دو تایی
به یاد می آورم
تا بیاندازی به دست انداز
و پاپیچ حال خوب
شدن با تو
تا کجای این، سر تاسر تو
تا چه اندازه
در یکی از این روزها، تو
جابه جای آن طرف
سایه ای از تو
هم بر می گردد
هم می رود
بین دو نقطه، آن تو
از با من
تا
با تو.
از آنجا که می گذری
باز گشته
این همه راه
باز
بی تو...!
#مرضیه_رشیدپور_کیمیا
به یاد می آورم
تا بیاندازی به دست انداز
و پاپیچ حال خوب
شدن با تو
تا کجای این، سر تاسر تو
تا چه اندازه
در یکی از این روزها، تو
جابه جای آن طرف
سایه ای از تو
هم بر می گردد
هم می رود
بین دو نقطه، آن تو
از با من
تا
با تو.
از آنجا که می گذری
باز گشته
این همه راه
باز
بی تو...!
#مرضیه_رشیدپور_کیمیا
بایست بالای آسمان
ای نرسیده به درخت
پروانه ی بنفش
که دلداده به ساقه های گندم،
تو را
که پنجره باز است و
فکر پریدن نیست
به انتخاب حرف تازه رها می کنم.
که چون پر گشودن
بر سطح باران
چشمه ای نور شوی،
آنجا که ابر
رویایی باشد
در دل کویر.
می خواهم بند بیایم
از این آبیِِ فروریخته در اندامم
به رقص در بیاورم
خوشه های #جانم را
و هر روز
میان این همه خورشید
نامِ کوچکِ
ماه را صدا بزنم...!
#برای_تو_که_جان_و_دلی❤️🔥😘💖
#مرضیه_رشیدپور_کیمیا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای نرسیده به درخت
پروانه ی بنفش
که دلداده به ساقه های گندم،
تو را
که پنجره باز است و
فکر پریدن نیست
به انتخاب حرف تازه رها می کنم.
که چون پر گشودن
بر سطح باران
چشمه ای نور شوی،
آنجا که ابر
رویایی باشد
در دل کویر.
می خواهم بند بیایم
از این آبیِِ فروریخته در اندامم
به رقص در بیاورم
خوشه های #جانم را
و هر روز
میان این همه خورشید
نامِ کوچکِ
ماه را صدا بزنم...!
#برای_تو_که_جان_و_دلی❤️🔥😘💖
#مرضیه_رشیدپور_کیمیا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
با من فاصله دارد!
مثل ستاره ها،
از دریچه ای نور
به من می رسد.
از آن سوی اشک می روم
در میان رویاها،
نمی خواهم
آب در دل شعر
تکان بخورد...!
#مرضیه_رشیدپور_کیمیا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مثل ستاره ها،
از دریچه ای نور
به من می رسد.
از آن سوی اشک می روم
در میان رویاها،
نمی خواهم
آب در دل شعر
تکان بخورد...!
#مرضیه_رشیدپور_کیمیا
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀