی‌ست
خونِ هزار درد چکد از کلام ما...

#آزاد_بلگرامی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
صدایم کن مرا بار دگر، بی طاقتم دیگر
مرا جانا نده بر این جدایی عادتم دیگر

ستان این جان بی مقدار، اما دوری ات هرگز
در آغوشت مرا از این جهان کن راحتم دیگر

اگرچه بارها در جست و جویت گشته ام ناکام
چنان محتاج هستم کم نگردد رغبتم دیگر

هنوز با دیدنم لبخند می آید به لبهایت؟
بگو آری که از هر درد و غم من راحتم دیگر

تورا آغوش من مهمان خواهد کرد یک روزی
و آن روز باز خواهی دید غرق لذتم دیگر

به فریادم برس ای نوشدارو تا که فرصت هست
به عشقت طاقت آوردم، نمانده طاقتم دیگر

#سینا_اسعدی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
کوه آهن نشود با دلِ سخت تو قرین

وه، عجب سنگ‌ گرانی به ترازو داری!

#آتش_اصفهانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
چه کنم که پایبندم به کمندِ تار مویی
که نمی‌توان نهادن قدمی به هیچ سویی

نروم به باغ و بُستان، به تفرُّج گلستان
به رهی روم که آید به مشامم از تو بویی

پس از این، هوس ندارم به سماع و وجد و حالت
که دگر مرا نمانده‌ست هوای های و هویی

همه‌دم به پیچ و تابم، نگرم چو تار مویت
مگُسل تو بندِ جانم که رسیده تا به مویی

زده‌ام به دامنت دست و به سوز و ساز دارم
نه زبان شِکوه‌کردن، نه مجال گفت‌وگویی

-به خدا- که مهرت از دل، همه‌عمر نگْسلانم
تو مکن به دوست آن‌سان که کند به کس عدویی

#مکرم_اصفهان


@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
شکوه
#شعری_از بانو پروین سلاجقه [ از مجموعۀ در ارتفاع شانه هایت برف می بارد]

____

حالتی از چشم های توست
که کهکشان
در آن
اقامت می کند
زمین‌ نمی چرخد
و ماهی ها
در یک دَمِ کوتاه
از حرکت
باز می مانند

حالتی از چشم های توست
که ذات زیبایی را
به چالش می کشد

حالتی از چشم های توست
که با شمشیری مُورّب
مرا
به دو نیم می کند
به دو پاره از تاریخ
دو پاره از جغرافیا
و دو پاره از هستی

حالتی از چشم های توست
که ماه را
از نشان کماندار
فرو می غلتاند.

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
آواز تلخ
#شعری_از محمد زهری
______

بی تو ماندم تا حسرت را
دمسازی باشم
تلخ و زهرآلوده یادی را
آوازی باشم
تا در گوش شب، مویم
گویم:
« غم هستم
خاموشی را همدم هستم.»

باغی بودم.
باغی با فرشی از گل،
پر بار.
اینک خاکی هستم خوار.
این را از تو دارم
از بی تو بودن

شهری بودم
شهری با ابری از نور
پر شور
اینک دشتی هستم کور
این را از تو دارم
از بی تو بودن

بازِ روحم، پروازی داشت
می پنداشت
در باز است
از خاک
تا افلاک
راهی نیست

هان- ای بینایان! این آن باز است
با چشمی بسته، پربشکسته
بی پروازی- حتّی- از خاک
بر خاک
-نه تا افلاک-

اینک غم هستم
خاموشی را همدم هستم
حسرت را دمسازم
یادی را آوازم
این ها را از تو دارم
از بی تو بودن


@Kafee_sheerr
❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
با دوست بگذرد نفسی هم، غنیمت است
پروانه شو؛ بسوز و بگو دَم غنیمت است

بسیار گو مباش عتابِ نگاهی‌اش
هرچند لطف اوست به ما کم، غنیمت است

تنها همین وجود تو ای دل، عزیز نیست
انصاف اگر دهی، همه عالم غنیمت است

شد گردباد از تپش دل، نظاره‌ام
آهوی جلوه گر نکند رَم، غنیمت است

کردی به عکس آینه اسکندر این خطاب
در زیر آسمان، دل بی‌غم غنیمت است‌...

#سالم_کشمیری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀