💖کافه شعر💖
2.28K subscribers
4.27K photos
2.8K videos
11 files
933 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
°

اے بسته‌ے هر زلفت،
صد سلسله سودایی
اوصاف تو ڪِے گنجد
در دفتر زیبایی؟
خورشید به صدمحنت
از باد صبا گیرد
خاک سر ڪویَت را
از بهرِ خودآرایی


#آتش_اصفهانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا گوشه‌ی چشم تو به میخانه نباشد
ما را هوس گردش پیمانه نباشد

از سلسله‌ی زلف تو پیداست که دیگر
یک دل نتوان یافت که دیوانه نباشد

شمع از چه کند گریه و در سوز و گداز است
گر باخبر از حالت پروانه نباشد؟

در حلقه‌ی صاحب‌نظرانش نبُود راه
چشمی که تو را بر در کاشانه نباشد

دستی که زند شانه به گیسوی تو، ای کاش
آن‌گونه شود قطع که بر شانه نباشد!

خوبان جهان گر کتبِ حُسن تو خوانند
گویند محال است که افسانه نباشد

قصری‌ست جمال تو که خورشیدِ مُنیرش
شایسته‌ی خشتِ لبِ دندانه نباشد

بی‌دوست مجو زندگی «آتش!» که محال است
جان در تن من باشد و جانانه نباشد...

#آتش_اصفهانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفتی مرا به عشق
که باید ز جان گذشت
جانم توئی
چگونه توانم از آن گذشت!

#آتش_اصفهانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
#آتش_در_نیستان

یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد

شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نی‌ای شمع مزار خویش شد

نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟

گفت آتش بی‌سبب نفروختم
دعوی بی‌معنی‌ات را سوختم

زانکه می‌گفتی نیم با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود

مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی‌دردی علاجش آتش است

#مجذوب_تبریزی (مجذوب علیشاه)


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
چنان نازک‌ بدن باشد که گر آرم به گلزارش
‏ به پا از سايه‌ی مژگانِ بلبل می‌رود خارش

‏نمی‌دانم لطافت تا چه حد است ، اين قدر دانم
‏ که شد جای نگه تبخال بر لعل شکربارش

‏⁧ #آتش_اصفهانی


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
چنان به دل اثر لطف می‌کند تیرش
که دل شکفته چو گل می‌شود ز تأثیرش

نوید عمر ابد می‌دهد خدنگِ وی‌ام
مگر ز چشمه‌ی خضر آب داده بر تیرش؟

حکایت لب او آنقدَر بُود شیرین
که خامه‌ام نیِ شکّر شود ز تحریرش

نشسته بر دل من یار آتشین‌رویی
که قلب آینه را آب کرده تصویرش

ز بس که قصّه‌ی زلفش مُطوّل است و دراز
کم است صد شب یلدا برای تقریرش!


مرا که کُشت و در آتش فکند و رحم نکرد
که‌راست زَهره که پرسد چه بوده تقصیرش؟!

به خواب آمده دوشم هزار دشتِ غزال
فدای چشم تو گردم! چه بود تعبیرش؟

ز جوی کندنِ در بیستون بُود پیدا
صفای باطن فرهاد و پاکی شیرش

بُتی که سخت‌دل و تندخوی و سست‌وفاست
چگونه رام خود -«آتش!»- کنم به تدبیرش؟

#آتش_اصفهانی

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀

گفتی مرا به عشق که باید ز جان گذشت

جانم توئی چگونه توانم از آن گذشت؟



#آتش_اصفهانی 🌹


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ڪام دل ، قدح‌ ڪشان
داده شود اگر ز می ...

لعل لب تو
می‌دهد ڪام دل شراب را ...

#آتش_اصفهانی
⁩‌ ‌‌#ک

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
به لوح خاطر من نیست جز خیال تـو نقشی

ز بس ڪه کرده وجودم به دوستیّ تو عادت

#آتش_اصفهانی🌹

❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
به لوح خاطر من نیست جز خیال تـو نقشی

ز بس ڪه کرده وجودم به دوستیّ تو عادت

#آتش_اصفهانی🌹


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀