💖کافه شعر💖
2.29K subscribers
4.27K photos
2.8K videos
11 files
934 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
تنگی به رویِ ماسه های ساحلی زیبا
ماهی چگونه چشم بردارد ازین دریا؟

زندان فقط دیوارهایِ سرد و خالی نیست
از دوری ات هر لحظه زندان می شود هر جا

یک لحظه با هم جایمان ای کاش عوض می شد
از چشم من تا حال خود را دیده ای آیا؟

کاری ندارم با کسی غیر از تو و عشقت
دیوانه با دیوانه همپا می شود تنها

تعبیر صدها سال تنهایی فقط عشق است
احساس مجنون را که می فهمد به جز لیلا!

ای شعله یِ آتش اگر پروانه می خواهی
تن پوش سردِ پیله را یکجا بگیر از ما

#سپیده_پرکسب_کار

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
ای جاذبه یِ چشم تو پیرایه ی آدم
من سیب دلم را به تماشای تو دادم

آن قدر تو در حافظه ام حجم گرفتی
درگیر ملامت شده در آینه یادم

برگم که به پاییز دچارست نگاهم
محکومم و بازیچه ی خوش رقصی بادم

بگزار بگویند نشان کرده ی عشق است
باور بکن ای دوست همین است مرادم

حاشا نکنم داد بزن نام مرا داد
تا پر بشود عطر تو در مغز مدادم

گیرم نکشد آخر این عشق به ماندن
قربان همین لحظه که بی دغدغه شادم


#سپیده_پرکسب_کار

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
آنقَدَر احوال من بی پرده عریان می شود
کائنات از فکر تو درگیر بحران می شود

طعنه بر حوران قدسی می زند زیباییت
عرش خوبان از خیالاتت پریشان می شود

شهره ای در شهر نیکان شهره ام در شوق تو
مثل خورشیدی که ماه از او نمایان می شود

گرچه خاموشم به ظاهر از درون پرشعله ام
آتش پنهان من با باد بنیان می شود

قطره هم باشم هوای موج دریا با من است
تا دلم در غم بیفتد زود طوفان می شود

با بزرگان نرد بازی کردن اصلا عیب نیست
مور هم گاهی سخنگویِ سلیمان می شود

همتم را تیشه کن بر دست احساسم بنه
بیستون از غیرتم با خاک یکسان می شود

چاره ای اما ندارد قلب نامیزان من
درد گاهی در طلب همکفو درمان می شود

در نگاهم یک جهانی در جهانم زندگی
شمس هستی هستی ات بانی عرفان می شود


#سپیده_پرکسب_کار

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
مشکل از زیباییِ چشمان آهو وار نیست
عشق کارش جز به دام افکندنِ افکار نیست

شوق با خود سمت بالا می کشد دریاچه را
ور نه عمدی در خیالِ ماه بی آزار نیست

عابری عاشق شده ست و عابری دل برده است
باغ شاید سرنوشتش خالی از اجبار نیست

این سکوتِ بی هدف را بشکن ای آیینه تا
باورت باور کند كه، چاره ای در کار نیست

عمری از ناگفته ها دیوار می سازی و بعد
تازه می فهمی که چیزی پشت آن دیوار نیست

لحظه ها پروانه هایِ دور یک شمع اند و عمر
شعله ای سوزان که زورش قدر یک تکرار نیست

سخت می گیری جهان را پادشاهِ زندگی
گرچه در سختیّ دنیا جای هیچ انکار نیست

زندگی رویای خوبِ کودکی هامان نبود
مرگ هم شاید در این اندازه ها دشوار نیست

#سپیده_پرکسب_کار

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
ای تُنگ زندگی بِشِکن در هوای عشق
بگزارخیس شوق شود مومیای عشق

چیزی به جز خیال نمانده ست در تنم
آن هم فدای خاستگه کبریای عشق

مقصود جان کجاست به جز خاک پای دوست
لبّیکَ یار داد بزن درصلای عشق

گفتند دین ندارم و عقلم نمی رسد
تسلیم کرده ام همه را من به پای عشق

دمساز حورهای دروغین شدن خطاست
وقتی نماز کرده دلم بر خدای عشق

مسحور گرگ های زمانم نمی شوم
هرچند درک چاه و منیژه ست رای عشق

کارم گذشته از حَدِ تادیب و وسوسه
کاهم به زور می کشدم کهربای عشق

باور نداردم دل همّت ندیدگان
یارب بپاش بر دلشان کیمیای عشق

#سپیده_پرکسب_کار
#الف

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
طعنه ها دیگر نمی آزاردم زیبای من
سمت بی حسی رسیده عشق بی پروای من

جوخه ی تنهایی ات را امر بر آتش بده
وانگهی یک دم به میدان آی و بنشین جای من

قدر انصافت بگو داری شماتت می کنی؟
یا رسیدی بر جهانِ کوچکی منهای من؟

می توانی از جوابم بگذری اما هنوز
درد می گیرد نگاهت از غمِ سیمای من

تا بیایی جای من یک قرن مدت لازم است
کفش هایم را به پا کن یک قدم لیلای من

گاه گاهی با حضورت نظم را بر هم نزن
دست بردار از سرم بی خوابی شبهای من

هم نزن این قهوه ی قاجاری بی مزّه را
هر دو می دانیم مرگ است آخر رویای من

راستش دارم به احساسم خیانت می کنم
تا سراغت را نگیرد این دلِ شیدای من

کم تقلّا کن که در تقویم عادت های ما
فرق دارد زندگی با کسوتِ سودای من

خسته ام از درک بی جایِ قوانینِ شما
های مردم دست بردارید از دنیای من...

#سپیده_پرکسب_کار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
عشق اگر عشقِ تو باشد می پذیرم ننگ را
با غرورت حفظ کن پیروزیِ این جنگ را

من هزار و سیصد و اندی غمم راحت بزن
بر حبابِ برکه یِ بی ماه مشتی سنگ را

لاف می زد عاشقی از این که قاپت را زده
می فریبد آینه هر طوطیِ خوش رنگ را

دور خود می چرخد هرکس در نگاهت غرق شد
فکرکن دریا رها کرده ست موجِ منگ را

صاف و یکسانم بکن با خاک کویت عشق جان
تا به اصلش بسپری این کوزه یِ دل تنگ را

#سپیده_پرکسب_کار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
لبخندهایِ مصنوعی گل بوسه هایِ غم
من قانعم در زندگی بر ساده هایِ کم

شرحی ندارد ماجرایِ خودخوری هایم
شمعم که با یک شعله یِ آتش گرفتم دم

از بس خجالت مانعم شد تا بگویم تو
هی با شما گفتن شدم با عشق نامحرم

بی ریشه ماندم در درونِ آرزوهایم
بیدم که قبل از باد افتاده ست در ماتم

ترسیدم از خوابی که در این پیله می دیدم
ترسیدم و از من جدا شد راه ابریشم

بی تو پشیمانی برایم قصه می بافد
از تار و پودِ نقشهایِ خالی و مبهم

یک بار دیگر کودتا کن تا به پا خیزد
احساس در رویای سیبِ سرخ یک آدم

از کام دل تا کام تو فرسنگ ها راهست
اما دلِ رسوا ندارد غیر از این مرهم

با صبر محکومم نکن بر هتک دلداری
وقتی نباشد جرعه، دریا می شود شبنم

گاهی فدایِ عقل گاهی خام دل شاید
من آخرین سرباز جنگ دلخوشی باشم

#سپیده_پرکسب_کار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
در هوایِ تو دلم شوق پریدن دارد
عشق از منظره یِ آینه دیدن دارد

مثل یک سارق ناشی که جواهر بزند
هر که همراه تو شد میل دویدن دارد

چه کند مرغ سحر ناله اگر سر ندهد
گل نوروز نگاریست که چیدن دارد

فکر روزی که فراموش کنی نامم را
پک به پک بهمن تلخ است کشیدن دارد

کاش با خطّ نگاهت بنویسی گاهی
نازنین غصّه نخور عشق رسیدن دارد



#سپیده_پرکسب_کار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تکّه ای سنگی، خودت را ماه می بینی ولی
انعکاسِ نور را در چاه می بینی ولی

می نشینی روبرویِ پنجره با دلخوشی
در نگاهِ زندگی اکراه می بینی ولی

اتّفاقی عمرمان در یک مسیر افتاده بود
اشتباهی عشق را گمراه می بینی ولی

چشم بر هم بسته ای در گلّه یِ گرگان شبی
تا ابد کابوسی از یک آه می بینی ولی

طوطی از دنیای معنی غافل است و بی خبر
همچو اویی، خواب را آگاه می بینی ولی

#سپیده_پرکسب_کار


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀