جز در حضورِ نور ، دلم وا نمی شود
صبح است و آفتاب ، هویدا نمی شود
ای مِهرِ مهربان ! که دلم پای بند توست
آئینه ، بی جمالِ تو معنا نمی شود
دیری است بی وجودِ تو در دشتِ آرزو
گُلخوشه ی مُراد ، شکوفا نمی شود
سرشارِ ابر ، گرچه بُوَد چشمِ مردمان
دُردانه های عاطفه پیدا نمی شود
ای آخرین طبیبِ دلِ دردمندِ عشق !
باز آ ! که درد ، بی تو مداوا نمی شود
دوشینه، دل، به خواب چو چشمِ تو دید گفت :
هرگز گُلی چو نرگسِ شهلا نمی شود
باز آ ! که بی حضورِ تو ای مِهریِ احد !
بی شک طلسمِ بستهء شب وا نمی شود
#احد_ده_بزرگی
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
صبح است و آفتاب ، هویدا نمی شود
ای مِهرِ مهربان ! که دلم پای بند توست
آئینه ، بی جمالِ تو معنا نمی شود
دیری است بی وجودِ تو در دشتِ آرزو
گُلخوشه ی مُراد ، شکوفا نمی شود
سرشارِ ابر ، گرچه بُوَد چشمِ مردمان
دُردانه های عاطفه پیدا نمی شود
ای آخرین طبیبِ دلِ دردمندِ عشق !
باز آ ! که درد ، بی تو مداوا نمی شود
دوشینه، دل، به خواب چو چشمِ تو دید گفت :
هرگز گُلی چو نرگسِ شهلا نمی شود
باز آ ! که بی حضورِ تو ای مِهریِ احد !
بی شک طلسمِ بستهء شب وا نمی شود
#احد_ده_بزرگی
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
جز در حضورِ نور ، دلم وا نمی شود
صبح است و آفتاب ، هویدا نمی شود
ای مِهرِ مهربان ! که دلم پای بند توست
آئینه ، بی جمالِ تو معنا نمی شود
دیری است بی وجودِ تو در دشتِ آرزو
گُلخوشه ی مُراد ، شکوفا نمی شود
سرشارِ ابر ، گرچه بُوَد چشمِ مردمان
دُردانه های عاطفه پیدا نمی شود
ای آخرین طبیبِ دلِ دردمندِ عشق !
باز آ ! که درد ، بی تو مداوا نمی شود
دوشینه، دل، به خواب چو چشمِ تو دید گفت :
هرگز گُلی چو نرگسِ شهلا نمی شود
باز آ ! که بی حضورِ تو ای مِهریِ احد !
بی شک طلسمِ بستهء شب وا نمی شود
#احد_ده_بزرگی
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
صبح است و آفتاب ، هویدا نمی شود
ای مِهرِ مهربان ! که دلم پای بند توست
آئینه ، بی جمالِ تو معنا نمی شود
دیری است بی وجودِ تو در دشتِ آرزو
گُلخوشه ی مُراد ، شکوفا نمی شود
سرشارِ ابر ، گرچه بُوَد چشمِ مردمان
دُردانه های عاطفه پیدا نمی شود
ای آخرین طبیبِ دلِ دردمندِ عشق !
باز آ ! که درد ، بی تو مداوا نمی شود
دوشینه، دل، به خواب چو چشمِ تو دید گفت :
هرگز گُلی چو نرگسِ شهلا نمی شود
باز آ ! که بی حضورِ تو ای مِهریِ احد !
بی شک طلسمِ بستهء شب وا نمی شود
#احد_ده_بزرگی
#ج
❀═༅࿇✤ ⃟❤ ⃟ ✤࿇༅═❀
.
جز در حضورِ نور ، دلم وا نمی شود
صبح است و آفتاب ، هویدا نمی شود
ای مِهرِ مهربان ! که دلم پای بند توست
آئینه ، بی جمالِ تو معنا نمی شود
دیری است بی وجودِ تو در دشتِ آرزو
گُلخوشه ی مُراد ، شکوفا نمی شود
سرشارِ ابر ، گرچه بُوَد چشمِ مردمان
دُردانه های عاطفه پیدا نمی شود
ای آخرین طبیبِ دلِ دردمندِ عشق !
باز آ ! که درد ، بی تو مداوا نمی شود
دوشینه، دل، به خواب چو چشمِ تو دید گفت :
هرگز گُلی چو نرگسِ شهلا نمی شود
باز آ ! که بی حضورِ تو ای مِهریِ احد !
بی شک طلسمِ بستهء شب وا نمی شود
#احد_ده_بزرگی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
جز در حضورِ نور ، دلم وا نمی شود
صبح است و آفتاب ، هویدا نمی شود
ای مِهرِ مهربان ! که دلم پای بند توست
آئینه ، بی جمالِ تو معنا نمی شود
دیری است بی وجودِ تو در دشتِ آرزو
گُلخوشه ی مُراد ، شکوفا نمی شود
سرشارِ ابر ، گرچه بُوَد چشمِ مردمان
دُردانه های عاطفه پیدا نمی شود
ای آخرین طبیبِ دلِ دردمندِ عشق !
باز آ ! که درد ، بی تو مداوا نمی شود
دوشینه، دل، به خواب چو چشمِ تو دید گفت :
هرگز گُلی چو نرگسِ شهلا نمی شود
باز آ ! که بی حضورِ تو ای مِهریِ احد !
بی شک طلسمِ بستهء شب وا نمی شود
#احد_ده_بزرگی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀