💖کافه شعر💖
2.68K subscribers
4.42K photos
2.94K videos
12 files
1.06K links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
با خنده کاشتی به دل خلق کاش ها
با عشوه ریختی نمکی بر خراش ها

هرجا که چشم های تو افتاد فتنه اش
آن بخش شهر پر  شده از اغتشاشها

گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش!
معشوقه بودن است و «بریز و بپاش» ها

ایزد که گفته بت نپرستید پس چرا؟
دنیا پر است این همه از خوش تراش ها؟!

از بس به ماه چشم تو پر میکشم شبی
آخر پلنگ می شوم از این تلاشها!

#حسین_زحمتکش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرا کُشتند و تن کردند رختِ سوگ ، یارانم!
برایم مضحک است آه و فغانِ سوگوارانم

قطاری کهنه ام ، اما چه جای شِکوِه از مردم؟!
شکسته شیشه ام را سنگ ِلطفِ همقطارانم!

تورا با دیگران می بینم و در صبر می سوزم
کی ام من؟ روزه داری در میان روزه خوارانم

به تو اصلا نمی آیم ، به تو ای خوبی مطلق
کنار ِتو چنان عکس رضاخان در جمارانم!

تو هم نه، دیگری با چشم‌مستش می‌کشد مارا
امید زنده ماندن نیست ، شمعی زیر بارانم ...

#حسین_زحمتکش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مرا کُشتند و تن کردند رختِ سوگ ، یارانم!
برایم مضحک است آه و فغانِ سوگوارانم

قطاری کهنه ام ، اما چه جای شِکوِه از مردم؟!
شکسته شیشه ام را سنگ ِلطفِ همقطارانم!

تورا با دیگران می بینم و در صبر می سوزم
کی ام من؟ روزه داری در میان روزه خوارانم

به تو اصلا نمی آیم ، به تو ای خوبی مطلق
کنار ِتو چنان عکس رضاخان در جمارانم!

تو هم نه، دیگری با چشم‌مستش می‌کشد مارا
امید زنده ماندن نیست ، شمعی زیر بارانم ...

#حسین_زحمتکش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
پُشتِ آن لَبخَندِ بُهت آور فَریبی بیش نیست
آنچه آدم را به خاک افکند،سیبی بیش نیست

دَستِ کم هرگِز نگیر آن موی کَج رفتار را
علتِ سُرخوردنِ در درّه، شیبی بیش نیست

ای دِلِ جان بَر لبِ من،اینکه از دَستانِ او
انتظارِ مُعجِزه داری، طَبیبی بیش نیست!

از همینهایی که دُورَت جمع کردی، می خوری
گُربه اَهلی هم که باشد نانَجیبی بیش نیست

شاهم امّا شااااه وقتی تاج اُفتاد ازسَرَش
درنگاهِ مَردُمَش دیگر غریبی بیش نیست

می رَوَم تَکلیفِ خودرا با دُعا روشن کُنَم
اینکه می ترسانی ام از او
رَقیبی بیش نیست

#حسین_زحمتکش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند
چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی ماند؟


بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما
تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی ماند …

برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست
برای اهل دریا شوق بارانی نمی ماند

همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصه خوردن نیز دندانی نمی ماند !

اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو، معذورم !
برای دست های تنگ، ایمانی نمی ماند …

اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت
به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمی ماند

بخوان از چشم های لال من، امروز شعرم را
که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمی ماند …



#حسین_زحمتکش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
موی "از صَد دولت آزادِ" تو بانو سالهاست


فِتنه ها در دامن قشر مُقَیَد ریخته...!!!

#حسین_زحمتکش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
من نمی‌دانم که بردم جنگ را یا باختم
زنده بیرون آمدم، امّا سپر انداختم

از جهنّم هیچ باکی نیست، وقتی سال‌ها
با جهانی این‌چنین، هم سوختم هم ساختم

دوست از دشمن مخواه از من که بشناسم رفیق
من که در آیینه خود را دیدم و نشناختم

آنچه باید می‌کشیدم را کشیدم، هر نفس
آنچه را بایست می‌پرداختم، پرداختم

سال‌ها سازی به دستم بود و از بی‌همّتی
هیچ آهنگی برای دلخوشی ننْواختم

زندگی، شطرنج با خود بود و در ناباوری
فکر می‌کردم که خواهم بُرد... امّا باختم!

#حسین_زحمتکش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
آن شاعران که از تو به توصیف "تن" خوشند
"کور"ند آنقدر که به یک "پیرهن" خوشند

زیبایی‌ات وسیع‌تر از حد وصف ماست
بدبخت مردمی که به اشعار من خوشند!

دل‌خوش به خنده‌های رقیبان من مباش
دیوانه‌ها به لطف خدا غالبا خوشند!

مو واکن و ببین که در این شهر عده‌ای
با این کمند گرم به هم ریختن خوشند

گاهی مرا نگاه کنی رد شوی بس است
آنان که بی‌کس‌اند، به یک در زدن خوشند...

#حسین_زحمتکش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
.

بُكُش مرا، دلِ بى عشق، استفاده ندارد
رواست بشكند آن كوزه اى كه باده ندارد!

به جاى شيخ، به دلقک پناه می برم امشب
كه هر كه غم نكشد، چهره ى گُشاده ندارد

به نيمه ى پرِ ليوان بچسب لوط! كه قومت
هر آنچه داشته باشد حرامزاده ندارد!

نديده بَرده ى خود را بخر عزيز، كه اينجا
يكى، كه دامنِ عصمت ز كف نداده، ندارد…

به هر كجا كه رسيدم، بدون نذر رسيدم
هزار شكر دِه ما، امامزاده ندارد

رسيده ايم كه رسوا شويم، ناز مكن عشق!
عجوزه! بوسه ى مرگ اينقدَر افاده ندارد…

#حسین_زحمتکش

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
همان شيخی كه می بينم هزاران رخنه در دينش
نبايد انتظاری داشت از آن چشم كم بينش

جهان گشته ست و حالا كودكی بی دست و پا دارد
به ما درس تكامل می دهد ! می سوزم از اينش 


#حسین_زحمتکش

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀