💖کافه شعر💖
2.78K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
هزاران سال با حیرت نشستم
به خود پیوستم و از تو گسستم

ولیکن سرنوشتم این سه حرف است:
تراشیدم ، پرستیدم ، شکستم

#اقبال_لاهوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گل گفت که عیشٖ نو بهاری خوشتر
یک صبح چمن ز روزگاری خوشتر

زان پیش که کس ترا بدستار زند
مردن به کنار شاخساری خوشتر.....!!


#اقبال_لاهوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نظر تو همه تقصیر و خرد کوتاهی
نرسی جز به تقاضای کلیم اللهی

راه کور است بخود غوطه زن ای سالک راه
جاده را گم نکند در ته دریا ماهی

حاجتی پیش سلاطین نبرد مرد غیور
چه توان کرد که از کوه نیاید کاهی

مگذر از نغمهٔ شوقم که بیابی در وی
رمز درویشی و سرمایهٔ شاهنشاهی

نفسم با تو کند آنچه به گل کرد نسیم
اگر از لذت آه سحری آگاهی

ای فلک چشم تو بیباک و بلا جوست هنوز
می شناسم که تماشای دگر میخواهی

#اقبال_لاهوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

خورشــــــــــید به دامانم، انجم به گریبانم
در من نگری هیچم، در خود نگری جانم
در شـهر و بیابانم، در کاخ و شبستانم
من دردم و درمانم، من عیش فراوانم

من تیغ جهانسوزم، من چشمه‌ی حیوانم

تقدیرِ فسونِ من، تدبیرِ فسونِ تو
تو عاشـــقِ لیلایی، من دشـــتِ جنونِ تو
چون روح روان پاکم از چند و چگون تو
تو رازِ درونِ من، من رازِ درونِ تو

از جان تو پیدایم، در جان تو پنهانم


#اقبال_لاهوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نه در اندیشهٔ من کار زار کفر و ایمانی
نه در جان غم اندوزم هوای باغ رضوانی

اگر کاوی درونم را خیال خویش را یابی
پریشان جلوه ئی چون ماهتاب اندر بیابانی

#اقبال_لاهوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است
در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است

عشق ازین گنبد در بسته برون تاختن است
شیشهٔ ماه ز طاق فلک انداختن است

سلطنت نقد دل و دین ز کف انداختن است
به یکی داد جهان بردن و جان باختن است

حکمت و فلسفه را همت مردی باید
تیغ اندیشه بروی دو جهان آختن است

مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست
از همین خاک جهان دگری ساختن است


#اقبال_لاهوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دلا رمز حیات از غنچه دریاب
حقیقت در مجازش بی حجابست

ز خاک تیره می روید ولیکن
نگاهش بر شعاع آفتاب است


#اقبال_لاهوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ساقی دیرینه را ساغر شکست
بزم رندان حجازی بر شکست

کعبه آباد است از اصنام ما
خنده زن کفر است بر اسلام ما

شیخ در عشق بتان اسلام باخت
رشته ی تسبیح از زنار ساخت

پیر ها پیر از بیاض مو شدند
سخره بهر کودکان کو شدند

دل ز نقش لااله بیگانه‌ای
از صنم های هوس بتخانه‌ای

می شود هر مو درازی خرقه پوش
آه ازین سوداگران دین فروش

با مریدان روز و شب اندر سفر
از ضرورت های ملت بی خبر

دیده ها بی نور مثل نرگس اند
سینه ها از دولت دل مفلس اند

واعظان هم صوفیان منصب پرست
اعتبار ملت بیضا شکست

واعظ ما چشم بر بتخانه دوخت
مفتی دین مبین فتوی فروخت

چیست یاران بعد ازین تدبیر ما
رخ سوی میخانه دارد پیر ما

#اقبال_لاهوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نظر تو همه تقصیر و خرد کوتاهی
نرسی جز به تقاضای کلیم اللهی

راه کور است بخود غوطه زن ای سالک راه
جاده را گم نکند در ته دریا ماهی

حاجتی پیش سلاطین نبرد مرد غیور
چه توان کرد که از کوه نیاید کاهی

مگذر از نغمهٔ شوقم که بیابی در وی
رمز درویشی و سرمایهٔ شاهنشاهی

نفسم با تو کند آنچه به گل کرد نسیم
اگر از لذت آه سحری آگاهی

ای فلک چشم تو بیباک و بلا جوست هنوز
می شناسم که تماشای دگر میخواهی

#اقبال_لاهوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نظر تو همه تقصیر و خرد کوتاهی
نرسی جز به تقاضای کلیم اللهی

راه کور است بخود غوطه زن ای سالک راه
جاده را گم نکند در ته دریا ماهی

حاجتی پیش سلاطین نبرد مرد غیور
چه توان کرد که از کوه نیاید کاهی

مگذر از نغمهٔ شوقم که بیابی در وی
رمز درویشی و سرمایهٔ شاهنشاهی

نفسم با تو کند آنچه به گل کرد نسیم
اگر از لذت آه سحری آگاهی

ای فلک چشم تو بیباک و بلا جوست هنوز
می شناسم که تماشای دگر میخواهی

#اقبال_لاهوری


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀