این وجودی که در نور ادراک
مثل یک خواب رعنا نشسته
روی پلک تماشا
واژه هایی تر و تازه می پاشد.
چشم هایش
نفی تقویم سبز حیات است.
صورتش مثل یک تکه تعطیل عهد دبستان سپید است.
سال ها این سجود طراوت
مثل خوشبختی ثابت
روی زانوی آدینه ها می نشست.
صبح ها مادر من برای گل زرد
یک سبد آب می برد،
من برای دهان تماشا
میوه کال الهام میبردم.
این تن بی شب و روز
پشت باغ سراشیب ارقام
مثل اسطوره می خفت.
فکر من از شکاف تجرد به او دست می زد.
هوش من پشت چشمان او آب می شد.
روی پیشانی مطلق او
وقت از دست می رفت.
پشت شمشاد ها کاغذ جمعه ها را
انس اندازه ها پاره می کرد.
این حراج صداقت
مثل یک شاخه تمرهندی
در میان من و تلخی شنبه ها سایه می ریخت.
یا شبیه هجومی لطیف
قلعه ترس های مرا می گرفت.
دست او مثل یک امتداد فراغت
در کنار تکالیف من محو می شد.
( واقعیت کجا تازه تر بود ؟
من که مجذوب یک حجم بی درد بودم
گاه در سینی فقر خانه
میوه های فروزان الهام را دیده بودم.
در نزول زبان خوشه های تکلم صدادارتر بود
در فساد گل و گوشت
نبض احساس من تند می شد.
از پریشانی اطلسی ها
روی وجدان من جذبه می ریخت.
شبنم ابتکار حیات
روی خاشاک
برق می زد.)
یک نفر باید از این حضور شکیبا
با سفرهای تدریجی باغ چیزی بگوید.
یک نفر باید این حجم کم را بفهمد،
دست او را برای تپش های اطراف معنی کند،
قطره ای وقت
روی این صورت بی مخاطب بپاشد.
یک نفر باید این نقطه محض را
در مدار شعور عناصر بگرداند.
یک نفر باید از پشت درهای روشن بیاید.
گوش کن، یک نفر می دود روی پلک حوادث:
کودکی رو به این سمت می آید.
#سهراب_سپهری
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
مثل یک خواب رعنا نشسته
روی پلک تماشا
واژه هایی تر و تازه می پاشد.
چشم هایش
نفی تقویم سبز حیات است.
صورتش مثل یک تکه تعطیل عهد دبستان سپید است.
سال ها این سجود طراوت
مثل خوشبختی ثابت
روی زانوی آدینه ها می نشست.
صبح ها مادر من برای گل زرد
یک سبد آب می برد،
من برای دهان تماشا
میوه کال الهام میبردم.
این تن بی شب و روز
پشت باغ سراشیب ارقام
مثل اسطوره می خفت.
فکر من از شکاف تجرد به او دست می زد.
هوش من پشت چشمان او آب می شد.
روی پیشانی مطلق او
وقت از دست می رفت.
پشت شمشاد ها کاغذ جمعه ها را
انس اندازه ها پاره می کرد.
این حراج صداقت
مثل یک شاخه تمرهندی
در میان من و تلخی شنبه ها سایه می ریخت.
یا شبیه هجومی لطیف
قلعه ترس های مرا می گرفت.
دست او مثل یک امتداد فراغت
در کنار تکالیف من محو می شد.
( واقعیت کجا تازه تر بود ؟
من که مجذوب یک حجم بی درد بودم
گاه در سینی فقر خانه
میوه های فروزان الهام را دیده بودم.
در نزول زبان خوشه های تکلم صدادارتر بود
در فساد گل و گوشت
نبض احساس من تند می شد.
از پریشانی اطلسی ها
روی وجدان من جذبه می ریخت.
شبنم ابتکار حیات
روی خاشاک
برق می زد.)
یک نفر باید از این حضور شکیبا
با سفرهای تدریجی باغ چیزی بگوید.
یک نفر باید این حجم کم را بفهمد،
دست او را برای تپش های اطراف معنی کند،
قطره ای وقت
روی این صورت بی مخاطب بپاشد.
یک نفر باید این نقطه محض را
در مدار شعور عناصر بگرداند.
یک نفر باید از پشت درهای روشن بیاید.
گوش کن، یک نفر می دود روی پلک حوادث:
کودکی رو به این سمت می آید.
#سهراب_سپهری
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند
این دل خسته مجروح مرا جان آرند
عاشقان نقش خیال تو چو بینند به خواب
ای بسا سیل که از دیده گریان آرند
خنک آن روز خوشا وقت که در مجلس ما
ساقیان دست تو گیرند و به مهمان آرند
صوفیان طاق دو ابروی تو را سجده برند
عارفان آنچ نداری بر تو آن آرند
چشم شوخ تو چو آغاز کند بوالعجبی
آدم کافر و ابلیس مسلمان آرند
بت پرستان رخ خورشید تو را گر بینند
بر قد و قامت زیبای تو ایمان آرند
شمهای گر ز تو در عالم علوی برسد
قدسیان رقص بر این گنبد گردان آرند
گر بدین عاشق دلسوخته مسکینی
شکری زان لب چون لعل بدخشان آرند
جان و دل هر دو فدای شکرستان تو باد
آب حیوان چو از آن چاه زنخدان آرند
شمس تبریز اگر بلبل باغ ارمی
باش تا قوت تو از روضه رضوان آرند
#مولانا
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
این دل خسته مجروح مرا جان آرند
عاشقان نقش خیال تو چو بینند به خواب
ای بسا سیل که از دیده گریان آرند
خنک آن روز خوشا وقت که در مجلس ما
ساقیان دست تو گیرند و به مهمان آرند
صوفیان طاق دو ابروی تو را سجده برند
عارفان آنچ نداری بر تو آن آرند
چشم شوخ تو چو آغاز کند بوالعجبی
آدم کافر و ابلیس مسلمان آرند
بت پرستان رخ خورشید تو را گر بینند
بر قد و قامت زیبای تو ایمان آرند
شمهای گر ز تو در عالم علوی برسد
قدسیان رقص بر این گنبد گردان آرند
گر بدین عاشق دلسوخته مسکینی
شکری زان لب چون لعل بدخشان آرند
جان و دل هر دو فدای شکرستان تو باد
آب حیوان چو از آن چاه زنخدان آرند
شمس تبریز اگر بلبل باغ ارمی
باش تا قوت تو از روضه رضوان آرند
#مولانا
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
Setareh
Bijan Mortazavi
می ترسم چشم بر هم بگذارم
و بعد با اولین بلیطِ خورشید
رفته باشی پشتِ هفت دریا
قلابِ بی صیادِ منی ،
بی جواب ترین سوال
که در گلو مانده ای
و من هنوز بی پاسخ زنده ام
شبِ بی وحشتِ منی
بیا برای آخرین بار
و تمامِ قفل ها را بزن بر در
بر واپسین احتمالِ رفتن...
#پوریا_اشتری
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
و بعد با اولین بلیطِ خورشید
رفته باشی پشتِ هفت دریا
قلابِ بی صیادِ منی ،
بی جواب ترین سوال
که در گلو مانده ای
و من هنوز بی پاسخ زنده ام
شبِ بی وحشتِ منی
بیا برای آخرین بار
و تمامِ قفل ها را بزن بر در
بر واپسین احتمالِ رفتن...
#پوریا_اشتری
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
.
به بیقید آهوانت گو :
که بسیار این چنین خودسر
مناسب نیست
در دشتِ دلِ مردم چریدنها...
#محتشم_کاشانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
به بیقید آهوانت گو :
که بسیار این چنین خودسر
مناسب نیست
در دشتِ دلِ مردم چریدنها...
#محتشم_کاشانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
.
ای زلف تو مسکن دل شیدائی
وی روی تو مجموع همه زیبائی
از حسرت آن لبم بلب آمد جان
از فکرت آن دهان شدم شیدائی
بیمار شدم ز آرزوی چشمت
گشتم ز خیال خال تو سودائی
#فیض_کاشانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
ای زلف تو مسکن دل شیدائی
وی روی تو مجموع همه زیبائی
از حسرت آن لبم بلب آمد جان
از فکرت آن دهان شدم شیدائی
بیمار شدم ز آرزوی چشمت
گشتم ز خیال خال تو سودائی
#فیض_کاشانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
تو را همچون، عصر پائیزی...
تو را همچون، حال ابری آسمان،...
تو را همچون،...
بوی نمِ باران خورده ی خاک ...
تو را به مطبوعیِ همین قشنگی ها...
ساده...
اما رنگ به رنگِ فصل عاشقی...
دوستَت دارم....
#فرزانه_طالبی_پور
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
تو را همچون، حال ابری آسمان،...
تو را همچون،...
بوی نمِ باران خورده ی خاک ...
تو را به مطبوعیِ همین قشنگی ها...
ساده...
اما رنگ به رنگِ فصل عاشقی...
دوستَت دارم....
#فرزانه_طالبی_پور
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
دلیل راهِ شبستانِ دوست، آهت بس
فروغ نالهی شبخیز، شمع راهت بس
گل از تو رنگ پذیرد، مِی از تو نشئه دهد
به جای صد گل و صد باده، یک نگاهت بس
بر آفتاب هما ناز سایه نفروشد
همای اوج سعادت، پَر کلاهت بس
چو حُسن عهد تو رونقگداز شمع و گل است
زبان بلبل و پروانه دادخواهت بس
به چاه یوسف و دَلْوَش حسد مبر «نوعی!»
دوات و خامهی فرخنده دَلْوِ چاهت بس...
#نوعی_خبوشانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
فروغ نالهی شبخیز، شمع راهت بس
گل از تو رنگ پذیرد، مِی از تو نشئه دهد
به جای صد گل و صد باده، یک نگاهت بس
بر آفتاب هما ناز سایه نفروشد
همای اوج سعادت، پَر کلاهت بس
چو حُسن عهد تو رونقگداز شمع و گل است
زبان بلبل و پروانه دادخواهت بس
به چاه یوسف و دَلْوَش حسد مبر «نوعی!»
دوات و خامهی فرخنده دَلْوِ چاهت بس...
#نوعی_خبوشانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
تا به شام ابدم زنده از آنرو به خیال
که تو در خاطرم از صبح اَلست آمدهای
در خرابیّ دلم اینقدَرت جهد ز چیست
گر در این خانه به عنوان نشست آمدهای
«آتش!» از حادثهی عشق مجو راه نجات
که در این معرکه از بهرِ شکست آمدهای...
#آتش_اصفهانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
که تو در خاطرم از صبح اَلست آمدهای
در خرابیّ دلم اینقدَرت جهد ز چیست
گر در این خانه به عنوان نشست آمدهای
«آتش!» از حادثهی عشق مجو راه نجات
که در این معرکه از بهرِ شکست آمدهای...
#آتش_اصفهانی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
از ارتفاع میترسم
افتاده ام از بلندی
از آتش میترسم
سوخته ام به کرات
از جدایی میترسم
رنجیده ام چه بسیار
از مرگ نمی هراسم
نمرده ام هرگز
حتی یک بار...
#عباس_کیارستمی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
افتاده ام از بلندی
از آتش میترسم
سوخته ام به کرات
از جدایی میترسم
رنجیده ام چه بسیار
از مرگ نمی هراسم
نمرده ام هرگز
حتی یک بار...
#عباس_کیارستمی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
بهار و گل طرب انگیز گشت و توبه شکن
به شادی رخ گل بیخ غم ز دل برکن
رسید باد صبا غنچه در هواداری
ز خود برون شد و بر خود درید پیراهن
طریق صدق بیاموز از آب صافی دل
به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن
ز دستبرد صبا گرد گل کلاله نگر
شکنج گیسوی سنبل ببین به روی سمن
عروس غنچه رسید از حرم به طالع سعد
بعینه دل و دین میبرد به وجه حسن
صفیر بلبل شوریده و نفیر هزار
برای وصل گل آمد برون ز بیت حزن
حدیث صحبت خوبان و جام باده بگو
به قول حافظ و فتوی پیر صاحب فن
حافظ
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
به شادی رخ گل بیخ غم ز دل برکن
رسید باد صبا غنچه در هواداری
ز خود برون شد و بر خود درید پیراهن
طریق صدق بیاموز از آب صافی دل
به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن
ز دستبرد صبا گرد گل کلاله نگر
شکنج گیسوی سنبل ببین به روی سمن
عروس غنچه رسید از حرم به طالع سعد
بعینه دل و دین میبرد به وجه حسن
صفیر بلبل شوریده و نفیر هزار
برای وصل گل آمد برون ز بیت حزن
حدیث صحبت خوبان و جام باده بگو
به قول حافظ و فتوی پیر صاحب فن
حافظ
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
در جوابِ اینکه میپرسی
هنوز تنهایی یا نه؟
باید بگویم،
خسته تر از آنم
که دوباره خودم را به کسی یاد بدهم...
#المیرا_دهنوی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
هنوز تنهایی یا نه؟
باید بگویم،
خسته تر از آنم
که دوباره خودم را به کسی یاد بدهم...
#المیرا_دهنوی
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
🕊🖤زائری بـارانی ام آقـا
🕊🖤بـدادم میـرسی؟
🕊🖤بـی پناهم خسته ام
🕊🖤تنها بـدادم میرسی؟
🕊🖤گـر چـه آهو نیستم
🕊🖤امـا پـراز دلتنگی ام
🕊🖤ضامن چشمان آهوها
🕊🖤بـه دادم میـرسی ؟
🕊🖤شهادت امام رضا(ع) تسلیت باد
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
🕊🖤بـدادم میـرسی؟
🕊🖤بـی پناهم خسته ام
🕊🖤تنها بـدادم میرسی؟
🕊🖤گـر چـه آهو نیستم
🕊🖤امـا پـراز دلتنگی ام
🕊🖤ضامن چشمان آهوها
🕊🖤بـه دادم میـرسی ؟
🕊🖤شهادت امام رضا(ع) تسلیت باد
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
چُنان غرق دریای چشمانت
می شوم
که دیگر
نه ساحلی میخواهم نه قایقی
فقط دست هایت پاروی
بودنت باشد در این
بی کران دریا
موج های عظیم دریای نبودنت
تنهاییم را به صخره های
دلتنگی می کوبد
شعر من کجا و حس حضور
تو کجا
واژه ها خِجل می شوند در توصیف
عاشقانه های تو
بیا و ناخدای من باش
مرا به مآمن ساحل آغوشت برسان
بیا ای تماشایترین دنیای
من
#سیامک
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
می شوم
که دیگر
نه ساحلی میخواهم نه قایقی
فقط دست هایت پاروی
بودنت باشد در این
بی کران دریا
موج های عظیم دریای نبودنت
تنهاییم را به صخره های
دلتنگی می کوبد
شعر من کجا و حس حضور
تو کجا
واژه ها خِجل می شوند در توصیف
عاشقانه های تو
بیا و ناخدای من باش
مرا به مآمن ساحل آغوشت برسان
بیا ای تماشایترین دنیای
من
#سیامک
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
🌹اونقدر فروتن هستم كه بدونم از هيچكس
بالاتر نيستم، اما اونقدر عاقل هستم كه
بدونم با بقيه فرق دارم.🌹
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
بالاتر نيستم، اما اونقدر عاقل هستم كه
بدونم با بقيه فرق دارم.🌹
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
💖کافه شعر💖 pinned «🌹اونقدر فروتن هستم كه بدونم از هيچكس بالاتر نيستم، اما اونقدر عاقل هستم كه بدونم با بقيه فرق دارم.🌹 🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️»
صائب تبریزی :
بیگانه پروری چو تو در کاینات نیست
بیچاره عاشقی که شود آشنای تو
شادم به مرگ خود که هلاک تو می شوم
با زندگی خوشم که بمیرم برای تو
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
بیگانه پروری چو تو در کاینات نیست
بیچاره عاشقی که شود آشنای تو
شادم به مرگ خود که هلاک تو می شوم
با زندگی خوشم که بمیرم برای تو
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
کتاب هندسهام عاشق شما شده بود
که با قضیهی چشم تو آشنا شده بود
چگونه نقطه که از خود نه طول داشت نه عرض
دلیل بودن خطها و قوسها شده بود
مساحتی که به خط کش حساب میکردیم
در آن چگونه همه کائنات جا شده بود
فضای لایتناهی مقابل چه کسی
دچار حالت تسلیم و انحنا شده بود
پسر به خانه میآمد که دید بادکنک
بدون نخ وسط آسمان رها شده بود
پدربزرگ دلش جِرم بود و ماده بود
ولی به سرعت نور از تنش جدا شده بود
کتاب هندسه افتاد و صفحهای آمد
که میل منحنی دل سوی خدا شده بود
#علیرضا_دهقانیان
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
که با قضیهی چشم تو آشنا شده بود
چگونه نقطه که از خود نه طول داشت نه عرض
دلیل بودن خطها و قوسها شده بود
مساحتی که به خط کش حساب میکردیم
در آن چگونه همه کائنات جا شده بود
فضای لایتناهی مقابل چه کسی
دچار حالت تسلیم و انحنا شده بود
پسر به خانه میآمد که دید بادکنک
بدون نخ وسط آسمان رها شده بود
پدربزرگ دلش جِرم بود و ماده بود
ولی به سرعت نور از تنش جدا شده بود
کتاب هندسه افتاد و صفحهای آمد
که میل منحنی دل سوی خدا شده بود
#علیرضا_دهقانیان
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
السلام علیک 🕊🖤
یـا عـلی بـن
موسی الرضا (ع)🕊🖤
خــدایــا 🙏
در ایـن شـب معنوی🕊🖤
تـمامی بیماران را
لباس عافیت بپوشان 🕊🖤
الهی شفای جسم و روح🕊🖤
بـه مـا عطا بفرمـا
و الـهی عاقبت همه مـا را 🕊🖤
خـتـم بـخیر بگـردان........🕊🖤
شبتون گرم از نگـاه خــدا🕊🖤
#شـب_بخیر
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️
یـا عـلی بـن
موسی الرضا (ع)🕊🖤
خــدایــا 🙏
در ایـن شـب معنوی🕊🖤
تـمامی بیماران را
لباس عافیت بپوشان 🕊🖤
الهی شفای جسم و روح🕊🖤
بـه مـا عطا بفرمـا
و الـهی عاقبت همه مـا را 🕊🖤
خـتـم بـخیر بگـردان........🕊🖤
شبتون گرم از نگـاه خــدا🕊🖤
#شـب_بخیر
🧚♀️@Kafee_sheerr🧚♀️