💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
ای ز عشقت این دل دیوانه خوش
جان و دردت هر دو در یک خانه خوش

گر وصال است از تو قِسمَم گر فراق
هست هر دو بر من دیوانه خوش

#عطار_نیشابوری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای بلبل خوش‌نوا فغان کن
عید است، نوای عاشقان کن

چون سبزه زخاک سربرآورد
ترک دل و برگ بوستان کن

بالشت ز سنبل و سمن ساز
وز برگ بنفشه سایبان کن


#عطار_نیشابوری


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
سخن عشق جز اشارت نیست
عشق در بند استعارت نیست

دل شناسد که چیست جوهر عشق
عقل را ذره‌ای بصارت نیست

در عبارت همی نگنجد عشق
عشق از عالم عبارت نیست

هر که را دل ز عشق گشت خراب
بعد از آن هرگزش عمارت نیست

عشق بستان و خویشتن بفروش
که نکوتر ازین تجارت نیست

گر شود فوت لحظه‌ای بی‌ عشق
هرگز آن لحظه را کفارت نیست

#عطار_نیشابوری


@Kafee_sheerr💖💖
گر مرد نام و ننگی، از کوی ما گذر کن


ما ننگ خاص و عامیم، از ننگ ما حذر کن...

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گر مرد نام و ننگی، از کوی ما گذر کن


ما ننگ خاص و عامیم، از ننگ ما حذر کن...

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا نیفتد بر تو مردی را نظر
از وجود خویش کِی یابی خبر؟

گر تو بنشینی به تنهایی بسی
ره بنتوانی بریدن بی‌کسی

پیر باید، راه را تنها مرو
از سر عَمیا درین دریا مرو

پیر ما لابدِ راه آمد تو را
در همه کاری پناه آمد تو را

چون تو هرگز راه نشناسی ز چاه
بی عصا کش کِی توانی برد راه؟

نه تو را چشمست و نه ره کوته است
پیر در راهت قلاووزِ ره است

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سخن عشق جز اشارت نیست
عشق در بند استعارت نیست

دل شناسد که چیست جوهر عشق
عقل را ذره‌ای بصارت نیست

در عبارت همی نگنجد عشق
عشق از عالم عبارت نیست

هر که را دل ز عشق گشت خراب
بعد از آن هرگزش عمارت نیست

عشق بستان و خویشتن بفروش
که نکوتر ازین تجارت نیست

گر شود فوت لحظه‌ای بی‌ عشق
هرگز آن لحظه را کفارت نیست

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تا نیفتد بر تو مردی را نظر
از وجود خویش کِی یابی خبر؟

گر تو بنشینی به تنهایی بسی
ره بنتوانی بریدن بی‌کسی

پیر باید، راه را تنها مرو
از سر عَمیا درین دریا مرو

پیر ما لابدِ راه آمد تو را
در همه کاری پناه آمد تو را

چون تو هرگز راه نشناسی ز چاه
بی عصا کش کِی توانی برد راه؟

نه تو را چشمست و نه ره کوته است
پیر در راهت قلاووزِ ره است

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ز عشقت سوختم ای جان کجایی؟
بماندم بی‌سروسامان، کجایی؟

نه جانی و نه غیر از جان، چه چیزی؟
نه در جان نه برون از جان، کجایی؟

ز پیدایی خود پنهان بماندی
چنین پیدا چنین پنهان کجایی؟

هزاران درد دارم لیک بی‌ تو
ندارد درد من درمان، کجایی؟

چو تو حیران خود را دست گیری
ز پا افتاده‌ام حیران، کجایی؟

ز بس کز عشق تو در خون بگشتم
نه کفرم ماند و نه ایمان، کجایی؟

بیا تا در غم خویشم ببینی
چو گویی در خم چوگان، کجایی؟

ز شوق آفتاب طلعت تو
شدم چون ذره سرگردان، کجایی؟

شد از طوفان چشمم غرقه کشتی
ندانم تا درین طوفان کجایی

چنان دلتنگ شد عطار بی تو
که شد بر وی جهان زندان، کجایی؟

#عطار_نیشابوری

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سائلی پرسید از آن شوریده‌حال
گفت اگر نام مِهین ذوالجلال

می‌شناسی بازگوی ای مرد نیک
گفت نان است این بنتوان گفت لیک

مرد گفتش احمقی و بی‌قرار
کِی بُود نام مِهین نان؟ شرم دار

گفت در قحط نشابور ای عجب
می‌گذشتم گرسنه چل روز و شب

نه شنودم هیچ‌جا بانگ نماز
نه دری بر هیچ مسجد بود باز

من بدانستم که نان نام مِهین‌ست
نقطه‌ی جمعیت و بنیاد دین‌ست

از پی نان نیستت چون سگ قرار
حق چو رزقت می‌دهد تو حق گزار

حق چو رزقت داد و کارت کرد راست
تو بخور وز کس مپرس این از کجاست

#عطار_نیشابوری


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀