💖کافه شعر💖
2.76K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.07K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
مـــــرد را ;
دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی عــلاجـــش آتــش است...


#مجذوب_تبریزی


غروبتـــون عطر خدا

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖

‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
از تو در دیده‌ی هر ذرّه تماشایی هست
هر سری را به تمنّای تو سودایی هست

مدّتی شد که دل از غیر تو پرداخته‌ام
گر قدم رنجه کنی، گوشه‌ی تنهایی هست

ذرّه‌ای نیست که خورشید در او پیدا نیست
چشم وا کن اگرت دیده‌ی بینایی هست

طیّ این مرحله بی‌راهبری ممکن نیست
قطره، بی‌ابر ندانست که دریایی هست

ترکِ دیوانگی از طعنه‌ی مردم نکنم
شهر اگر تنگ بُود، دامن صحرایی هست

منشین بی‌ مِی و معشوق به امّید بهشت
خوش‌تر از میکده -بی‌درد!- مگر جایی هست؟

غمِ ناآمده امروز چرا باید خورد؟
نقد فرصت مده از دست که فردایی هست

نه همین دیده‌ی «مجذوب» تو حیران تو شد
از تو در دیده‌ی هر ذرّه تماشایی هست...

#مجذوب_تبریزی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
از تو در دیده‌ی هر ذرّه تماشایی هست
هر سری را به تمنّای تو سودایی هست

مدّتی شد که دل از غیر تو پرداخته‌ام
گر قدم رنجه کنی، گوشه‌ی تنهایی هست

ذرّه‌ای نیست که خورشید در او پیدا نیست
چشم وا کن اگرت دیده‌ی بینایی هست

طیّ این مرحله بی‌راهبری ممکن نیست
قطره، بی‌ابر ندانست که دریایی هست

ترکِ دیوانگی از طعنه‌ی مردم نکنم
شهر اگر تنگ بُود، دامن صحرایی هست

منشین بی‌ مِی و معشوق به امّید بهشت
خوش‌تر از میکده -بی‌درد!- مگر جایی هست؟

غمِ ناآمده امروز چرا باید خورد؟
نقد فرصت مده از دست که فردایی هست

نه همین دیده‌ی «مجذوب» تو حیران تو شد
از تو در دیده‌ی هر ذرّه تماشایی هست...

#مجذوب_تبریزی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
از تو در دیده‌ی هر ذرّه تماشایی هست
هر سری را به تمنّای تو سودایی هست

مدّتی شد که دل از غیر تو پرداخته‌ام
گر قدم رنجه کنی، گوشه‌ی تنهایی هست

ذرّه‌ای نیست که خورشید در او پیدا نیست
چشم وا کن اگرت دیده‌ی بینایی هست

طیّ این مرحله بی‌راهبری ممکن نیست
قطره، بی‌ابر ندانست که دریایی هست

ترکِ دیوانگی از طعنه‌ی مردم نکنم
شهر اگر تنگ بُود، دامن صحرایی هست

منشین بی‌ مِی و معشوق به امّید بهشت
خوش‌تر از میکده -بی‌درد!- مگر جایی هست؟

غمِ ناآمده امروز چرا باید خورد؟
نقد فرصت مده از دست که فردایی هست

نه همین دیده‌ی «مجذوب» تو حیران تو شد
از تو در دیده‌ی هر ذرّه تماشایی هست...

#مجذوب_تبریزی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
از تو در دیده‌ی هر ذرّه تماشایی هست
هر سری را به تمنّای تو سودایی هست

مدّتی شد که دل از غیر تو پرداخته‌ام
گر قدم رنجه کنی، گوشه‌ی تنهایی هست

ذرّه‌ای نیست که خورشید در او پیدا نیست
چشم وا کن اگرت دیده‌ی بینایی هست

طیّ این مرحله بی‌راهبری ممکن نیست
قطره، بی‌ابر ندانست که دریایی هست

ترکِ دیوانگی از طعنه‌ی مردم نکنم
شهر اگر تنگ بُود، دامن صحرایی هست

منشین بی‌ مِی و معشوق به امّید بهشت
خوش‌تر از میکده -بی‌درد!- مگر جایی هست؟

غمِ ناآمده امروز چرا باید خورد؟
نقد فرصت مده از دست که فردایی هست

نه همین دیده‌ی «مجذوب» تو حیران تو شد
از تو در دیده‌ی هر ذرّه تماشایی هست...

#مجذوب_تبریزی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
اگر زلفت به هر تاری ، اسیر تازه‌ای دارد
مبارک باشد اما دلبری اندازه‌ای دارد !

تغافل بُرد از حد ، شوخ چشم من نمی‌داند
جفا قدری ، ستم حدی و ناز اندازه‌ای دارد

محبت را لبِ خاموش و گویا هر دو یکسان است
چو بلبل ، آتشِ پروانه هم اندازه‌ای دارد

اگر سودای لیلی بر سرت افتاد ، مجنون شو
که هر شهری به صحرای جنون دروازه‌ای دارد

دل مجذوب خود را با تغافل بیش از این مشکن
که در قانون خوبان ، امتحان اندازه‌ای دارد ...

#مجذوب_تبریزی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
از تو در دیده‌ی هر ذرّه تماشایی هست
هر سری را به تمنّای تو سودایی هست

مدّتی شد که دل از غیر تو پرداخته‌ام
گر قدم رنجه کنی، گوشه‌ی تنهایی هست

ذرّه‌ای نیست که خورشید در او پیدا نیست
چشم وا کن اگرت دیده‌ی بینایی هست

طیّ این مرحله بی‌راهبری ممکن نیست
قطره، بی‌ابر ندانست که دریایی هست

ترکِ دیوانگی از طعنه‌ی مردم نکنم
شهر اگر تنگ بُود، دامن صحرایی هست

منشین بی‌ مِی و معشوق به امّید بهشت
خوش‌تر از میکده -بی‌درد!- مگر جایی هست؟

غمِ ناآمده امروز چرا باید خورد؟
نقد فرصت مده از دست که فردایی هست

نه همین دیده‌ی «مجذوب» تو حیران تو شد
از تو در دیده‌ی هر ذرّه تماشایی هست...

#مجذوب_تبریزی

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نیی شمع مزار خویش شد


#مجذوب_تبریزی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
.
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که برجانی فتاد


شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی‌ای شمع مـزار خویش شد


#مجذوب_تبریزی

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نیی شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت: کین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت: آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنیت را سوختم
زانکه می گفتی نیم با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود

با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود می ساختی هر نو بهار

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است!!

#مجذوب_تبریزی

 🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
آتشی شب در نِیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که در جانی فتاد

شعله تا مشغول کار خویش شد
هر نِی‌ای، شمع مزار خویش شد

نِی به آتش گفت کاین آشوب چیست؟
مَر تو را زاین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش بی‌سبب نفروختم
دعویِ بی‌معنی‌ات را سوختم

زآنکه می‌گفتی نِی‌ام با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود

با چنین دعوی، چرا -ای کم‌عیار!-
برگ خود می‌ساختی هر نوبهار؟

مرد را دردی اگر باشد، خوش است
دردِ بی‌دردی، علاجش آتش است...

#مجذوب_تبریزی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
.
چه پیچی در این عالمِ پیچ‌پیچ؟
که خالی‌ست از راحت و پُر ز هیچ

گره‌بسته‌ای داشت طفلی به دست
فکند از کف و در کمینش نشست

روان طفلِ دیگر ربودش ز جا
چو بگشود، در وی نبُد جز هوا!

گره‌بسته دنیا و طفل آن دَنی‌ست
بگویش که چیزی در آن بسته نیست

فنا بر فنا ظاهرش را ببین
کجایی هنوز؟! آخرش را ببین...

#مجذوب_تبریزی

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
🍁

محبت را لبِ خاموش و گویا هر دو یکسان است
چو بلبل ، آتشِ پروانه هم اندازه‌ای دارد

اگر سودای لیلی بر سرت افتاد ، مجنون شو
که هر شهری به صحرای جنون دروازه‌ای دارد

#مجذوب_تبریزی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
چه پیچی در این عالمِ پیچ‌پیچ؟
که خالی‌ست از راحت و پُر ز هیچ

گره‌بسته‌ای داشت طفلی به دست
فکند از کف و در کمینش نشست

روان طفلِ دیگر ربودش ز جا
چو بگشود، در وی نبُد جز هوا!

گره‌بسته دنیا و طفل آن دَنی‌ست
بگویش که چیزی در آن بسته نیست

فنا بر فنا ظاهرش را ببین
کجایی هنوز؟! آخرش را ببین...

#مجذوب_تبریزی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
#آتش_در_نیستان

یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی‌ای شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش بی‌سبب نفروختم
دعوی بی‌معنی‌ات را سوختم

زانکه می‌گفتی نیم با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی‌دردی علاجش آتش است

#مجذوب_تبریزی (مجذوب علیشاه)


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
#مجذوب_تبریزی

یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون اشکی که بر جانی فتاد

 شعله تا سر گرم کار خویش شد
هر نیی شمع مزار خویش شد

 نی به آتش گفت کین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنیت را سوختم

زانکه می گفتی نی‌ام با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود

 مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
منشین بی‌ مِی و معشوق به امّید بهشت
خوش‌تر از میکده -بی‌درد!- مگر جایی هست؟

غمِ ناآمده امروز چرا باید خورد؟
نقد فرصت مده از دست که فردایی هست

نه همین دیده‌ی «مجذوب» تو حیران تو شد
از تو در دیده‌ی هر ذرّه تماشایی هست...


#مجذوب_تبریزی


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀