عمری، پیِ آرایشِ خورشید شدیم
آمد ظلماتِ عصر و نومید شدیم
دشوارترین شکنجه این بود که ما
یک یک به درونِ خویش تبعید شدیم
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی🌹
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آمد ظلماتِ عصر و نومید شدیم
دشوارترین شکنجه این بود که ما
یک یک به درونِ خویش تبعید شدیم
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی🌹
#ع
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای مهربانتر از برگ در بوسههای باران
بیداری ستاره در چشم جویباران
آیینهی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
بازآ که در هوایت خاموشی جنونم
فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی🌹
#ا
❀═༅࿇ ❤ ࿇༅═❀
بیداری ستاره در چشم جویباران
آیینهی نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران
بازآ که در هوایت خاموشی جنونم
فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی🌹
#ا
❀═༅࿇ ❤ ࿇༅═❀
در منزلِ خجستهٔ اسفند
همسایهٔ سراچهٔ فروردین
با شاخههای تُرد، بلوغ جوانهها
باران به چشمروشنیِ صبح آمدهست.
زشت است اگر که من
یار قدیم و همدمِ همساغرِ سحر
در کوچههای خامش و خلوت نجویمش
یا با جامِ شعرِ خویش خوشآمد نگویمش.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
همسایهٔ سراچهٔ فروردین
با شاخههای تُرد، بلوغ جوانهها
باران به چشمروشنیِ صبح آمدهست.
زشت است اگر که من
یار قدیم و همدمِ همساغرِ سحر
در کوچههای خامش و خلوت نجویمش
یا با جامِ شعرِ خویش خوشآمد نگویمش.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#د
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت
من مست چنانم که شنفتن نتوانم ..
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی🌹
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من مست چنانم که شنفتن نتوانم ..
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی🌹
#ت
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
صد خزان افسردگی بودم، بهارم کردهای
تا به دیدارت چنین امّیدوارم کردهای
پای تا سر میتپد دل کز صفای جان چو اشک
در حریمِ شوقها آیینهدارم کردهای
در شب نومیدی و غم، همچو لبخند سحر
روشناییبخش چشمِ انتظارم کردهای
در شهادتگاه شوق، از جلوهای آیینهدار
پیش روی انتظارت شرمسارم کردهای
میتپد دل چون جَرس با کاروانِ صبر و شوق
تا به شهر آرزوها رهسپارم کردهای
زودتر بفرست ای ابر بهاری، زودتر
جلوهی برقی که امشب نذر خارم کردهای
نیست در کنج قفس شوق بهارانم به دل
کز خیالت، صد چمن گل در کنارم کردهای...
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#ص
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا به دیدارت چنین امّیدوارم کردهای
پای تا سر میتپد دل کز صفای جان چو اشک
در حریمِ شوقها آیینهدارم کردهای
در شب نومیدی و غم، همچو لبخند سحر
روشناییبخش چشمِ انتظارم کردهای
در شهادتگاه شوق، از جلوهای آیینهدار
پیش روی انتظارت شرمسارم کردهای
میتپد دل چون جَرس با کاروانِ صبر و شوق
تا به شهر آرزوها رهسپارم کردهای
زودتر بفرست ای ابر بهاری، زودتر
جلوهی برقی که امشب نذر خارم کردهای
نیست در کنج قفس شوق بهارانم به دل
کز خیالت، صد چمن گل در کنارم کردهای...
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#ص
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنّمی بیدار
می زند نغمه،
نیست معلومم
آخرین شکوه از زمستان است
یا نخستین ترانه های بهار.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنّمی بیدار
می زند نغمه،
نیست معلومم
آخرین شکوه از زمستان است
یا نخستین ترانه های بهار.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#آ
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
ای شاخۀ ارغوان که از دولتِ بخت
در مقدمِ نوبهار، نو کردی رخت
شادا و خوشا دلت که نومید نگشت
هیچ از دیِ دیوانه و آن سردیِ سخت
ای شاخۀ ارغوان که از دورِ زمان
نوگشتی و تازه، همچنان تازه بمان
خوش در پسِ پُشت هشتی آن غم ها را
شادیت خجسته باد و عیشت به امان!
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
در مقدمِ نوبهار، نو کردی رخت
شادا و خوشا دلت که نومید نگشت
هیچ از دیِ دیوانه و آن سردیِ سخت
ای شاخۀ ارغوان که از دورِ زمان
نوگشتی و تازه، همچنان تازه بمان
خوش در پسِ پُشت هشتی آن غم ها را
شادیت خجسته باد و عیشت به امان!
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#ا
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
صد خزان افسردگی بودم، بهارم کردهای
تا به دیدارت چنین امّیدوارم کردهای
پای تا سر میتپد دل کز صفای جان چو اشک
در حریمِ شوقها آیینهدارم کردهای
در شب نومیدی و غم، همچو لبخند سحر
روشناییبخش چشمِ انتظارم کردهای
در شهادتگاه شوق، از جلوهای آیینهدار
پیش روی انتظارت شرمسارم کردهای
میتپد دل چون جَرس با کاروانِ صبر و شوق
تا به شهر آرزوها رهسپارم کردهای
زودتر بفرست ای ابر بهاری، زودتر
جلوهی برقی که امشب نذر خارم کردهای
نیست در کنج قفس شوق بهارانم به دل
کز خیالت، صد چمن گل در کنارم کردهای...
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#ص
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
تا به دیدارت چنین امّیدوارم کردهای
پای تا سر میتپد دل کز صفای جان چو اشک
در حریمِ شوقها آیینهدارم کردهای
در شب نومیدی و غم، همچو لبخند سحر
روشناییبخش چشمِ انتظارم کردهای
در شهادتگاه شوق، از جلوهای آیینهدار
پیش روی انتظارت شرمسارم کردهای
میتپد دل چون جَرس با کاروانِ صبر و شوق
تا به شهر آرزوها رهسپارم کردهای
زودتر بفرست ای ابر بهاری، زودتر
جلوهی برقی که امشب نذر خارم کردهای
نیست در کنج قفس شوق بهارانم به دل
کز خیالت، صد چمن گل در کنارم کردهای...
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#ص
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
برآور نغمه ای از چنگِ دیگر
به راهِ دیگر و آهنگِ دیگر
نمی بینی زمستان رفت و آمد
بهارِ دیگری با رنگ دیگر.
بهارِ دیگری از بیشه ای سبز
جنونی سرخ در اندیشه ای سبز
نگه کن کیمیایِ صبح را بین
هزاران رنگ گل، از ریشه ای سبز
هزاران رنگ گل، جوشید از خاک
شرابِ زندگی نوشید از خاک
جهان، در مقدمِ صبحِ بهاران
عجایب خلعتی پوشید از خاک
خوشا این صبح و فریادِ خموشش
خوشا غوغایِ خاموش و خروشش
خوشا آن قلّۀ تنهایِ البرز
گلیمِ سایۀ ابری به دوشش.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
به راهِ دیگر و آهنگِ دیگر
نمی بینی زمستان رفت و آمد
بهارِ دیگری با رنگ دیگر.
بهارِ دیگری از بیشه ای سبز
جنونی سرخ در اندیشه ای سبز
نگه کن کیمیایِ صبح را بین
هزاران رنگ گل، از ریشه ای سبز
هزاران رنگ گل، جوشید از خاک
شرابِ زندگی نوشید از خاک
جهان، در مقدمِ صبحِ بهاران
عجایب خلعتی پوشید از خاک
خوشا این صبح و فریادِ خموشش
خوشا غوغایِ خاموش و خروشش
خوشا آن قلّۀ تنهایِ البرز
گلیمِ سایۀ ابری به دوشش.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#ب
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
من میروم ز کوی تو و دل نمیرود
این زورق شکسته ز ساحل نمیرود
گویند دل ز عشقِ تو برگیرم ای دریغ
کاری که خود ز دستِ من و دل نمیرود!
#محمدرضا_شفیعی_
کدکنی
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀
این زورق شکسته ز ساحل نمیرود
گویند دل ز عشقِ تو برگیرم ای دریغ
کاری که خود ز دستِ من و دل نمیرود!
#محمدرضا_شفیعی_
کدکنی
❀═🌼 ⃟❤️⃟ 🌼═❀