💖کافه شعر💖
2.78K subscribers
4.43K photos
2.95K videos
12 files
1.08K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
سلام غربت زیبای صبح #فروردین
رسیدم و نرسیدی سراب چله نشین

سلام دختر #اردیبهشت ممنوعم
نگاه آخر حوا ، بهشت ممنوعم

سلام پنجره ی نیمه باز #خردادی
ترک ترک شده در کوچه ها ی آزادی

خدای #تیر گلوگاه غم مرا بشناس
برای عرض ادب آمدم مرا بشناس

منم که غربت #مرداد را وجب کردم
شب نیامدنت را دوباره شب کردم

رسیدم از وسط امتحان عشق و خطر
به کارنامه ی مردود ظهر #شهریور

خزان رسید و شب کوچه را تصرف کرد
و #مهر در بغل کاج ها توقف کرد

و بعد نوبت #آبان رسید و بارانش
شب عذاب و خیابان راهبندانش

تمام پنجره های جهان مکدر بود
درست اخر صف ایستگاه #آذر بود

که #دی سوار شد و آسمان به حرف آمد
و پشت بند دوتا ابر تیره برف امد

سفر همان سفر بی ادامه ی من بود
و شاعرانه ترین ماه ، ماه #بهمن بود

هزار دانه ی #اسفند ماند بر دستم
دو سایه دود شد و سالنامه را بستم

🍁 #احسان_افشاری

🧚‍♀️@Kafee_sheerr🧚‍♀️
سلام غربت زیبای صبح #فروردین
رسیدم و نرسیدی سراب چله نشین

سلام دختر #اردیبهشت ممنوعم
نگاه آخر حوا ، بهشت ممنوعم

سلام پنجره ی نیمه باز #خردادی
ترک ترک شده در کوچه ها ی آزادی

خدای #تیر گلوگاه غم مرا بشناس
برای عرض ادب آمدم مرا بشناس

منم که غربت #مرداد را وجب کردم
شب نیامدنت را دوباره شب کردم

رسیدم از وسط امتحان عشق و خطر
به کارنامه ی مردود ظهر #شهریور

خزان رسید و شب کوچه را تصرف کرد
و #مهر در بغل کاج ها توقف کرد

و بعد نوبت #آبان رسید و بارانش
شب عذاب و خیابان راهبندانش

تمام پنجره های جهان مکدر بود
درست اخر صف ایستگاه #آذر بود

که #دی سوار شد و آسمان به حرف آمد
و پشت بند دوتا ابر تیره برف امد

سفر همان سفر بی ادامه ی من بود
و شاعرانه ترین ماه ، ماه #بهمن بود

هزار دانه ی #اسفند ماند بر دستم
دو سایه دود شد و سالنامه را بستم

#احسان_افشاری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
*

سلام غربت زیبای صبح
#فروردین
رسیدم و نرسیدی سراب چله نشین

سلام دختر
#اردیبهشت ممنوعم
نگاه آخر حوا ، بهشت ممنوعم

سلام پنجره ی نیمه باز
#خردادی
ترک ترک شده در کوچه ها ی آزادی

خدای
#تیر گلوگاه غم مرا بشناس
برای عرض ادب آمدم مرا بشناس

منم که غربت
#مرداد را وجب کردم
شب نیامدنت را دوباره شب کردم

رسیدم از وسط امتحان عشق و خطر
به کارنامه ی مردود ظهر
#شهریور

خزان رسید و شب کوچه را تصرف کرد
و
#مهر در بغل کاج ها توقف کرد

و بعد نوبت
#آبان رسید و بارانش
شب عذاب و خیابان راهبندانش

تمام پنجره های جهان مکدر بود
درست اخر صف ایستگاه
#آذر بود

که
#دی سوار شد و آسمان به حرف آمد
و پشت بند دوتا ابر تیره برف امد

سفر همان سفر بی ادامه ی من بود
و شاعرانه ترین ماه ، ماه
#بهمن بود

هزار دانه ی
#اسفند ماند بر دستم
دو سایه دود شد و سالنامه را بستم

#احسان_افشاری


❀═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇✤ ⃟ ⃟ ‌‌‌‌✤࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌❀
قرارمان
همین #زمستان
سر پیچ عاشقی
نرسیده
به عطر شهلای نگاهت
ته کوچهٔ پیوند
آنجا که شعر
نم نم شروع می شود.
چه زیبا
کوچه های پیچ در پیچ نگاهت
عطربهار نارنج می دهد و
ازسرانگشتانت بوسه می ريزد!
نگاه کن
بلوایی ست خفته در چیدمان جملاتم!
می خواهم
تنها فاصله ای میان دو جمله  باشم :
دوستت دارم ، دوستت دارم..
من
قصيده ای ازچشمانت راخواندم
عطرسفيد ياس،
شال گردنت را
بوسه باران کرد!
آماده باش!
زیر برف هایی که دانه دانه
روی سرمان می بارد
با تو تمام #دی را
قدم خواهم زد.

#فریبا_قربان_کریمی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀