💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
.
سال ها
رو به قبله بودم و می گفتم
دیگر هیچ کس از من عاشقانه ای نخواهد شنید
آمدی
ردشدی
بند دلم پاره شد
کاش می فهمیدی چه لذتی دارد
پاره شدن طناب یک اعدامی...

#لیلا_کردبچه

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖

#با_من_برقص...

برقص پیش از آنڪه پروانه‌ها
خاطرۀ گل‌هاے پیراهنت را
براے شڪوفه‌هاے پلاسیده تعریف ڪنند
و حریر نازڪ دامنت را
دست‌هاے زبر زندگی نخ‌ڪش‌ ڪند.

#لیلا_کردبچه

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖

#با_من_برقص...

برقص پیش از آنڪه پروانه‌ها
خاطرۀ گل‌هاے پیراهنت را
براے شڪوفه‌هاے پلاسیده تعریف ڪنند
و حریر نازڪ دامنت را
دست‌هاے زبر زندگی نخ‌ڪش‌ ڪند.

#لیلا_کردبچه



💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
دوستت نمی‌داشتم چه می‌کردم؟
دنیا برای ادامه‌ی زندگی
توجیهِ شاعرانه‌ای می‌خواست...

#لیلا_کردبچه

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
برقص
پیش از آن که پروانه‌ها
خاطره گل‌های پیراهنت را
برای شکوفه‌های پلاسیده
تعریف کنند و
حریر نازک دامنت را
دست‌های زبر زندگی نخ کش کند!

#لیلا_کردبچه

💖🧚‍♂️🧚‍♀️💖

@Kafee_sheerr💖💖

دنیا دارد از شعرهای عاشقانه
تهی می شود...
و مردم نمی دانند چگونه می شود
بی هیچ واژه ای
کسی را که این همه دور است،
این همه دوست داشت...؟!


#لیلا_کردبچه

💖🧚‍♂️🧚‍♀️💖

@Kafee_sheerr💖💖
دلم تنگ است
مثل لباس سال‌های دبستانم
مثل سال‌های مأموریت‌های طولانیِ پدر
که نمی‌فهمیدم
وقتی می‌گویند کسی دورَست

یعنی چقدر دورَست

#لیلا_کردبچه

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
دوستت دارم
و چقدر توضیح دادن حرف‌های ساده سخت است

#لیلا_کردبچه🌹

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
اینجا هنوز کسی‌ است
که به‌اندازه ی هزاران ‌نفر نیست
و جایش روی تمام صندلی‌ها خالی‌ست
کسی‌ که هر پاییز
پای تمام درختان شهر
«شد خزانِ» تازه‌ای خواهد کاشت.

و کسی ‌که تو را دیده باشد
پاییزهای سختی خواهد داشت

#لیلا_کردبچه

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


شبها دلم تنگ است؛
مثل لباس سال‌های دبستانم
مثل سال‌های
مأموریت‌های طولانی پدر
که نمی‌فهمیدم
وقتی می گویند کسی دورَست،
یعنی چقدر دورَست...






#لیلا_کردبچه


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

دنیا دارد از شعرهای عاشقانه
تهی می شود...
و مردم نمی دانند چگونه می شود
بی هیچ واژه ای
کسی را که این همه دور است،
این همه دوست داشت.؟!


#لیلا_کردبچه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

سال ها
رو به قبله بودم و می گفتم
دیگر هیچ کس از من عاشقانه ای نخواهد شنید
آمدی
ردشدی
بند دلم پاره شد
کاش می فهمیدی چه لذتی دارد
پاره شدن طناب یک اعدامی

#لیلا_کردبچه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

لابد دوستت دارم هنوز
که هنوز فکر می کنم
از هزار و صد نسخه ی این شعر
یک نسخه را تو
به خانه می بری
و تو تنها تو می فهمی
چند جای این شعر،
خط خورده است.

#لیلا_کردبچه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

لابد دوستت دارم هنوز
که هنوز لاکِ پوست پیازی می‌زنم
و هر روز
ساعت‌‌ها به ناخن‌‌هایم خیره می‌شوم
و گریه می‌کنم...
لابد دوستت دارم هنوز
که هنوز رژِ بیست و چهار ساعته می‌خرم
و فروشنده
بِرَندِ مقاوم‌تری پیشنهاد می‌دهد و گریه می‌کنم... لابد دوستت دارم هنوز
که هنوز فکر می‌کنم
از هزار و صد نسخه‌ی این شعر
یک نسخه را تو به خانه می‌بری
و تو تنها تو می‌فهمی
چند جایِ این شعر، خط خورده است...

#لیلا_کردبچه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.


مثل «او»
و تمام زنان دیگری که نامشان را از یاد برده‌ای
فراموش می‌شوم
و بعد از آن
در بی‌نامی ادامه‌ می‌دهم

فراموش می‌کنی آخرین‌بار کجا بوسیدمت،
فراموش می‌کنی آخرین‌بار
من را در این شعر دیده‌ای
و روزی که این سطرها را جایی بشنوی،
انگار دکمه‌ای گوشۀ خانه‌ات پیدا کرده‌ای
که یادت نیست روزی از آستینِ «او» افتاده!

فراموشم می‌کنی
طوری‌که از خواندنِ نامم بر سنگ قبر حتی
ناتوان می‌شوی. 





#لیلا_کردبچه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
از میان تمام واژه‌های دنیا
تنها نام تو را دوست دارم؛
واژه‌ای که مرا به گریه می‌اندازد
واژه‌ای که مرا به خنده می‌اندازد
واژه‌ای که طرز ادای حروفش را دوست دارم
با چشم‌های خودت ببینی
تا خاطره‌ای بردارم از حیرت آشکارت

من
خاطرات زیادی از تو ندارم امّا
زیاد به تو فکر می‌کنم
و از هر خیابانی که می‌گذرم،
قبلاً درحالِ فکر کردن به تو از آن گذشته‌ام

درحال فکر کردن به تو راه می‌روم، آواز می‌خوانم
درحال فکر کردن به تو می‌خوابم، بیدار می‌شوم
درحال فکر کردن به تو زندگی می‌کنم
درحال فکر کردن به تو
یک آن یادم می‌افتد که دیگر
چیز زیادی برای تجربه ‌کردن نمانده ‌است

چیزی
برای تجربه ‌کردن نمانده است،
آنقدر با تو زیسته‌ام بی‌تو
که فکر می‌کنم دیگر
می‌توانم بمیرم.


#لیلا_کردبچه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
و یک روز فهمیدیم «عزیزم»
نام کوچک هیچ‌کداممان نیست
و شام خوردن زیر نور شمع
چشم‌هایمان را کم‌سو می‌کند
سقف
بهانۀ مشترکی بود
که باید از هم می‌گرفتیم
و تاریکی موّاج خانه را، به عدالت
به دو نیم می‌کردیم؛
نیمی
با ماهیان قرمز مصنوعی
نیمی
با سنگریزه‌ها و صدف‌ها
و موج‌های کوچک مصنوعی
ما
دو حبابِ کنارِ هم بودیم
که می‌ترسیدیم هنگام یکی شدن
نفهمیم
کداممان نابود شده‌ست.

#لیلا_کردبچه

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀