💖کافه شعر💖
2.25K subscribers
4.25K photos
2.77K videos
11 files
917 links
نمیخواستم این عشق را فاش کنم

ناگاه بخود امدم

دیدم همه کلمات راز مرا میدانن ...

این است که هر چه مینویسم

عاشقانه ای برای تو میشود

#شهاب_مقربین

کافه شعر باافتخار میزبان حضور

شما دوستان ادیب میباشد

💚💛💜💜💛💚
Download Telegram
سبز شد خطِّ لبِ یار، بهار است بهار
ای جنون منِ سرشار، بهار است بهار

سینه گو چاک زند زاهد محراب نشین
سَر ما و ره خمّار، بهار است بهار

دیده بحری‌ست پر آشوب، جنونست جنون
مژه ابری ست گُهر بار، بهار است بهار

مطربا، ناله‌ی جانسوز که شوریست به سر
ساقیا، ساغر سرشار، بهار است بهار

سری از زیرِ پَر خویش برون آر "حزین"
بگشا غنچه‌ی منقار، بهار است بهار ...

#حزین_لاهیجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
به دستم داده دستی برده در خونم فرو دستی
به چاک سینه دارد غمزه دستی در رفو دستی

خوشا عهدی که با کوتاه‌دستان لطف‌ها بودش
حمایل داشتم در گردن آن تندخو دستی

کدامین دست خالی داشتم تا سبحه گردانم؟
که دستی رهن ساغر بود و در دست سبو دستی

دل مجروح را شور قیامت در گریبان کن
سرت گردم! بکش گاهی به زلف مُشک‌بو دستی

سراپا ناز من! از تربتم دامن‌کشان مگذر
مبادا غافل از خاکم برآرد آرزو دستی

ز کم‌ظرفی به یک ساغر خمارم نشکند چون گل
بوَد در خُم مرا پیوسته دستی، در کدو دستی

کفم را در دعا وصل تمنّا مدّعا نبوَد
حزین از شرم عصیان می‌گذارم پیش‌ رو دستی

#حزین_لاهیجی

سراپا ناز من! از تربتم دامن‌کشان مگذر...😔

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
#توئیت 🖇♥️

وقتی همه چیتو پای عاشقی میدی
بقول #حزین_لاهیجی :

"از مُلک وجودم اثری عشق تو نگذاشت
چون کشور سلطان ستمکار، خرابم... "

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جای پای نفست مانده به صحرای خیال

ای فراسوی تجسم به دلم جاداری...

#حزین_لاهیجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
بالین نهاده‌ام به سر کوی خویشتن
دارم سری، چو غنچه به‌زانوی خویشتن

تنها ز دوستان نیم امروز شرمسار
دارد فلک مرا خجل از روی خویشتن

دستی ز همرهان نبود زیر بار ما
آورده‌ایم زور به بازوی خویشتن

در موج‌ خیز دهر ز توفان حادثات
چینی ندیده‌ایم به ابروی خویشتن

در یوزه پیش دهر نصیب حباب باد
چون تیغ‌تر شود لبم از جوی خویشتن

نبود نظر به سرمه‌ی مردم سیه مرا
چشم منست و خاک سر کوی خویشتن

در پنجه‌ی غمی، که فشارد گلو حزین!
در حیرتم ز کلک سخنگوی خویشتن

#حزین_لاهیجی


❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
شامی که مستِ صبحِ امیدش نمی کنند
بختِ سیاهِ ماست، سپیدش نمی کنند

مُعجز نگر که کشته ي شمشیرِ عشق را
صد غمزه می زنند و شهیدش نمی کنند

#حزین_لاهیجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
سفید کرد غمت دیده های تار مرا
بود سیاهی زلف تو روزگار مرا

چو شمع، سوز دل خود مرا تمام کند
به دیگری نگذارد غم تو کار مرا

ز رستخیز نخیزد ز جا مگر که دگر
هوای گرد تو گشتن بود، غبار مرا

ز چشم مست توام یک نظر بس است ولی
هزار میکده می، نشکند خمار مرا

دغل مباز که هرگز خراب نتوان کرد
ز فیل مست ستم، عهد استوار مرا

چو زلف، رشتهٔ گلدستهٔ میان تو شد
وفا پر از گل حسرت کند کنار مرا

همیشه ریشهٔ نخلم ز گریه بود در آب
سموم هجر فرو ریخت، برگ و بار مرا

ز تندباد نلرزد، چو شاخ سنگین شد
دواست رطل گران، دست رعشه دار مرا

به شمع وادی ایمن گشود دیده کلیم
ندیده بود مگر آتشین عذار مرا؟

کند شکوفه ی بادام، خار مژگانم
به چشم من گذر افتد اگر، بهار مرا

خمار در سر و چون چشم یار بیمارم
خبر دهید ز من، مست هوشیار مرا

#حزین_لاهیجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀

#دلتنگی_به_وقت_نیمه_شب

جای ِ پای ِ نفست
مانده به صحرای خیال

ای فراسوی تجسم به دلم جا داری . . .


#حزین_لاهیجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گله از تو آه دارم که چه کرده‌ای تو با من


به فلک تو را رساندم که اثر کنی، نکردی

#حزین_لاهیجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
دارند حریفان هوس خاطر شادی


دل‌باختگان غیر غم یار ندانند...

#حزین_لاهیجی

❀═‎‌‌‌🌼 ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀