💖کافه شعر💖
2.28K subscribers
4.27K photos
2.8K videos
11 files
934 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
آخر بشنید آن مه آه سحر ما را
تا حشر دگر آمد امشب حشر ما را

چون چرخ زند آن مه در سینه من گویم
ای دور قمر بنگر دور قمر ما را

کو رستم دستان تا دستان بنماییمش
کو یوسف تا بیند خوبی و فر ما را

تو لقمه شیرین شو در خدمت قند او
لقمه نتوان کردن کان شکر ما را

ما را کرمش خواهد تا در بر خود گیرد
زین روی دوا سازد هر لحظه گر ما را

چون بی‌نمکی نتوان خوردن جگر بریان
می‌زن به نمک هر دم بریان جگر ما را

بی پای طواف آریم بی‌سر به سجود آییم
چون بی‌سر و پا کرد او این پا و سر ما را

بی پای طواف آریم گرد در آن شاهی
کو مست الست آمد بشکست در ما را

چون زر شد رنگ ما از سینه سیمینش
صد گنج فدا بادا این سیم و زر ما را

در رنگ کجا آید در نقش کجا گنجد
نوری که ملک سازد جسم بشر ما را

تشبیه ندارد او وز لطف روا دارد
زیرا که همی‌داند ضعف نظر ما را

فرمود که نور من ماننده مصباح است
مشکات و زجاجه گفت سینه و بصر ما را

خامش کن تا هر کس در گوش نیارد این
خود کیست که دریابد او خیر و شر ما را

#مولانا
#غزل_شماره ۷۶

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
آب حیوان باید مر روح فزایی را
ماهی همه جان باید دریای خدایی را

ویرانه آب و گل چون مسکن بوم آمد
این عرصه کجا شاید پرواز همایی را

صد چشم شود حیران در تابش این دولت
تو گوش مکش این سو هر کور عصایی را

گر نقد درستی تو چون مست و قراضه ستی
آخر تو چه پنداری این گنج عطایی را

دلتنگ همی‌دانند کان جای که انصافست
صد دل به فدا باید آن جان بقایی را

دل نیست کم از آهن آهن نه که می‌داند
آن سنگ که پیدا شد پولادربایی را

عقل از پی عشق آمد در عالم خاک ار نی
عقلی بنمی باید بی‌عهد و وفایی را

خورشید حقایق‌ها شمس الحق تبریز است
دل روی زمین بوسد آن جان سمایی را

#مولانا
#غزل_شماره ۷۷

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را
درده می ربانی دل‌های کبابی را

کم گوی حدیث نان در مجلس مخموران
جز آب نمی‌سازد مر مردم آبی را

از آب و خطاب تو تن گشت خراب تو
آراسته دار ای جان زین گنج خرابی را

گلزار کند عشقت آن شوره خاکی را
دربار کند موجت این جسم سحابی را

بفزای شراب ما بربند تو خواب ما
از شب چه خبر باشد مر مردم خوابی را

همکاسه ملک باشد مهمان خدایی را
باده ز فلک آید مردان ثوابی را

نوشد لب صدیقش ز اکواب و اباریقش
در خم تقی یابی آن باده نابی را

هشیار کجا داند بی‌هوشی مستان را
بوجهل کجا داند احوال صحابی را

استاد خدا آمد بی‌واسطه صوفی را
استاد کتاب آمد صابی و کتابی را

چون محرم حق گشتی وز واسطه بگذشتی
بربای نقاب از رخ خوبان نقابی را

منکر که ز نومیدی گوید که نیابی این
بنده ره او سازد آن گفت نیابی را

نی باز سپیدست او نی بلبل خوش نغمه
ویرانه دنیا به آن جغد غرابی را

خاموش و مگو دیگر مفزای تو شور و شر
کز غیب خطاب آید جان‌های خطابی را

#مولانا
#غزل_شماره ۷۸

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
ای خواجه نمی‌بینی این روز قیامت را
ای خواجه نمی‌بینی این خوش قد و قامت را

دیوار و در خانه شوریده و دیوانه
من بر سر دیوارم از بهر علامت را

ماهیست که در گردش لاغر نشود هرگز
خورشید جمال او بدریده ظلامت را

ای خواجه خوش دامن دیوانه تویی یا من
درکش قدحی با من بگذار ملامت را

پیش از تو بسی شیدا می‌جست کرامت‌ها
چون دید رخ ساقی بفروخت کرامت را

#مولانا
#غزل_شماره ۷۹

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
امروز گزافی ده آن باده نابی را
برهم زن و درهم زن این چرخ شتابی را

گیرم قدح غیبی از دیده نهان آمد
پنهان نتوان کردن مستی و خرابی را

ای عشق طرب پیشه خوش گفت خوش اندیشه
بربای نقاب از رخ آن شاه نقابی را

تا خیزد ای فرخ زین سو اخ و زان سو اخ
برکن هله ای گلرخ سغراق و شرابی را

گر زان که نمی‌خواهی تا جلوه شود گلشن
از بهر چه بگشادی دکان گلابی را

ما را چو ز سر بردی وین جوی روان کردی
در آب فکن زوتر بط زاده آبی را

ماییم چو کشت ای جان بررسته در این میدان
لب خشک و به جان جویان باران سحابی را

هر سوی رسولی نو گوید که نیابی رو
لاحول بزن بر سر آن زاغ غرابی را

ای فتنه هر روحی کیسه بر هر جوحی
دزدیده رباب از کف بوبکر ربابی را

امروز چنان خواهم تا مست و خرف سازی
این جان محدث را وان عقل خطابی را

ای آب حیات ما شو فاش چو حشر ار چه
شیر شتر گرگین جانست عرابی را

ای جاه و جمالت خوش خامش کن و دم درکش
آگاه مکن از ما هر غافل خوابی را

#مولانا
#غزل_شماره ۸۰

💖🧚🧚‍♀💖

@Kafee_sheerr💖💖
ای یار قمرسیما ای مطرب شکرخا
آواز تو جان افزا تا روز مشین از پا

سودی همگی سودی بر جمله برافزودی
تا بود چنین بودی تا روز مشین از پا

صد شهر خبر رفته کای مردم آشفته
بیدار شد آن خفته تا روز مشین از پا

بیدار شد آن فتنه کو چون بزند طعنه
در کوه کند رخنه تا روز مشین از پا

در خانه چنین جمعی در جمع چنین شمعی
دارم ز تو من طمعی تا روز مشین از پا

میر آمد میر آمد وان بدر منیر آمد
وان شکر و شیر آمد تا روز مشین از پا

ای بانگ و نوایت تر وز باد صبا خوشتر
ما را تو بری از سر تا روز مشین از پا

مجلس به تو فرخنده عشرت ز دمت زنده
چون شمع فروزنده تا روز مشین از پا

این چرخ و زمین خیمه کس دید چنین خیمه
ای استن این خیمه تا روز مشین از پا

این قوم پرند از تو باکر و فرند از تو
زیر و زبرند از تو تا روز مشین از پا

در بحر چو کشتیبان آن پیل همی‌جنبان
تا منزل آباقان تا روز مشین از پا

ای خوش نفس نایی بس نادره برنایی
چون با همه برنایی تا روز مشین از پا

دف از کف دست آید نی از دم مست آید
با نی همه پست آید تا روز مشین از پا

چون جان خمشیم اما کی خسبد جان جانا
تو باش زبان ما تا روز مشین از پا

#مولانا
#غزل_شماره ۸۳

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
چون گل همه تن خندم نه از راه دهان تنها
زیرا که منم بی‌من با شاه جهان تنها

ای مشعله آورده دل را به سحر برده
جان را برسان در دل دل را مستان تنها

از خشم و حسد جان را بیگانه مکن با دل
آن را مگذار این جا وین را بمخوان تنها

شاهانه پیامی کن یک دعوت عامی کن
تا کی بود ای سلطان این با تو و آن تنها

چون دوش اگر امشب نایی و ببندی لب
صد شور کنیم ای جان نکنیم فغان تنها

#مولانا
#غزل_شماره ۸۴

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
از بهر خدا بنگر در روی چو زر جانا
هر جا که روی ما را با خویش ببر جانا

چون در دل ما آیی تو دامن خود برکش
تا جامه نیالایی از خون جگر جانا

ای ماه برآ آخر بر کوری مه رویان
ابری سیه اندرکش در روی قمر جانا

زان روز که زادی تو ای لب شکر از مادر
آوه که چه کاسد شد بازار شکر جانا

گفتی که سلام علیک بگرفت همه عالم
دل سجده درافتاده جان بسته کمر جانا

چون شمع بدم سوزان هر شب به سحر کشته
امروز بنشناسم شب را ز سحر جانا

شمس الحق تبریزی شاهنشه خون ریزی
ای بحر کمربسته پیش تو گهر جانا

#مولانا
#غزل_شماره ۸۵

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
شاد آمدی ای مه رو ای شادی جان شاد آ
تا بود چنین بودی تا باد چنان بادا

ای صورت هر شادی اندر دل ما یادی
ای صورت عشق کل اندر دل ما یاد آ

بیرون پر از این طفلی ما را برهان ای جان
از منت هر دادو وز غصه هر دادا

ما چنگ زدیم از غم در یار و رخان ما
ای دف تو بنال از دل وی نای به فریاد آ

ای دل تو که زیبایی شیرین شو از آن خسرو
ور خسرو شیرینی در عشق چو فرهاد آ

#مولانا
#غزل_شماره ۸۸

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا
من خمره افیونم زنهار سرم مگشا

آتش به من اندرزن آتش چه زند با من
کاندر فلک افکندم صد آتش و صد غوغا

گر چرخ همه سر شد ور خاک همه پا شد
نی سر بهلم آن را نی پا بهلم این را

یا صافیه الخمر فی آنیه المولی
اسکر نفرا لدا و السکر بنا اولی

#مولانا
#غزل_شماره ۸۹

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️