💖کافه شعر💖
2.29K subscribers
4.27K photos
2.8K videos
11 files
935 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
سر نامه به نام آن خداوند
که دلها را به خوبان داد پیوند

ز عشق آراست لوح آب و گل را
بدان جان، زندگی بخشید دل را

#امیرخسرو_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای خوش آن ساعت که بینم آن رخ و گیرم لبش
باده خوش بر کف و گلنارِ خندان در نظر

تا تو ای سرو خرامان، در چمن بگذشته ای
می نیاید پیشِ بلبل را ،گلستان در نظر....

#امیرخسرو_دهلوی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
عاشق و دیوانه‌ام، سلسله‌ی یار کو؟
سینه ز هجران بسوخت، شربت دیدار کو؟

گرچه گلستان‌خوش‌است، ورچه چمن‌دلکش‌است
آن همه دیدم ولی، آن گلِ رخسار کو؟

ناله‌ی هر عاشقی، از دلِ افگار خویش
از منِ مسکین مپرس کآن دلِ افگار کو

نقش منِ بت‌پرست، هست به کشتن سزا
تیغ سیاست کجاست، بازوی این کار کو؟

آه که دعویّ عشق، پس غمِ جان چون بُود؟
دوستیِ جان گرفت، دوستی یار کو؟

وه که جمالی چنان، روزیِ این چشم نیست
دیده‌ی بیدار هست، دولت بیدار کو؟

بر سخنِ درد ما، گرچه نهد گوشْ یار
«خسروِ» بیچاره را طاقت گفتار کو...؟

#امیرخسرو_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.
عاشق و دیوانه‌ام، سلسله‌ی یار کو؟
سینه ز هجران بسوخت، شربت دیدار کو؟

گرچه گلستان‌خوش‌است، ورچه چمن‌دلکش‌است
آن همه دیدم ولی، آن گلِ رخسار کو؟

ناله‌ی هر عاشقی، از دلِ افگار خویش
از منِ مسکین مپرس کآن دلِ افگار کو

نقش منِ بت‌پرست، هست به کشتن سزا
تیغ سیاست کجاست، بازوی این کار کو؟

آه که دعویّ عشق، پس غمِ جان چون بُود؟
دوستیِ جان گرفت، دوستی یار کو؟

وه که جمالی چنان، روزیِ این چشم نیست
دیده‌ی بیدار هست، دولت بیدار کو؟

بر سخنِ درد ما، گرچه نهد گوشْ یار
«خسروِ» بیچاره را طاقت گفتار کو...؟

#امیرخسرو_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفتی ز دل برون کن غم‌های بی‌کران را
تو پیشِ چشم و آنگه جای گِله زبان را

تا دل ز من بِبردی از ناله شب نخفتم
ای دزد، بشنو آخر، فریادِ پاسبان را

بگذشت از نهایت بی‌خوابیِ من، آری
دشوار صبح باشد شب‌های بیکران را

اندیشهٔ جهانی بر جانِ من نهادی
وانگه به لاغ گویی اندیشه نیست جان را

رسوای شهر گشتم از بس که دیدهٔ من
دم‌دم همی تراوَد خونابهٔ نهان را

از آهِ سوزناکم دود از جهان برآمد
بی تو جهان چه باشد، آتش زنم جهان را

آن روی نازنین را یک‌دم به سوی من کن
تا بیشتر نبینم نسرین و ارغوان را

شاید اگر بخندد بر روزگار خسرو
آن‌کس که دیده باشد رخساره‌ای چنان را


#امیرخسرو_دهلوی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
نگارا، روز عیش و شادمانیست
هوای سبزه و صوت و اغانیست

مرا بی تو چه جای زندگانیست
که دل بی عشق و جان بی شادمانیست

ز چشم خویش ترسانم به رویت
که عشقت سرنوشت آسمانیست


#امیرخسرو_دهلوی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای دو جهان ذرّهٔ از راه تو
هیچتراز هیچ به درگاه تو

پشت فلک طوق سجود از تو یافت
شام عدم صبح وجود از تو یافت

هست کن هر چه بعالم توئی
وانکه همه نیست کند هم توئی


#امیرخسرو_دهلوی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شب گذشته ست و اول سحر است
بانگ بلبل به می نویدگر است

وقت او خوش که در چنین وقتی
باده بر دست و نازنین به بر است

کشتی باده نه به کف، باری
عمر ازینسان رود چو بر گذر است


#امیرخسرو_دهلوی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز
بلبل روی‌سیه مانده ز گلزار جدا

ای مرا در ته هر موی به زلفت بندی
چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا

دیده از بهر تو خونبار شد، ای مردم چشم
مردمی کن، مشو از دیده خونبار جدا


#امیرخسرو_دهلوی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
رنگی از حسن تو در روی گل است
وز لب لعلت خیالی در مل است

از خیال نرگس جادوی تو
در چمن ها چشم نرگس بر گل است

از نسیم صبح کی بیرون رود
بوی گل کاندر دماغ بلبل است


#امیرخسرو_دهلوی
#صـبح_بخیـر

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀